تبیان، دستیار زندگی

فراز و نشیب‌های "شناخت" در اندیشه غرب

توقف "شناخت" در ایستگاه پوزیتیویسم و اثبات‌گرایی

صورت مسئله شناخت در طی مسیر پر فراز و نشیب خود پس از عبور از تجربه گرایی، ایده آلیسم و پراگماتیسم، به ایستگاه پوزیتیویسم و اثبات‌گرایی رسید. مکتبی که علاوه بر انکار واقعیت متافیزیک و ماوراء الطبیعه، اصول و گزاره‌های عقلی نیز در آن بی معنا است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پوزیتیویسم


نوع انسان از ابتدای خلقت تا کنون همواره با چیستی ها و چرایی هایی متعددی مواجه بوده است؛ که بعضا پاسخ آن ها تاثیرات شگفتی بر او و سرنوشتش گذارده است. فهم درست از خود و جهان اطراف یکی از محوری ترین مسائلی است که ذهن انسان را در دوره های مختلف به خود درگیر کرده است. در این میان ایدئولوژی ها و جهان بینی های متعددی به منظور پاسخگویی به این قسم از سوالات ایجاد شدند. که «اومانیسم» و «شک گرایی» دو کلید واژه مهم و مشترک میان این ایدئولوژی ها به حساب می آیند؛ که تأثیر چشمگیری در رشد و نمو انسان غربی و تمدن غرب داشته است.

تجربه حسی از فلسفه بیکن آغاز و در تجربه گرایی دیوید هیوم به اوج خود رسید

از جمله این تاثیرات می‌توان به توجه بیش از اندازه به تجربه حسی که از فلسفه بیکن آغاز و در تجربه گرایی دیوید هیوم به اوج خود رسید؛ اشاره کرد. زیرا پایه و اساس همین تجربه گرایی را که منشأ تحولات عدیده ای در مکاتب غربی دوره روشنگری قرار گرفت؛ اومانیسم تشکیل میدهد. لازم به ذکر است که این مقدار از انحصارگری در مسئله شناخت و منحصر کردن شناخت به تجربه حسی که در تجربه گرایانی همچون لاک و هیوم دیده می‌شود؛ به نظر ناشی از فرار از افراط عقل گرایان قرون وسطا بخصوص اصحاب کلیسا در تعصب ورزی و جزم اندیشی است.

پایان مسیر اثبات گرایان هم، مانند سایر مکاتب «اومانیستی» بن بستی جز «شک» ختم نمی شود.

آنچه وجود خارجی پیدا نکند یا مورد تجربه حسی قرار نگیرد امری بی معناست


در هر صورت مسئله شناخت در طی مسیر پر فراز و نشیب خود پس از عبور از تجربه گرایی، ایده آلیسم و پراگماتیسم، به ایستگاه پوزیتیویسم و اثبات گرایی رسید. مکتبی که علاوه بر انکار واقعیت متافیزیک و ماوراء الطبیعه، اصول و گزاره های عقلی نیز در آن بی معنا تلقی می شوند. در حقیقت پوزیتیویست ها بر این باور به سر می برند که آنچه وجود خارجی پیدا نکند یا مورد تجربه حسی قرار نگیرد امری بی معناست. پایان مسیر اثبات گرایان هم، مانند سایر مکاتب «اومانیستی» به بن بستی جز «شک» ختم نمی شود.(1)



سه مرحله تاریخ از نگاه آگوست کنت

پوزیتیویسم را باید در نظریات اگوست کنت، بنیان گذار این مکتب جستجو کرد. او معتقد است: «هر آنچه در مقوله فاهمه بشر جای می گیرد اگر ماده (منطقی) آن از تجربه باشد می توان شناختی به آن حاصل کرد و گرنه چیز هایی که در قالب تجربه حسی به ذهن ما عرضه نمی شوند قابل فهم نیست.». علاوه بر این او برای تاریخ، به وجود سه دوره یا مرحله معتقد است؛ این سه مرحله عبارت‌اند از:

1. مرحلۀ خرافات و سحر و جادو و نسبت دادن حوادث به علل فوق مـادی؛
2. مـرحلۀ فلسفی و روی آوردن به علیّت و فلسفه. این مرحله بعد از مرحلۀاول و بالاتر از‌ آن‌ قرار دارد.
3. مرحله علمی، که عبارت است از روی آوردن به علل مادی و طبیعی امور که مرحلۀ نهایی و تکامل یافته‌ سیر تاریخ جوامع است. از منظر او علم هم این سه مرحله را برای رسیدن به مرحله پوزیتو و تحققی بودن گذرانده است(2).

موضع پوزیتیویست ها در قبال اخلاق و دین و خدا هم با بی معنا خواندن آن و یا فراتر از عالم تجربه دانستن آن ها تخطئه و طرد آن هاست.



ظهور پوزیتیویسم و شدیدترین حمله به معنادار بودن زبان دین


به اذعان برخی از نویسندگان، شدیدترین حمله به معنا دار بودن زبان دین با ظهور پوزیتیویسم رخ داد. بدین ترتیب که اثبات گرایان با تاکید بر بی معنا دانستن دریافت های عقلی و شهودی، نظریه ی پوزیتیویستی تحقیق پذیری معنا را پایه ریزی کردند. براساس اصل تحقیق پذیری که مشخص ترین و مهمترین نظریه ی پوزیتیویستی به حساب می آید؛ شرط لازم برای معنی محصّل داشتن هر جمله یا گزاره یا قضیه این است که باید به صورت قضیه ای بیان شود که یا تحلیلی باشد و یا از نظر تجربی تحقیق پذیر باشد(3).

لازم به ذکر است که اصل تحقیق پذیری علاوه بر اینکه مهمترین نظریه و آموزه ی پوزیتیویسم به حساب می آید بلکه مهمترین نقد ها و حملات ضد پوزیتیویستی از این ناحیه بر مکتب اثبات گرایی اگوست کنت وارد شده است. از جمله این نقد ها میتوان به این اشاره کرد که برخی منتقدین معتقدند: این نظریه بنابر معیار های خودش نظریه ای بی معنا تلقی می شود.(4)

پوزیتیویست ها و تخطئه مابعدالطبیعه متعالیه

پوزیتیویست ها در میان همه مکاتب فلسفی، مابعدالطبیعه متعالیه را به شدت تخطئه می کردند؛ چرا که همانطورکه پیش تر بیان شد اساسا احکام این مکتب را فاقد معنی میدانند. مراد از بی معنا بودن، فقدان معنای محصل یا معرفت بخش است. زیرا هیچ راهی برای آنکه به تجربه حسی و تحقیق پذیر برسند؛ ندارند.

موضع پوزیتیویست ها در قبال اخلاق، دین و خدا

موضع پوزیتیویست ها در قبال اخلاق، دین و خدا هم با بی معنا خواندن آن و یا فراتر از عالم تجربه دانستن آن ها تخطئه و طرد آن هاست. و در واقع اذعان آن ها به ناتوانی از فهم و شناخت مفهوم ارزش هایی همچون خدا و دین اقرار به فرمایشات امیر المومنین در خطبه 49 نهج البلاغه است، که میفرمایند: «ستایش مخصوص خداوندى است که ذات پاکش از همه چیز مخفى تر است، .... هرگز چشم بینا قادر بر مشاهده ذات او نیست و به همین دلیل نه چشم کسى که وى را ندیده انکارش مى کند و نه قلب کسى که او را شناخته؛ می تواند مشاهده اش کند.» (5)

فلذا تلاش های مذبوحانه برای شناخت حسی خدا یقینا بی نتیجه است که اثبات گریان به این درجه از فهم رسیده و اقرار به آن دارند. اما در ادامه همین خطبه حضرت می فرمایند: «(ستایش مخصوص خداوندی است که) عقل ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته، امّا از معرفت و شناسایى خود باز نداشته است. پس اوست كه همه نشانه هاى هستى بر وجود او گواهى مى دهند و دل هاى منكران را بر اقرار به وجودش وا داشته است... .»

این بیانات اشاره به همان مشکل بنیادین اثبات گرایان دارد؛ که راه های شناخت خود را محدود به حواس پنجگانه می کنند؛ و بدین واسطه خود را از شناخت حقایق هستی محروم کرده اند. در حالی که همه نشانه های هستی به خدایی اشاره دارد که تدبیر امور در دست اوست.

پایان نفوذ اومانیسم در بن بست تبیین شناخت و معرفت

جدای از تمام نقدهایی که تاکنون در نقد پوزیتیویسم بیان شد. از پیروان این مکتب باید پرسید: در صورتی که متافیزیک فاقد معنای معرفت بخش باشد؛ یقینا تمامی معارف و علوم بشری، جر منطق، ریاضیات و علوم تجربی فاقد معنی خواهند بود. پس بدین ترتیب تمامی علوم از جمله: فلسفه، علوم نظری، علوم انسانی، علوم اجتماعی و بخصوص علومی همچون الهیات، عرفان، هنر و اخلاق عاری از معنای محصّل هستند. آیا این نحوه از مواجه با حقیقت را نباید ناشی از ناتوانی و ضعف مبانی و اصول اساسی مکتب پوزیتیویست دانست؟ یا آن را پایان نفوذ اومانیسم و با بن بست روبرو شدن آن در حیطه شناخت و علم دانست؟

 پی نوشت:

1. فروردین و اردیبهشت - خرداد و تیر 1381، فلسفه های پوزیتیویسم باورها و ارزشه، مجله حوزه شماره 109 و 110
2. عاصمی،طیبه. تابستان 1391، تأملی در دو مکتب تاریخی؛ اثبات گرایی و آنال، مجله«رشد آموزش تاریخ »، دوره سیزدهم- شماره 47 (از صفحه 16 تا 17)
3. خرمشاهی، بهاء الدین. (1361)، نظری اجمالی و انتقادی به پوزیتیویسم منطقی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی
4. مارتین، مایکل. پاییز و زمستان 1384،  زبان دین و چالش تحقیق گرایی، «نقد و نظر»، شماره 39 و 40 (از صفحه 310 تا 322)
5. خطبه 49 نهج البلاغه،از خطبه هاى امیر المؤمنین در توحید الهى،ترجمه مرحوم محمد دشتی


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.