تبیان، دستیار زندگی
شهید بهشتی جریان نهضت ملی نفت را در دوره جوانی تجربه کرد و در قضیه سی‌تیر و ماجرای قوام، در مدرسه چهارباغ‌ اصفهان به سخنرانی پرداخت و این نخستین باری است که توسط دستگاه امنیتی رژیم مورد بازخواست قرار گرفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحسین ویژگی های مثبت حتی در دشمنان

«شهید بهشتی و اندیشه تشکل»

در گفت‌وگو با دکتر سید محمدرضا بهشتی

شهید بهشتی

 - بذر مبارزه از چه زمانی در نهاد شهید بهشتی کاشته شد؟

شهید بهشتی جریان نهضت ملی نفت را در دوره جوانی تجربه کرد و در قضیه سی‌تیر و ماجرای قوام، در مدرسه چهارباغ‌ اصفهان به سخنرانی پرداخت و این نخستین باری است که توسط دستگاه امنیتی رژیم مورد بازخواست قرار گرفت. او به چهره‌های نهضت ملی علاقمند بود و تنها طلبه‌ای است که در جلسه محاکمه دکتر مصدق شرکت کرد. سپس حوادث خرداد 42 پیش آمد و در این جریان بود که مرحوم بهشتی به نقطه ضعف عمده جریانات مبارزاتی و انقلابی پی برد.

- کدام‌ ضعف؟

ضعف در انجام کارهای  دسته جمعی و تشکیلاتی و فقدان تمرین برای دستیابی به این راهکار.

- آیا شهید بهشتی، خود معتقد به کار تشکیلاتی بودند؟ زمینه‌های این تفکر چگونه در ایشان ایجاد شده بود؟

مرحوم بهشتی تماس بسیار گسترده‌ای با طیف‌ها و اقشار مختلف اجتماعی داشتند و پیوسته زمینه‌های مناسب را برای افراد فراهم می‌آورند تا آنها بتوانند به فعالیت تشکیلات بپردازند. دایره تماس او با افراد گوناگون، بسیار گسترده بود و روحیه ارتباطی بسیار خوبی داشت. هنگامی که در جمعی می‌نشست با تیپ‌ها و حتی صاحبان مشاغل گوناگون به زبان خودشان حرف می‌زد و می‌توانست ارتباط طبیعی و موثری با آنان برقرار سازد. با روحانیون جوان تماس داشت و در حوزه فرهنگ حوزوی، رابطه‌ای بسیار طبیعی و روان با آنان برقرار می‌کرد. در حوزه فرهنگ از زمانی که در قم بود با تأسیس مدارسی چون مدرسه دین و دانش و تدریس به عنوان معلم زبان و انشاء، تماس با فرهنگیان را به شکلی موثر و طبیعی آغاز کرد. در جلساتی که در آن ایام با قشر دانشجو برگزار می‌کرد و از جمله جلسات گفتار ماه، امکان ارتباط موثر و طبیعی با قشر تحصیل‌کرده حاصل شد. همچنین در بازار با قشر جوان مبارز رابطه برقرار کرد که الان در سنین میان‌سالی هستند و در مبارزات نقش بسیار موثری داشتند. در هر حال نوع ارتباطات ایشان، سبب می‌شود که زمینه‌های شناسایی افراد فراهم گردد و مرحوم بهشتی از این طریق به ارزیابی و شناخت دقیق از افراد، دست پیدا کند.

- دیگر عوامل موثر در نگرش به کار تشکیلات را از نگاه شهید بهشتی بر شمارید.

نکته دوم، رویکرد مرحوم بهشتی به فعالیت‌های علمی و اجتماعی درازمدت بود. ایشان هیچ‌کاری را به شکل مقطعی انجام نمی‌داد و برایش بسیار طبیعی و عادی بود که کاری را بکند تا یکی دو نسل بعد، بهره ببرد و معتقد بود این از کم ظرفیتی ماست که تصور کنیم باید نتیجه کارمان را خودمان ببینیم و مکرر، این نکته را با افراد و از جمله با ما که فرزندان ایشان بودیم، مطرح می‌کردند که عمل صالح، سرانجام جای خود را باز می‌کند و مهم نیست که حاصل آن امروز به دست آید یا فردا و یا در آینده دور. مهم این است که نتیجه دقیق و موثری داشته باشد، از همین رو پیوسته به دنبال فعالیت‌های تشکیلات دراز مدت بود و هر جا هم که حضور پیدا می‌کرد، به محض فراهم آمدن حداقل امکانات و زمینه‌های مناسب، وارد عمل می‌شد.

- شهید بهشتی برای دستیابی به این هدف، چه شیوه عملی را اتخاذ می‌کردند؟

یکی از کارهایی که ایشان به صورت پی‌گیر دنبال می‌کردند، کارهای مطالعاتی و علمی بود و در این زمینه عمدتاً با روحانیون فاضل و اهل تحقیق منصف، در چهارچوب جمع‌های مطالعاتی و تحقیقاتی همکاری می‌کردند و غالباً هم به شکلی طبیعی، نقش رهبری و جهت دهندگی جمع به عهده ایشان قرار می‌گرفت. همچنین در جهت پرورش نسل جوان روحانی، قبل از رفتن به آلمان، در قالب مدرسه منتظریه، تلاش روشن و جهت‌داری را برای پرورش کادر روحانی عالم و محقق شروع کرد که در آنجا هم مشارکت موثر ایشان منجر به تربیت نیروهای موثر در انقلاب شد. در زمینه مسائل اجتماعی و فرهنگی هم زمینه‌های مختلفی را فراهم می‌کرد که چنین روحیاتی در آنها تمرین شود. مثلاً در جمع مدرسه رفاه، با کسانی که بعدها هر یک محوریت خاصی پیدا کردند، از جمله شهید مطهری، شهید رجایی، آقای هاشمی رفسنجانی، در قالب امور آموزشی و فرهنگی، تمرین برای کار تشکیلاتی و دسته‌جمعی را آغاز کرد و مردان و زنان توانستند در آن جمع به تجارب جالبی دست پیدا کنند و بعدها به بهترین نحو از این تجربه‌ها استفاده کنند. در سازمان کتاب‌های درسی و تدوین کتاب‌های دینی، جمع کوچکی با محوریت مرحوم بهشتی، شهید باهنر، آقای برقعی، شهید مطهری و آقای گلزاده غفوری شکل گرفت و جمع‌ موثری پدید آمد. همچنین ایشان در تأسیس صندوق‌های قرض‌الحسنه، از 40 سال پیش مصر بود تا به این ترتیب به نوعی بانکداری بدون ربا را راه‌اندازی کند و این کار را با علاقمندی بسیار دنبال می‌کرد.

- با این طیف گسترده ارتباطی و فعالیت‌های بسیار متنوع، چگونه افراد مناسب را به خاطر می‌سپردند؟

مرحوم بهشتی در شناخت افراد، بسیار زیرک و هوشمند بود. در سررسیدهایی که از ایشان باقی مانده است، غیر از ساعات ملاقات و برنامه‌های مختلف، پس از ملاقات با افراد، ویژگی‌های آنها به شکلی مختصر یادداشت و در پایین آن ذکر شده است که به نظر من فلان آدم به درد فلان کار می‌خورد. در مراوده‌های اجتماعی، حواسش به همه مسائل بود تا افراد را به شیوه دقیقی شناسایی و جذب و برای آینده، سازماندهی کند.

شهید بهشتی

- در افراد به دنبال چه ویژگی‌هایی بودند؟

مرحوم بهشتی نقاط قوت و ضعف افراد را می‌دید و یادداشت می‌کرد، اما پیوسته نقاط قوت افراد برایش مهم‌تر بودند و بر آنها تأکید داشت. در مواجهه با افراد، معمولاً خیلی سریع و دقیق تشخیص می‌داد که فی‌المثل این فرد برای کار در تبلیغات، مناسب است، دیگری در امور اقتصادی و امثالهم.

- آیا همین برنامه‌ریزی و دقت را در مورد نهضت و شیوه‌های دستیابی به اهداف انقلاب هم داشتند؟

بله، یادم هست که در سال‌های 45، 46 ایشان در اتحادیه انجمن‌های دانشجویان آلمان صحبتی درباره مراحل نهضت می‌کند و سه مرحله را برای آن برمی‌شمارد و دقیقاً توضیح می‌دهد که در هر مرحله چه باید کرد و چه اهدافی را باید در نظرداشت. نوار این سخنرانی موجود هست و آینده‌نگری و پیش‌بینی‌های دقیق ایشان را نشان می‌دهد.

- آیا در زمینه‌ شناسایی افراد و ارزیابی آنان خاطره‌ای دارید؟

روزی جمعی از دوستان بازار آمده بودند و فردی را برای انجام امور اقتصادی انقلابی معرفی کردند. مرحوم بهشتی سوالاتی در مورد توانایی‌های آن فرد برای این کار بزرگ پرسیدند، اما ظاهراً دوستان متوجه منظور اصلی‌ ایشان نشدند. سرانجام با زبانی بسیار همه فهم پرسیدند، «اگر قرار باشد به ایشان مقداری پول امانت  بدهید، تا چه میزان پیش می‌روید؟ صدهزار تومان؟ دویست‌‌هزار تومان؟» و خلاصه رقم را بالا بردند تا رسیدند پانصدهزار تومان. در آن زمان پانصدهزار تومان، پول کمی نبود و می‌شد با آن سه تا خانه خرید. صحبت که به اینجا رسید، اعضای جمع سکوت کردند. مرحوم بهشتی گفت، «شما در حد امانت دادن پانصدهزار تومان به ایشان تردید می‌کنید. چطور توقع دارید من کار به این بزرگی را به دستش بدهم؟» مرحوم بهشتی با همه افراد به یک شکل برخورد نمی‌کرد، بلکه با هر کسی در حد توانایی خودش و در حیطه کار خودش، برخورد مناسبی داشت.

- شهید بهشتی برای همکار ی و مشارکت افراد به چند درصد مشترکات قناعت می‌کردند؟

مرحوم بهشتی با حداقل مشترکات می‌توانست همکاری را شروع کند و پیوسته می‌گفت اگر بخواهید با فردی یا جمعی صد درصد اشتراک داشته باشید، در واقع در پی مرید و تابع‌پروری هستید و مرحوم بهشتی به شدت از این طرز نگرش گریزان بود، به همین دلیل همیشه می‌توانست با افراد تواناتر از خود کار کند و تمایل نداشت سنگینی سایه خود را  بر کسی بیندازد. او هنگامی که در می‌یافت با فردی تواناتر از  خود سرو کار دارد، نه تنها موضع‌گیری نمی‌کرد و دلتنگ نمی‌شد، بلکه با نهایت اشتیاق و شادمانی، مصاحبت و همکاری با او را می‌پذیرفت. حتی در خانواده هم هنگامی که احساس می‌کرد یکی از اعضا، در زمینه‌ای تواناتر از اوست، با طیب خاطر می‌پذیرفت و همراهی می‌کرد. او به این شعار اعتقاد عمیق داشت که جاذبه در حد اعلای ممکن و دافعه در حد ضرورت. این باور در او بسیار ریشه‌دار بود که انسان هدفمند و کسی که در زندگی، خط و مسیری را برای خود انتخاب کرده است، ممکن است در مقابل او هم بایستد و این اشکالی ندارد، در حالی که روحیه اکثر ما به گونه‌ای است که با شعار «همه یا هیچ» سازگاری بیشتری داریم و با کوچک‌ترین اختلاف سلیقه، از دیگران فاصله می‌گیرم. مرحوم بهشتی این را یکی از نواقص رفتارهای اجتماعی ما می‌دانست و معتقد بود که باید بر آن غلبه کنیم و با سعه صدر و تا آنجا که ممکن بود با دیگران همراهی می‌کرد.

- در زمینه ارج نهادن به ویژگی‌های خاصی در افراد، خاطراتی را نقل کنید.

یادم هست هنگامی که می‌خواستیم سر کار برویم، یعنی مرحوم بهشتی به دادگستری و من به دبیرستان مدرس که در آن تدریس می‌کردم، می‌رفتیم، در میدان هفت‌تیر کنونی، نوجوانی بود که همیشه راس ساعت هفت، در کنار چراغ قرمز سرچهار راه می‌ایستاد و یک روزنامه مجاهد ارگان سازمان مجاهدین را بالا می‌برد و فریاد می‌زد، «خیانت‌های بهشتی!» زمستان و تابستان هم برایش فرق نمی‌کرد. مدتی که گذشت، مرحوم بهشتی گفتند، «فلانی! ببین این نوجوان چه همت خوبی دارد. او واقعاً با آدم‌های بی‌انگیزه فرق می‌کند و در مسیری که انتخاب کرده، بسیار جدی است.» مرحوم

بهشتی از این جور خصلت‌ها بسیار خوشش می‌آمد. او ویژگی‌های مثبت را حتی در دشمنان خود تحسین می‌کرد. از دیگر ویژگی‌هایی که برای ایشان بسیار مهم بود، تقید به علم‌آموزی و کسب دانش و معرفت بود. یادم هست فردی در اتریش علیه رژیم ایران مبارزه می‌کرد، بعد هم به ایران آمد و فعالیت‌هایی کرد و نهایتاً هم به خارج از کشور رفت، داماد ما، آقای جواد اژه‌ای، آن زمان در اتریش روانشناسی می‌خواند. آن  فرد به ایشان گفته بود وقتی رفتی ایران، به آقای بهشتی بگو که من به شدت در مضیقه مالی هستم و کمکم کند. گمانم حدود سال‌های 54 و 55 بود. مرحوم بهشتی ماوقع را شنیدند و گفتند که ماهانه چهارصد شیلینگ به او بده. چهارصد شیلینگ واقعاً مبلغ کمی بود و آقای اژه‌ای هم مانده بود که موضوع را چطور به آن فرد بگوید. وقتی به اتریش برگشت، با او تماس نگرفت، به این امید که از صرافت افتاده باشد. طرف پس از مدتی تماس گرفت و آقای اژه‌ای که چاره‌ای نداشت، گفت که آقای بهشتی این‌جور حرفی زده است. طرف وقتی موضوع چهارصد شیلینگ را شنید، بسیار ناراحت شد و گفت نخواستم و از آقای بهشتی هم واقعاً ممنونم. آقای اژه‌ای با مرحوم بهشتی تماس می‌گیرد و این بار می‌گوید که او دانشجوست و دستش تنگ است . مرحوم بهشتی می‌گویند، «شما گفتی که اهل مبارزه است، دیدم برای کسی که فقط این کار را انجام می‌دهد،چهارصد شیلینگ کافی است، حالا  که می‌گویی دانشجوست، ماهانه به او سه هزار شیلینگ بده.» همین برخورد، میزان ارزش‌گذاری مرحوم بهشتی به کار علمی و کسب دانش را نسبت به همه امور دیگر نشان می‌دهد. زیرا ایشان معتقد بود که بدون علم و آگاهی و تفکر و تعمق، هیچ کاری ارزشمند نیست.

شهید بهشتی

- با نگاهی همه جانبه به  موضع‌گیری‌ها، صحبت‌ها و رفتار‌های شهید بهشتی در عرصه‌های مختلف و رویکرد عملی و مصداقی ایشان به شعار «جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت»، با کمال تعجب می‌بینیم که در مقاطع مختلف، هیچ تناسبی بین برخوردهای متین و آرام شهید بهشتی با طیف گسترده مخالفت‌ها و شایعات و تهمت‌هایی که متوجه ایشان می‌شد، وجود ندارد. شما علت را در چه می‌بینید؟

بسیاری از مخالفان مرحوم بهشتی، توانایی‌های او را در دوران  قبل از انقلاب هم می‌شناختند، اما پس از انقلاب، توانمندی‌های بسیاری از مبارزین و به ویژه مرحوم بهشتی، علنی و آشکار شد و نقش‌های متعددی به عهده ایشان قرار گرفت. با همت مرحوم بهشتی و مبارزان دیگر پیرامون امام، تشکل منسجمی شکل گرفت و نوعی وحدت و همدلی در میان این جمع، نتایج درخشان و سریعی را به بار آورد. مجلس خبرگان اوج مدیریت و درایت مرحوم بهشتی را به نمایش گذاشت و مخالفان دریافتند او کسی است که توانایی‌های مدیریتی و تشکیلاتی بسیار بالایی دارد، آینده را به روشنی می‌بیند و آنچه را که در مقام نظر به آن رسیده است، پله پله در جهت تحقق آنها گام برمی‌دارد. برای بسیاری از آنها قابل قبول و تحمل شدنی نبود که مرحوم بهشتی بر مناصب کلیدی انقلاب تسلط پیدا کند و همه مسئولیت‌هایی را که به شکلی طبیعی به او محول می‌شدند، به بهترین نحو به انجام برساند، بنابراین از سوی گروه‌ها و افراد گوناگونی، تیرهای حمله به سوی او روانه شدند. البته حلقه‌های معینی در این امر، نقش بیشتری داشتند. فضای سنگین تبلیغاتی و موج شایعات و تهمت‌ها بود که حتی بعضی از نزدیکان را به تردید انداخت. تهمت‌هایی که به ایشان زده می‌شد، انحصار طلبی بود، در حالیکه انصافاً در قشر روحانیت و نیز در مقایسه با سایر اقشار، به‌هیچ وجه چنین شائبه‌ای برایشان وارد نیست. موج سهمگین تبلیغاتی در آغاز تا حد زیادی موفق بود، اما هر چه به سال 60نزدیک‌تر می‌شدیم، این موج فروکش کرد و بعد از حادثه 7 تیر، یکسره واژگون شد. مرحوم بهشتی اصالتاً فردی بود که هنگامی که در جمعی قرار می‌گرفت، به شکل طبیعی، رهبری آن جمع به او محول می‌شد و پیوسته به عنوان مدیر، در کانون توجه قرار داشت. در جامعه از این افراد داشته و داریم که به ویژه در شرایط بحرانی، مورد توجه دیگران قرار می‌گیرند. به اعتقاد من بخش زیادی از ترور شخصیت‌ها توسط عده‌ای از روحانیون، نیروهای چپ و مخصوصاً سازمان مجاهدین صورت گرفت که در میان جوانان نفوذ زیادی داشتند.

- در دوران قبل از انقلاب، آیا شهید بهشتی در اندیشه کادرسازی برای انقلاب بودند و یا بر اساس همان طرح کلی اعتقاد به کار گروهی و تشکیلاتی بود که به تربیت افراد می‌پرداختند؟

باید این نکته را عرض کنم که اغلب مبارزین، حتی تا چند ماه قبل از پیروزی انقلاب، وقوع آن را پیش‌بینی نمی‌کردند و در مبارزات خود، برنامه‌ای بیست‌ساله را مدنظر داشتند. یادم هست که خود من در سال 55 و 56 که شاه به اصفهان آمد، به میدان نقش جهان رفتم تا ببینم چه خبر است و با سیل جمعیتی که برای استقبال از او آمده بودند، مواجه شدم. یأس عجیبی وجود مرا فرا گرفت و پیش خود گفتم، «تلاش‌های ما برای چیست؟» وقتی به خانه برگشتم و موضوع را به مرحوم بهشتی گفتم، ایشان لبخندی زدند و گفتند، «تحلیل مسائل اجتماعی این طور نیست.» بسیاری از تحلیلگران، تصورش را هم نمی‌کردند که رژیم به این سرعت از هم بپاشد. در هر حال برنامه‌ریزی‌های مرحوم بهشتی همیشه دراز مدت بود و اعتقاد داشتند که افراد باید در میدان عمل آزموده شوند و تکیه صرف بر مباحث نظری، کار آمدی عملی دراز مدتی ندارد. ایشان خودش را هم پیوسته در میادین مختلف می‌آزمود و هنگامی که وارد کار گروهی می‌شد، چنانچه جمع بر خلاف نظر او رای می‌‌داد، نهایت آمادگی را برای قبول رای جمع داشت. او همچنین توانایی بسیار بالایی در متقاعد کردن دیگران و همراه ساختن آنها با خود داشت.

- آیا در این مورد خاطره‌ای دارید؟

یادم هست دو ماه قبل از فاجعه هفتم تیر، بحثی از جانب ایشان در حزب مطرح شد که جمع بالاتفاق با آن مخالف بودند. در ظرف سه ساعت بحث، مرحوم بهشتی موفق شد بخش اعظم افراد آن جمع را همراه و موافق خود کند و بقیه هم دست از مخالفت برداشتند. به اعتقاد من یکی دیگر از کاستی‌های حرکت‌های جمعی ما همین است که رهبران جمع، پیشگام نیستند.

- در باره این نکته توضیح بیشتری بدهید. شیوه شهید بهشتی در این مورد چه بود؟

من نه به عنوان فرزند ایشان که به عنوان یک ناظر بی‌طرف این نکات  را می‌گویم. کسانی که جمعی را اداره می‌کنند، اگر پیوسته دو سه گام از آن جمع، پیش نباشند، برای حفظ جمع ناچار به امتیاز دادن می‌شوند و همین مسئله، موجب انجماد تشکل و ممانعت از حرکت آن می‌شود. مرحوم بهشتی به دلیل سطح علمی بالا، سوابق حوزوی و دانشگاهی و فعالیت خارج از کشور و احراز مناصب رسمی،  دارای تجربه‌های تشکیلاتی طولانی و بسیار موثری بود و دائماً نیز توانایی‌های خود را محک می‌زد. نکته مهم این که ایشان هرگز از این مناصب و توانایی‌ها، در جهت تحمیل عقاید خود به جمع بهره نجست. نمونه بارز آن، انتخابات دور اول ریاست جمهوری بود که ایشان فردی را در نظر داشت که در فرانسه با او آشنا بود، اما اکثریت اعضای شورای مرکزی حزب به فرد دیگری رای دادند و مرحوم بهشتی بدون کوچک‌ترین بحثی پذیرفت و حتی نظر خود را نیز اعلام نکرد. فایده تصمیمات جمعی این است که حتی اگر اشتباهی رخ دهد، به تک تازی‌های فرد، به ویژه فرد پیشرو، نسبت داده نمی‌شود. به این مسئله مهم هم باید اشاره  کرد که پیشتازی هم آداب و حدود و شعور خودش را دارد. فرد پیشتاز نباید به گونه‌ای حرکت کند که زمانی برگردد و ببیند که اصلاً کسی پشت سرش نیست و معلوم نباشد که او پیشتاز کیست!

- مراحل اساسی نهضت و لزوم ایجاد تشکل را از دیدگاه شهید بهشتی ذکر کنید.

شهید بهشتی معتقد به کارهای خطوط اول و دوم بود، به این ترتیب که اگر در نهضتی، افراد خط اول، کشته یا دستگیر شدند، افراد خط دوم وارد عمل شوند. از مرداد 57 تا اسفند همان سال، وقتی که سرعت حوادث زیاد شدند، این نظریه معنی واقعی خود را پیدا کرد. مرحوم بهشتی سعی داشت همراه با سیر حوادث بر توانایی‌های خود، در حد مقدور، بیفزاید و هر چه که او تواناتر شد، مقابله با او هم شدت گرفت. یادم هست پنجم تیر ماه بود که از کرج آمدیم و ایشان در جامعه روحانیت مبارز شرکت کرد که تا ساعت 5 بعدازظهر به طول انجامید. موقعی که به خانه برگشتیم، به قدری خسته بود که در بستر دراز کشید و گفت، «این شیوه کار به هیچ‌وجه صحیح نیست. کارها بیش از حد به من بستگی پیدا کرده و این به صلاح هیچ‌کس نیست.» مرحوم بهشتی در حد مقدورات و بسیار واقع بینانه حرکت می‌کرد و در هر شرایطی که قرار می‌گرفت، از ملزومات آن وضعیت، بیشترین و بهترین استفاده را می‌کرد. او هرگز در ارزیابی هیچ‌چیز و هیچ کس، واقع گریز نبود.

شهید بهشتی

- در  نظم شهید بهشتی بسیار گفته‌اند، شما چه نظری در این باره دارید؟

ایشان آدم بسیار منظمی بود. اگر کسی مثلاً امروز از ایشان می‌پرسید چه موقع می‌تواند با او گفت‌وگو کند، تقویمش را در می‌آورد و می‌گفت فی‌المثل ساعت 15/4 تا 30/4 روز یکشنبه 15 مهر، در آن روز اگر دیر می‌رسیدید، وقت باقیمانده را به شما اختصاص می‌داد، اما از این که وقتی خارج از آنچه که برایتان تعیین کرده بود به شما اختصاص دهد، عذرخواهی می‌کرد. من الان 48 ساله هستم و پنج سال دیگر به سنی می‌رسم که ایشان به شهادت رسید. وقتی خودم را با او مقایسه می‌کنم، می‌بینم چه تفاوت عظیمی بین بهره‌وری دو فرد ممکن است وجود داشته باشد، مرحوم بهشتی در عین حال که اعتقاد راسخ و عمیقی به نظم داشت، به هیچ‌وجه تشکیلات آهنینی را که با روح و آرما‌ن‌های اسلامی مغایرت داشته باشد و فرد در آن هویت خود را از دست بدهد و آرا و فرامین از بالا صادر شوند، قبول نداشت و به شدت از این شیوه پرهیز می‌کرد.

- فرزند شهید بهشتی بودن چه حال و هوایی دارد؟

این که من فرزند چنین پدری بوده و بیست سال از عمرم را با او سپری کرده‌ام، از الطاف الهی است. فرزند او بودن، این امکان را برای ما فراهم آورد که با فرد برجسته‌ای پیوند داشته باشیم و غیر از رابطه پدر و فرزندی، از نظر فکری چنان اقناع شویم که در جمع‌های دیگر، نکته بدیع و تازه‌ای را پیدا نکنیم، مرحوم بهشتی بهترین مشاور در زمینه‌های گوناگون علمی، سیاسی و اجتماعی بود که هیچ‌گاه، نظر خود را تحمیل نمی‌کرد و پیوسته با امانتداری و خیرخواهی با افراد برخورد می‌کرد. البته گاهی اوقات هم در اثر نظم ایشان در محظور قرار می‌گرفتیم و دچار مشکل می‌شدیم.

- چطور؟

منزل ما بر خلاف منزل برخی که در خانه‌شان برای افراد و در همه اوقات باز است، این‌طور نبود و ملاقات‌ها، به شدت حساب و کتاب و زمان خاصی داشت، گاهی اگر کسی بدون وقت قبلی می‌آمد و مرحوم بهشتی در خانه بود، به یکی از ما می‌گفت که برو بگو پدرم در خانه هست، ولی نمی‌تواند شما را ببیند. در چنین شرایطی، واقعاً کار برای ما مشکل می‌شد، ولی افراد هنگامی که می‌دیدند نمی‌توانند در نظم مرحوم بهشتی اخلال ایجاد کنند، به تدریج می‌پذیرفتند که او این گونه فردی است و خود را با نظم او تطبیق می‌دادند.

- آیا هیچ وقت در محیط‌هایی که شهید بهشتی مصدر کاری بودند، شغلی را پذیرفتنید؟

در مناصب رسمی خیر، از جمله با این که اصرار زیادی وجود داشت که من در دادگستری خدمت کنم، هرچه فکر کردم دیدم تبعات منفی آن بیشتر از فواید اجتماعی آن است. البته در حزب و روزنامه جمهوری اسلامی فعال بودیم، اما شغل اصلی من دبیری بود و در عین حال دانشجوی پزشکی دانشگاه هم بودم.

- پس از شهادت مرحوم بهشتی، چه وضعیتی برای شما پیش آمد؟

اولاً شهرت جزو آفات است، به این معنا که به هر حال محدودیت‌هایی را برای  فرد ایجاد می‌کند. فردی که شهرت پیدا می‌کند به دلیل نگرش خاص اجتماعی نسبت به او، با مشکلاتی رو به رو می‌شود که یک فرد عادی تجربه نمی‌کند. پس از شهادت مرحوم بهشتی، خانواده ما در معرض نگاه جامعه قرار گرفت. همه ما در طی این سال‌ها تلاش کرده‌ایم طوری حرکت کنیم که اگر چهره مثبت‌تری نسبت به قبل، از خود نشان نمی‌دهیم، نحوه برخورد ما طوری نباشد که حس کنیم اگر ایشان زنده بودند به شیوه دیگری عمل می‌کردند. البته لطف خدا هم شامل حال ما بوده که در عرصه‌های علمی، اقتصادی و اجتماعی، اصولی را ترسیم و در همان چهارچوبی حرکت کردیم که برگرفته از تلقی ایشان است.