تاریخ نفت ایران
آیا نهضت ملی شدن نفت پیروز شد
تداوم نهضت ملی شدن نفت را که یک اقدام ملی گرایانه بود، اگر شکست خورده عنوان نکنیم، دست کم پیروزمندانه نیز نمیتوان قلمداد کنیم!
در دوران دولت ملی، صنعت نوپای ایران به واسطه ی اصلاح برخی ساختارها و قوانین، آرام آرام در حال به کارافتادن بود و صادرات غیرنفتی نسبت به قبل پیشرفت قابل توجهی را نشان میداد، تولیدات کشاورزی رو به بهبود رفته بود. اما متاسفانه همه ی این دستاوردها با کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به میزان چشمگیری نابود شد.
چرا اصلاحات ملی آن طور که باید پیش نرفت؟
چرا علیرغم آنکه مسئولین مربوطه و نخبگان یک کشور بر این امر اذعان دارند که راه پیشرفت یک کشور اول از همه از تولید و اشتغال پایدار آن کشور آغاز میشود، بازهم چنین خطایی را تکرار کردند؟
به عبارتی چرا با وجود روند نزولی هزینه کسب اطلاعات، که موجب میشود جوامع مختلف هم از دلایل موفقیت دیگران اگاه گردند و هم ریشه های عدم موفقیت خود را بدانند باز هم رویه های گذشته خود را استمرار بخشنیدند و به عبارتی عقب ماندگی شان تداوم یافت؟
"داگلاس نورت" اقتصاددان نهادگرای معاصر با طرح این سوال یادآور میشود که در هر جامعه ای بر حسب منابع متفاوت قابلیتهای متفاوت و قیمت های نسبی متفاوت در بازارهای سیاست اقتصاد و اجتماع و نیز سلیقه های متفاوت، یک راه حل مشخص به راه حل های دیگر ترجیح داده میشود و اینجاست که نهادها و تاریخ اهمیت ویژه پیدا میکنند. در واقع، از این منظر این نهادهای تاریخی اند که ما را به مسیر طی شده وابسته میسازند.
از دیدگاه نورت، اهمیت تاریخ فقط این نیست که عبرت هایی از تجربه پیشین برای ما فراهم آورد، بلکه به صورتی روشمند نشان میدهد که هر انتخابی در گذشته به مثابه قیدهایی ظاهر میشود که انتخاب های حال و آینده ی ما را مقید و محدود میسازد و با مقید شدن انتخاب های آتی ، نه تنها تاریخ اهمیت خواهد یافت بلکه عملکرد عمدتا ضعیف و الگوهای بلندمدت واگرا در عملکرد اقتصادی و توسعه نیافتگی را نیز به خوبی تشریح میکند و منشا مشترک آنها را نشان میدهد.
در این مصداق تاریخی (ملی شدن صنعت نفت) میتوان منشا مشترک این تکرار اشتباه انتخاب های تاریخی را وابستگی به مصرف، تحت سلطه نظام سرمایه داری دانست. به عبارتی دولت فخیمه انگلستان که تا قبل از ملی شدن صنعت نفت، عایدی ایران را به اندازه ای مقرر کرده بود که تنها بتواند مسائل و مشکلات مربوط به حفظ و نگهداری تاسیسات را با آن مرتفع کند، پس از ملی شدن صنعت نفت هرگز اجازه نخواهد داد تا عایدی حاصل از نفت صرف توسعه و پیشرفت ایران شود.
نورث به این نکته بسیار حیاتی اشاره میکند که ریشه اصلی وابستگی به مسیر طی شده چه در سطح خرد و چه در سطح کلان وابستگی به مسیر " شناختی" است و اگر بتوان به سطوح هرچه عمیق تری از شناخت دست یافت،تحت شرایطی میتوان مقدمات رهایی از قفل های تاریخی بازدارنده توسعه را فراهم کرد.
از دیدگاه نورت، این سطح دانایی یک ملت یا یک دولت است که فرجام رقابت او را با رقبای داخلی و خارجی مشخص میکند. در نتیجه، کانون اصلی رقابت که نامرئی هم هست، سطح دانایی و قدرت یادگیری واحدهاست و سایر ابزارها جنبه فرعی دارند.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که برای تداوم نهضتهایی این چنین ملی گرایانه و برای حمایت از تولیدات ملی، بایستی پیش از هم این تفکر مثبت را در جامعه تسری داد که حمایت از تولید ملی در بلندمدت به سود ملت است. وقتی برایشان اشتغال پایدار فراهم میاورد و باعث میشود تا نام آبرومندی در سطوح بین المللی برای خود کسب کنند.
اما پیش ازین تفکر مثبت باید به ایجاد انگیزه های تشویقی که ساکنین یک کشور را به سمت مصرف تولیدات ملی سوق میدهد، اشاره کرد و آن چیزی نیست جز پاسداشت ارزش ها و سیاست های ابلاغی توسط خود مسئولین امر.
چرا اصلاحات ملی آن طور که باید پیش نرفت؟
چرا علیرغم آنکه مسئولین مربوطه و نخبگان یک کشور بر این امر اذعان دارند که راه پیشرفت یک کشور اول از همه از تولید و اشتغال پایدار آن کشور آغاز میشود، بازهم چنین خطایی را تکرار کردند؟به عبارتی چرا با وجود روند نزولی هزینه کسب اطلاعات، که موجب میشود جوامع مختلف هم از دلایل موفقیت دیگران اگاه گردند و هم ریشه های عدم موفقیت خود را بدانند باز هم رویه های گذشته خود را استمرار بخشنیدند و به عبارتی عقب ماندگی شان تداوم یافت؟
"داگلاس نورت" اقتصاددان نهادگرای معاصر با طرح این سوال یادآور میشود که در هر جامعه ای بر حسب منابع متفاوت قابلیتهای متفاوت و قیمت های نسبی متفاوت در بازارهای سیاست اقتصاد و اجتماع و نیز سلیقه های متفاوت، یک راه حل مشخص به راه حل های دیگر ترجیح داده میشود و اینجاست که نهادها و تاریخ اهمیت ویژه پیدا میکنند. در واقع، از این منظر این نهادهای تاریخی اند که ما را به مسیر طی شده وابسته میسازند.
از دیدگاه نورت، اهمیت تاریخ فقط این نیست که عبرت هایی از تجربه پیشین برای ما فراهم آورد، بلکه به صورتی روشمند نشان میدهد که هر انتخابی در گذشته به مثابه قیدهایی ظاهر میشود که انتخاب های حال و آینده ی ما را مقید و محدود میسازد و با مقید شدن انتخاب های آتی ، نه تنها تاریخ اهمیت خواهد یافت بلکه عملکرد عمدتا ضعیف و الگوهای بلندمدت واگرا در عملکرد اقتصادی و توسعه نیافتگی را نیز به خوبی تشریح میکند و منشا مشترک آنها را نشان میدهد.
از دیدگاه نورت، این سطح دانایی یک ملت یا یک دولت است که فرجام رقابت او را با رقبای داخلی و خارجی مشخص میکند. در نتیجه، کانون اصلی رقابت که نامرئی هم هست، سطح دانایی و قدرت یادگیری واحدهاست و سایر ابزارها جنبه فرعی دارند.
در این مصداق تاریخی (ملی شدن صنعت نفت) میتوان منشا مشترک این تکرار اشتباه انتخاب های تاریخی را وابستگی به مصرف، تحت سلطه نظام سرمایه داری دانست. به عبارتی دولت فخیمه انگلستان که تا قبل از ملی شدن صنعت نفت، عایدی ایران را به اندازه ای مقرر کرده بود که تنها بتواند مسائل و مشکلات مربوط به حفظ و نگهداری تاسیسات را با آن مرتفع کند، پس از ملی شدن صنعت نفت هرگز اجازه نخواهد داد تا عایدی حاصل از نفت صرف توسعه و پیشرفت ایران شود.
نورث به این نکته بسیار حیاتی اشاره میکند که ریشه اصلی وابستگی به مسیر طی شده چه در سطح خرد و چه در سطح کلان وابستگی به مسیر " شناختی" است و اگر بتوان به سطوح هرچه عمیق تری از شناخت دست یافت،تحت شرایطی میتوان مقدمات رهایی از قفل های تاریخی بازدارنده توسعه را فراهم کرد.
از دیدگاه نورت، این سطح دانایی یک ملت یا یک دولت است که فرجام رقابت او را با رقبای داخلی و خارجی مشخص میکند. در نتیجه، کانون اصلی رقابت که نامرئی هم هست، سطح دانایی و قدرت یادگیری واحدهاست و سایر ابزارها جنبه فرعی دارند.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که برای تداوم نهضتهایی این چنین ملی گرایانه و برای حمایت از تولیدات ملی، بایستی پیش از هم این تفکر مثبت را در جامعه تسری داد که حمایت از تولید ملی در بلندمدت به سود ملت است. وقتی برایشان اشتغال پایدار فراهم میاورد و باعث میشود تا نام آبرومندی در سطوح بین المللی برای خود کسب کنند.
اما پیش ازین تفکر مثبت باید به ایجاد انگیزه های تشویقی که ساکنین یک کشور را به سمت مصرف تولیدات ملی سوق میدهد، اشاره کرد و آن چیزی نیست جز پاسداشت ارزش ها و سیاست های ابلاغی توسط خود مسئولین امر.