من معلولم
درسته که افراد معلول از لحاظ ظاهری با ما کمی فرق دارند، ولی در عین حال بسیار باهوش و مهربون هستند خیلی خوب درس می خوانند و کارهاشون و خودشون انجام می دهند. مثل همین داستانی که براتون تعریف می کنم....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1397/03/23 ساعت 08:12
اسم من ساراست. من معلولم. پاهای من فلج اند و نمی توانند مرا راه ببرند. به همین خاطر، روی صندلی چرخ دار می نشینم.
من موسیقی را خیلی دوست دارم و عضوگروه موسیقی هستم.
من عاشق حیوانات مختلف هستم.
جولی بهترین دوست من است، او هم مثل من معلول است. او نابغه ریاضی و علوم است.
جولی نابیناست اما ماشین حساب سخن گوی او اعداد را با صدای بلند برای او می خواند.
بن هم معلول است. او قهرمان شنای مدرسه است. بن اگر سمعک نداشته باشد درست می تواند صدا ها را بشنود.
او با لَب خوانی حرف های مردم را می فهمد. وقتی کسی حرف می زند بن با دقت به لب های آن ها نگاه می کند.
وقتی مردمی که از کنارم می گذرند و به من زُل می زنند مرا با دقت نشان می دهند خجالت می کشم.
آن ها گاهی جوری از من فرار می کنند که فکر می کنم از معلول بودنم می ترسند.
بعضی از مردم جوری با جولی صحبت می کنند که او انگار نمی فهد. او از این رفتارها دلخور می شود.
درست است که او نمی تواند ببیند ولی او باهوش تر از خیلی هاست.
وقتی بچه ها بن را مسخره می کنند و او نمی تواند حرف های را بشنود عصبانی می شود.
اما بن می تواند با زبان اشاره با دوستش حرف بزند.
وقتی برادرم نمی گذارد با آن ها فوتبال بازی کنم ناراحت می شوم. هفته پیش که با ان ها بازی کردم یک گل زدم.
بعضی وقت ها بزرگ تر ها به من محل نمی گارند. انگار نه انگار که من هستم . مثلا فقط با مامانم حرف می ز نند من عصبانی می شوم.
از خودم بپرسید: خودم هم می توانم حرف بزنم مگر نمی دانید؟
وقتی به ساختمانی می رسم که نمی توام از پله های آن بالا بروم احساس می کنم به درد هیچ کاری نمی خورم.
اما ورزش گاه جدید هم آسانسور دارد و هم سطح شیب دار. ما آن جا حسابی سرگرم می شویم.
بعضی از بزرگ ترها که می شناسم هم معلول اند. ان ها هیچ وقت بیکار نیستند.
مامان حنا، روی صندلی چرخ دار می نشیند، ولی او می تواند با ماشین قشنگش رانندگی کند.
همسایه ما هم نابیناست. رئیس یک اداره بزرگ است.
آقا معلم ما، یک دست ندارد. اما بهترین معلم مدرسه است.
وقتی بزرگ تر ها با دستپاچگی می خواهند در کارهایی که خودم از پس آن ها بر می آیم به من کمک کنند، ناراحت می شوم.
بچه معلول، بعضی کارها را به کندی انجام می دهد این کار هیچ عیبی ندارد.
من بیش تر وقت ها دوست دارم درست مثل بقیه رفتار کنم. برای هر کسی بعضی از کارها سخت و بعضی از کارها آسان است. همه با هم فرق دارند. دیگران هم نمی توانند بعضی کارها را بکنند.
مطالب مرتبط:
من تو سری خورم
من میتوانم خوب بخوابم
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: کتاب احساس های تو