گفتوگوبا آزاده قاسم عیسیمراد به مناسبت سالروز ارتحال سید آزادگان
مهمترین جلوه ابوترابی همدلی و همدردی کردن بود
سیدعلیاکبر ابوترابیفرد یکی از شاخصترین چهرههای تاریخ دفاع مقدس و از سرآمدترین آزادگان است. منش ایشان در دوران اسارت، به کمک آزادگان آمد و سبب شد تا او در قامت یک رهبر، آنها را به سمت مسیر بهتر هدایت کند..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/03/12 ساعت 08:31
سیدعلیاکبر ابوترابیفرد یکی از شاخصترین چهرههای تاریخ دفاع مقدس و از سرآمدترین آزادگان است. منش ایشان در دوران اسارت، به کمک آزادگان آمد و سبب شد تا او در قامت یک رهبر، آنها را به سمت مسیر بهتر هدایت کند. ابوترابی پس از بازگشت به میهن این رویه اخلاقی را حفظ کرد و حتی زمانی که به نمایندگی مجلس رسید در نهایت سادگی ارتباط تنگاتنگی با آزادگان داشت و تمام تلاشش را برای رفع مشکلات آزادگان انجام میداد. ابوالقاسم عیسیمراد به مدت چهار سال در اسارت بعثیها بود و از نزدیک تأثیر حضور شخصیتی مثل ابوترابی را در اردوگاهها درک کرد. به مناسبت سالروز ارتحال ابوترابی، عیسیمراد درگفتوگو از ابعاد شخصیتی ایشان و تأثیری که بر آزادگان میگذاشت، میگوید.
آزادگان در دوران اسارت چگونه با منش و بزرگی سیدابوترابی آشنا میشدند؟
ما در اسارت فعالیتهای فرهنگی، علمی و آموزشی داشتیم و در کلاسها از طریق رابطان اردوگاه اطلاعات را از مرحوم ابوترابی کسب میکردیم. همچنین آزادگانی که جابهجا میشدند، اگر از نزدیک با حاجآقا در ارتباط بودند برایمان از ایشان میگفتند تا کسانی که از نزدیک ابوترابی را ندیدهاند با افکار، عقاید و برنامه حاجآقا آشنا شوند. گاهی هم جزوات و نوشتههای ایشان در اردوگاه دست به دست میچرخید و موجب آشنایی آزادگان با تفکراتشان میشد.
در میان آزادگان چهره شاخص دیگری در حد و اندازه مرحوم ابوترابی نداشتیم؛ چرا شخص دیگری قادر نبود چنین نقشی را ایفا کند؟
یک قسمت مهم از شخصیت مرحوم ابوترابی به دوران قبل از اسارت برمیگردد. خانوادهای که ایشان در آن پرورش یافته بود و آشنایی با افکار مختلف زمینهساز ساخته شدن بخش مهمی از شخصیتشان در زمینههای فکری، فرهنگی و معنوی شد. قبل از انقلاب فعالیتهای انقلابی جدیای داشت و در مبارزه با نظام طاغوت در کنار شهید اندرزگو خیلی فعال بود. اطلاعیهها و اعلامیههای حضرت امام را جابهجا میکردند. مرحوم ابوترابی قبل از اسارت شخصیت پختهای داشت و یک جوان خام و بیتجربهای نبود که اسیر شده باشد. قبل از انقلاب در لبنان همرزم شهید چمران بود و در جنگهای چریکی شرکت داشت. اوایل جنگ که فکر میکنند ابوترابی شهید شده، دکتر چمران جملات زیبایی را در وصف ایشان به کار میبرد. زمان جنگ هم به عنوان یک رزمنده اسیر میشود. در عملیاتها به عنوان نیروی رزمی حضور داشت و شانه به شانه دیگر نیروها میجنگید. هنگام اسارت هم با چنین شخصیتی به چنگال دشمن درآمد. این شخصیت بزرگ در یک موقعیت بسیار بحرانی جایگاه خودش را پیدا میکند و سبک اخلاقی و رفتاریاش را به کار میبرد. در زمان اسارت به تناسب و اقتضای محیط و بر اساس هوش، ذکاوت، مدیریت و پختگیشان رهبری اسرا را بر عهده میگیرد. ابوترابی چه قبل از اسارت و چه در دوران آزادگی آن جایگاه بزرگ و معنوی شخصیتیشان پیدا میشود و سایر آزادگان بهخوبی متوجه وجود چنین شخصیتی میشوند.
میتوان گفت: این پیشینه خانوادگی و سابقهای که از گذشته داشتهاند در شخصیت و بزرگیشان تأثیر داشته است؟
دقیقاً؛ اگر ساختار شخصیتی افراد بزرگ را نگاه کنید میبینید این بزرگی یکباره به دست نمیآید. رسیدن به این جایگاه زمینههایی میخواهد تا شخصیت فرد را شکل دهد. تواضع، فروتنی، توجه، تمرکز، معنویت، پرورش خانوادگی و علم و تجهد سیدآزادگان باعث شد تا این ساختار آرام آرام شکل پیدا کند. سازههای شخصیتی آدمها به فرهنگ خانواده، روح زمانه و محیطی که زندگی میکنند و تعاملات اجتماعی و ... بستگی دارد و مجموع این ویژگیهای اخلاقی در اسارت جلوهنمایی کرد.
به نظر خودتان اگر ایشان اسیر نمیشد آزاده دیگری قابلیت ایفای چنین نقشی را داشت؟
من خیلی به این موضوع فکر کردهام و کسی را در قد و قواره ایشان پیدا نکردم. ابوترابی شخصیتی جامع و چندبعدی داشت. از جهتی آدمی بسیار عالم، پخته و مؤدب بود و شخصیتی آمیخته با آداب دینی و معنوی داشت و از جهتی دیگر هم انسانی ورزشکار و رزمنده بود که دنبال درس و دانش بود. سوابق درخشان مبارزاتی، عبادات، تجهد، شجاعت و شهامت همه در کنار هم در وجودشان جمع شده بود. در کنار اینها علم و سواد و دانش را هم داشت و به معنای واقعی کلمه طلبه بود. کسی که چنین شخصیت جامعی داشته باشد میتواند چنین درخشان عمل کند. در زمان اسارت طلبههای زیادی داشتیم که در جلوههای مختلف حضور داشتند یا کسانی که طلبه نبودند و ویژگیهای اخلاقی بارزی داشتند با این حال خیلی سخت است کسی را پیدا کنیم که همه ویژگیها را در خودش داشته باشد و بقیه او را قبول کنند. ابوترابی را دیگران پذیرفته بودند و من جایگزینی برای ایشان سراغ ندارم.
این پذیرفته شدن از جانب دیگران به کاریزماتیک بودن شخصیتشان برنمیگردد که موجب میشد در همان نگاه اول افراد جذبشان شوند؟
انسانهای بزرگ کارهای عجیبی انجام نمیدهند و در سادگی و صحت رفتار این بزرگی نمود پیدا میکند. وقتی پیادهرویهای مرحوم ابوترابی را نگاه میکنید میبینید ایشان چندین بار اول تنها با پای پیاده به مشهد میرود. یا تنها و با تعداد نفرات کم به مرز خسروی میرود و زیارت عاشورا و دعای عرفه میخواند. آدمهای بزرگ نخست خودشان به یک تمرکز میرسند و پس از آن دیگران خودشان را با او همسو میکنند. همه انسانهای بزرگ همینطور هستند. جار نمیزنند و شلوغ نمیکنند و حالات معنوی و عرفانی این آدمها از درونشان جرقههایی مشتعل میکند که دیگران را به سمت این نور میکشاند. طوری نبود که فریاد بزند من میخواهم کاری کنم، مردم بیایید و جمع شوید. در کار تبلیغاتی هم چنین رفتاری نداشتند. بنابراین آن تلاشهای فردی و معنوی شخصیتی ساخت تا پس از مدتی دیگران به سراغش بیایند. در پیادهرویهایش از حرم امام خمینی به سمت حرم رضوی با سادگی تمام حضور پیدا میکرد و در کنار مردم حضور داشت. زمانی هم که نماینده مجلس بود همین اخلاق و سادگی را داشت. ایشان برای خودش و برای صداقت درونی و خدایش کار میکرد. کاری نداشت دیگران چه میگویند. کاری نداشت کسی او را میبیند یا نه. نقطه اتصال او و دیگران معنا دادن به زندگی فردی و اجتماعیآدمهاست. ایشان ورزشکار هم بود. در دو نفر اول میشد. در حیاط اردوگاه ورزش میکرد. میدوید و پیادهروی میکرد. ورزشهای سنتی و کوهنوردی را انجام میداد و ذوق زیادی در ورزش داشت. در هنگام معاشرت با دیگر آزادگان سراپا گوش میشد. صدای درد مردم را از درون میشنید. در اسارت رزمندگان برای صحبت با ابوترابی وقت میگرفتند. شوخی هم میکرد، جشن پتو هم میگرفت. به دنبال تفریح هم بود و به معنای واقعی کلمه مردمی بود. مسئولان باید از شخصیت ابوترابی یاد بگیرند. شخصیت ابوترابی در انزوا مانده و چقدر خوب است شخصیت و سبک زندگی ایشان در اسارت و بعد از اسارت را بررسی کنیم.
به نظر میرسد این توجه به آزادگان و معاشرت و گوش کردن به درددلهایشان مهمترین نقش مرحوم ابوترابی در دوران اسارت بود؟
ما در روانشناسی همدلی و همدردی داریم. همدلی گوش کردن است و همدردی کاری کردن است. ابوترابی در اسارت خیلی با آزادگان صمیمی بود. خودش افراد را پیدا میکرد و پای صحبتشان مینشست. طوری نبود که افراد بیایند جلویش آه و ناله کنند و عزت نفسشان را بشکنند و بعد ابوترابی بگوید حالا ببینم چه کار میکنم. چه در زمان اسارت و چه در زمان آزادی خودش به سراغ افراد میرفت. اگر میشنید در شهر دیگری کسی ناراحتی و مشکلی دارد به آنجا میرفت. خیلی دلسوز بود و به دنبال ظاهرسازی نبود. مهمترین جلوه ابوترابی همدلی و همدردی کردن است. وقتی شکنجه و اذیتش میکردند خم به ابرو نمیآورد. نگاه مثبتنگر ابوترابی در اسارت راهگشا بود. امروز درمانهای مثبتنگر در دنیا باب شده و آن زمان ابوترابی با این نگرش مثبت در دوران آزادگی، سختیهای اسارت را به فرصت تبدیل کرد. دیگر اسارت برای آزادگان تهدید نبود.
باید گفت: دیگر آزادگان هم در کنار ایشان رشد پیدا کردند؟
از انوار نورانی شخصیت ابوترابی به دشمنان هم رسید. افسران عراقی از ابعاد فکری و اخلاقی ایشان متحیر شده بودند. ما وقتی اسیر شدیم چیزی برای باختن نداشتیم که بگوییم میترسیم و میلرزیم. آدم وقتی از جان و از مالش میگذرد، معنای درد و رنج هم برایش تغییر میکند. به قول یکی از روانشناسان وقتی چیزی معنا پیدا میکند زندگی شکل دیگری میشود. حتی درد و شکنجه هم جلوهای مثبت پیدا میکند. جا دارد روی نگرش مثبت ابوترابی بیشتر تمرکز کرد. ایشان با رفتارش هم جایگاه رهبریاش در اسارت را تقویت کرد هم سبب شد سایر آزادگان در کنارشان رشد پیدا کنند. پس از اسارت هم دوباره آزادگان را دور خودش جمع کرد و نگذاشت این ارتباط قطع شود.
راه و روش ایشان مخالفهایی داشت و برخی آزادگان مخالفت مماشات و نرمش ایشان با دشمنان بودند. واکنش ایشان نسبت به این مخالفتها چه بود؟
انسانها گاهی به رفتارهای پخته واکنش نشان نمیدهند. ابوترابی نظرش این بود ما اسیریم و در اسارت نباید مثل حضور در منطقه بجنگیم. میگفت: اگر مبارزهای هست باید با اخلاق، رفتار، منش و ایدههایمان مبانی دینمان را نشان دهیم. در این راه موفق هم شد. آنچه آزادگان ما را در اسارت نشان میدهد داد و قال و فریادمان نیست بلکه رفتارمان است. ابوترابی را در سلول میاندازند و به او غذا نمیدهند و هر بار که نگهبان نگاهش میکند او را مشغول عبادت میبیند. دژبان و سرباز عراقی را متأثر میکند. آنها میفهمند این آدم چیز دیگری است و جز در سیره معصومین کجا میتوان چنین اخلاقی را مشاهده کرد. این آدم تلاش بسیاری کرده که به اینجا رسیده است. انسانهایی که بیشترین رشد، دقت، توجه و تمرکز را دارند نسبت به دیگران سختگیری کمتری دارند. مدارا کردن با دشمن یک ایده از کلام معصومین است و آنها فرمودهاند با رفتارتان رفتار دشمنتان را تغییر دهید. ابوترابی چنین منشی داشت. میگفت: رفتاری که برای خودتان مضر باشد را انجام ندهید. حتی کسانی که میخواستند فرار کنند از آنها میپرسید مطمئنید به دیگر آزادگان لطمه نمیخورد و فشارها را روی آنها بیشتر نمیکند؟ همین یک کلمه آنها را متوجه عواقب کارشان میکرد. با رفتارش عراقیها را هم نرم کرده بود. عراقیها هر جا به مشکل میخوردند میگفتند ابوترابی ما چه کار کنیم. حتی گاهی القاب مثبت به عراقیها میداد. منش و رأفتش در مقابل عراقیها آنها را نرم میکرد. حتی عراقیها با زن و بچهشان دعوایشان میشد میگفتند ابوترابی چه کار کنیم. ابوترابی از روی ترس به کسی احترام نمیگذاشت بلکه دلیل این رفتار از روی کیاست و مثبتاندیشی بود. به خاطر این بود که به اسرا سخت گرفته نشود و اذیت نشوند. اسرا هر جا گیر میکردند به ابوترابی میگفتند چه کار کنیم. شخصیت ایشان جهادی بود. نظر او این بود که پاک باش و خدمتگزار. تعاملات اجتماعیاش فوقالعاده بود. اینها همه از تضرع و معنویات ابوترابی میآید. گاهی دو، سه ساعت آنقدر سجدههای طولانی داشت که هر کسی ایشان را میدید میماند او دیگر چه انسانی است.
منبع: روزنامه جوان