آیت الله بهجت در گفتگو با دیگران
حکایات پیش رو جرعه ایست از از احوالات عالمی متقی و زاهدی پارسا حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه، که از بیان شاگردان و مجاورانش خوشه چین شده است که همانا تدبر و تعقل و به کارگیری سیره علما میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات امروز ما باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/03/27 ساعت 06:53
* آیا ما خواب نیستیم؟
یک روز عصر آمدیم درس، عرب دستفروشی - هیکل و قیافه درشتی هم داشت- آمده بود داخل همین مسجد کوچک، خوابیده بود؛ درست روبه روی همانجایی که آقا می نشستند. سر جای خودمان نشستیم که آقا تشریف آوردند، او هنوز خوابیده بود. آقا تشریف آوردند و نشستند. یک خورده صبر کرد، بیدار نشد. یکی از شاگردان حرکتی کرد که او را صدا کند، که مزاحم درس و بحث نشود. آخر وسط مسجد بود و جلب نظر می کرد. تا خواست حرکت کند، آقا فرمود: هیس! چیزی نگید.
این را فرمود: «أو لسنا نائمین؟؛ آیا ما خواب نیستیم؟!». ای کاش یکی بیاد ما را هم بیدار کند. همینطوری نشستند تا او خودش بیدار شد. عذرخواهی کرد و رفت و آقا هم درس را شروع کردند.
* خیرالحافظین
یک آقایی که محافظ یکی از مراجع متوفا بود، بعداز آن مرجع آمد کنار آقای بهجت(ره)؛ خیلی هم اصرار داشت که بماند. با آقازاده آقا صحبت کردند. ایشان هم با آقا صحبت کرد. آقا گفت: «آن کسی که می خواهد از آن محافظ، حفاظت بکند کیست؟». گفت: خدا. آقا گفت: «او از من هم محافظت می کند».
* نگاه به قرآن
در همان کتابخانه مسجد که بعد از درس می آمد، وضو می گرفت، بعد نافله میخواند و بعد می آمد برای نماز ظهر و عصر، من مکرر دیدم که ایشان قرآن باز می کرد و سوره حمد را از روی کتاب می خواند. بعد تمام می کرد، دوباره می خواند. فرض کن ده بیست دقیقه سوره حمد را نگاه می کرد. من احساس می کردم این از سوره حمد معارف گیرش می آید.
* کجا نیستی؟!
در محضر ایشان بودم که قبل از منبر روضه خوان خطاب کرد به امام زمان علیه السلام و عرض کرد: آقاجان کاش میدانستیم کجا تشریف داری. آیت الله بهجت(ره) نگاهی به من کردند و فرمودند: «یعنی میدانیم کجا تشریف ندارند؟». یک بار هم یکی از همراهان آقا گفت: به جمکران که وارد شدیم مداحی در بلندگو میگفت: ای کاش می دانستیم کجا تشریف داری! آقا فرموده بودند: «کجا تشریف ندارند؟».
منبع: وبسایت حوزه نیوز
یک روز عصر آمدیم درس، عرب دستفروشی - هیکل و قیافه درشتی هم داشت- آمده بود داخل همین مسجد کوچک، خوابیده بود؛ درست روبه روی همانجایی که آقا می نشستند. سر جای خودمان نشستیم که آقا تشریف آوردند، او هنوز خوابیده بود. آقا تشریف آوردند و نشستند. یک خورده صبر کرد، بیدار نشد. یکی از شاگردان حرکتی کرد که او را صدا کند، که مزاحم درس و بحث نشود. آخر وسط مسجد بود و جلب نظر می کرد. تا خواست حرکت کند، آقا فرمود: هیس! چیزی نگید.
این را فرمود: «أو لسنا نائمین؟؛ آیا ما خواب نیستیم؟!». ای کاش یکی بیاد ما را هم بیدار کند. همینطوری نشستند تا او خودش بیدار شد. عذرخواهی کرد و رفت و آقا هم درس را شروع کردند.
* خیرالحافظین
یک آقایی که محافظ یکی از مراجع متوفا بود، بعداز آن مرجع آمد کنار آقای بهجت(ره)؛ خیلی هم اصرار داشت که بماند. با آقازاده آقا صحبت کردند. ایشان هم با آقا صحبت کرد. آقا گفت: «آن کسی که می خواهد از آن محافظ، حفاظت بکند کیست؟». گفت: خدا. آقا گفت: «او از من هم محافظت می کند».
* نگاه به قرآن
در همان کتابخانه مسجد که بعد از درس می آمد، وضو می گرفت، بعد نافله میخواند و بعد می آمد برای نماز ظهر و عصر، من مکرر دیدم که ایشان قرآن باز می کرد و سوره حمد را از روی کتاب می خواند. بعد تمام می کرد، دوباره می خواند. فرض کن ده بیست دقیقه سوره حمد را نگاه می کرد. من احساس می کردم این از سوره حمد معارف گیرش می آید.
* کجا نیستی؟!
در محضر ایشان بودم که قبل از منبر روضه خوان خطاب کرد به امام زمان علیه السلام و عرض کرد: آقاجان کاش میدانستیم کجا تشریف داری. آیت الله بهجت(ره) نگاهی به من کردند و فرمودند: «یعنی میدانیم کجا تشریف ندارند؟». یک بار هم یکی از همراهان آقا گفت: به جمکران که وارد شدیم مداحی در بلندگو میگفت: ای کاش می دانستیم کجا تشریف داری! آقا فرموده بودند: «کجا تشریف ندارند؟».
منبع: وبسایت حوزه نیوز