تبیان، دستیار زندگی

رابطه اندیشه دینی و سکولاریسم

سکولاریسم چیست و چگونه به وجود آمد؟

اومانیسم، سیانتیسم، راسیونالیسم از مؤلفه‌های اصلی شکل‌گیری سکولاریسم به شمار می رفت تا به عرفی‌سازی دین، تقدس‌زدایی، جدا شدن دین از دنیا، گیتی‌گرایی، اعتقاد به اصالت امور دنیایی، در ساحت اندیشه و عمل بپردازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سکولاریسم

غرب پس از رنسانس به دلیل کارکرد منفی ارباب کلیسا و نارسایی های مفاهیم فلسفی و آموزه های دینی مسیحیت تحریف شده و تحجر و جمود حاکم بر ارباب کلیسا، به سمت علم گرایی و انسان مرکزی پیش رفت و همه چیز خویش را در علم منهای دین دید، آن گاه سیاست و جامعه منهای دین جستجو کرد و در نتیجه آهسته آهسته با محوریت عقل خودبنیاد بشری و لیبرالیسم فکری و رفتاری به سوی دین گریزی، دین ستیزی و حتی دین زدایی پیش رفت و جوانه های سکولاریسم الحادی یا ضد دینی، زده شد و پس از گذشت زمانی سکولاریسم غیردینی انجامید; به این معنا که به جدایی دین از جامعه، حکومت، هنر، اقتصاد، تکنولوژی و ... اعتقاد داشته و دین را یک امر شخصی و اخروی دانسته و در حوزه های فردی صرف، محدود کردند.
از این رو، اومانیسم، سیانتیسم، راسیونالیسم از مؤلفه های اصلی شکل گیری سکولاریسم به شمار می رفت تا به عرفی سازی دین، تقدس زدایی، جدا شدن دین از دنیا، گیتی گرایی، اعتقاد به اصالت امور دنیایی، در ساحت اندیشه و عمل بپردازد و این جریان بتدریج در همه کشورها از جمله ایران پس از مشروطه مطرح شد و با فراز و فرودهای مختلف توسط عده ای از روشنفکران دینی اندیش و دگر اندیش ترویج شد و در سالهای اخیر با نسبیت تفکر دینی، عصریت معرفت دینی، تفکیک دین از مدیریت علمی، دین حداقلی، نقد حداقلی، جهانی سازی حقوق و قانون اجتماعی و ... تئوریزه شدن و جدایی دین از سیاست با روش ها، مضامین و انگاره های ساده و پیچیده تبلیغ و ترویج می گردد .

هویت شناسی و ماهیت شناسی سکولاریسم

بخش اول: سکولاریسم از منظر لغت شناسی و اصطلاح شناسی
مترجمان در ذیل کلمه سکولاریسم، واژه ها و معادلهایی را به کار برده اند که برخی مستقیم و برخی غیر مستقیم به ترجمه این اصطلاح دلالت دارد و بین معانی لغوی و اصطلاحی آن فاصله چندانی نیست; مثلا دنیویت و این جهانی، عرفی شدن، جدا شدن دین از دنیا، غیر دینی شدن، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، گیتی گرایی یا دنیاگرایی، دنیامداری، جدایی دین از سیاست و ... که برخی از این معانی ناظر به بعد شناختی و بعضی دیگر ناظر به بعد اجتماعی و سیاسی است .
با وجود معانی متعددی که برای سکولاریسم از دیدگاه های مختلف شده است، در یک جمع بندی اجمالی ترجمه دقیق سکولاریسم در برخی دیدگاه ها عبارت است از: گیتی گرایی، (1) این جهانی بودن، (2) دنیامداری و دنیاگرائی (3) و طرفداری از اصول دنیوی و عرفی (4) .

اومانیسم، سیانتیسم، راسیونالیسم از مؤلفه‌های اصلی شکل‌گیری سکولاریسم به شمار می‌رفت تا به عرفی‌سازی دین، تقدس‌زدایی، جدا شدن دین از دنیا، گیتی‌گرایی، اعتقاد به اصالت امور دنیایی، در ساحت اندیشه و عمل بپردازد و این جریان بتدریج در همه کشورها از جمله ایران پس از مشروطه مطرح شد.



معنای اصطلاحی سکولاریسم نیز عبارت است از: جدایی دین از حوزه اجتماع، تعاملات و مناسبات اجتماعی; یعنی، دین، تفکر و تئوریهای دینی، در حوزه مدیریت، اقتصاد، هنر، سیاست و ... نقشی نداشته و تنها جنبه فردی و شخصی دارد .

بخش دوم: سکولاریسم از منظر معرفت شناختی و تاریخی
در یک نگاه تاریخی می توان نظریه «سکولار» را مولود تعارض طرز اندیشه ها، تفکرات، متدها و روشهای اجتماعی و سیاسی در مغرب زمین دانست و آن را «ذاتا غربی » به شمار آورد و در یک نگاه فلسفی و معرفتی همانا ارتباط تنگاتنگ سکولاریسم را با عناصری چون، راسیونالیسم، اومانیسم، مدرنیسم، لائیسم، سیانتیسم و لیبرالیسم جستجو نمود و هر کدام از این عناصر را مبنا و رکن وجودی و تکاملی آن به شمار آورد . (5)

بخش سوم: پیامدها و نتایج سکولاریسم
می توان پیامدهای منفی سکولاریسم، چون بحران عقیدتی، اخلاقی و حکومتی را حدوث جریان پست مدرنیسم با نمایندگان معروفش چون میشل فوکو، یورگن هابرماس، تئودور آدورنو، ماکس خورکهلیمر، لیوتار و ... دانست که رجعت به ارزشهای انسانی و نوعی اخلاق و معنویت می باشد .

بخش چهارم: سکولاریسم و روشنفکران ایرانی و نسبت اندیشه دینی با سکولاریسم
در یک رویکرد به تاریخ بیش از یک قرن و نیم در ایران; یعنی از زمان قاجار، خصوصا فتحعلی شاه و تحولاتی که از نظر سیاسی، نظامی و فرهنگی در آن زمان پیش آمد، می توان روشنفکری در ایران را تاکنون به چند دوره تقسیم بندی نمود:

1 - دوره مشروطه (از آغاز تا شکل گیری و توسعه آن) که صبغه خودباختگی فرهنگی و علمی، علم زدگی و غربگرایی داشته و عده ای را به انکار دیانت و شریعت وادار نمود و عده ای دیگر را به فکر سکولاریزه نمودن دین کشانده تا با تاکتیک مدرنیزه کردن تفکر و اندیشه دینی و ترویج اومانیسم و عقلانیت ابزاری، در جهت غربی شدن گام بردارند . (6)

2 - دوره پس از مشروطه یا دهه بیست که روشنفکری الحادی و ضد مذهب با اندیشه های ماتریالیستی و کمونیستی رشد و ضج یافت . (7)

3 - دوره روشنفکری مذهبی و دینی که در دهه های 30 و 40 و 50 (بویژه 40 تا 50)، گسترش یافت که در صدد تفسیر متون دینی با متد فیزیک، ریاضی، علوم تجربی و پوزیتویستی برآمدند . (8)


4 - دهه 50 تا 60 دوره ای از روشنفکری که التقاط جدید و ماتریالیسم منافق در عرصه تفسیر قرآن و نهج البلاغه گسترش یافت; یعنی به دلیل عدم فهم و درک صحیح از عمق دین و مکانیسم منطقی تفسیر دینی و عدم تعبد به شریعت و یا بیماری فکری که به اتخاذ روش تفسیر مادی از دین با حفظ ظواهر قرآن و سنت، جریان «التقاط اندیشی » را به وجود آورد . (9)

5 - دهه 60 تا 70 که جریان روشنفکری به سوی تفسیر لیبرالیستی و سکولاریستی از دین سوق پیدا کرد و با متد معرفت شناسی و تئوری عصریت تفکر و معرفت دینی در عرصه اندیشه و نظر تئوری حکومت دموکراتیک دینی در عرصه سیاست و حکومت به ظهور رسید . (10)

ریشه‌های تاریخی و فلسفی سکولاریزاسیون و سکولاریسم در ایران

الف) جهل به مبانی دینی و جامعیت اندیشه ناب اسلامی، خصوصا عدم فهم بعد اجتماعی و حکومتی دین .
ب) جهل به مبانی سکولاریزم و عقلانیت ابزاری (البته عده ای چنین هستند، ولی عده ای دیگر کاملا به مبانی و لوازم سکولاریسم واقفند).
ج) تفسیر ماتریالیستی و دیالکتیکی همچنین تفسیر انقلابی، سیاسی و اجتماعی از دین که به التقاط منتهی شد .
د) وابستگیهای سیاسی به غرب و دارا بودن قصد و غرض سیاسی .

قائلان به تفکر ترابط اندیشه دینی و سکولاریسم در واقع به دین ‌شناسی جامع نرسیده و در معرفت‌دینی آنها نقص جدی وجود دارد; زیرا دین امری درون ذات انسان و فطری بشر بوده و هست و خواهد بود و دین ناب اسلامی پاسخگوی همه نیازهای بشری و حاجات آدمیان بوده و توانمند در اداره جامعه انسانی است


ه) بشری دانستن، تقدس زدایی، عصریت، تغییر و تحول معرفت دینی نیز از مبانی سکولاریسم دینی است .

نسبت اندیشه‌دینی و سکولاریسم

دو طرز تفکر در نسبت شناسی اندیشه دینی با سکولاریسم وجود دارد:

الف) تباین و تفکیک بین اندیشه دینی با سکولاریسم به صورت مبنایی و اصیل.
ب) ترابط بین این دو; به این معنا که سکولارپذیری اندیشه دینی به عنوان بهترین راه حل در ایجاد وحدت بین دین و توسعه، و دین و تکنولوژی جدید است .

پس از ذکر این مقدمات باید یادآور شویم که قائلان به تفکر ترابط اندیشه دینی و سکولاریسم در واقع به دین شناسی جامع نرسیده و در معرفت دینی آنها نقص جدی وجود دارد; زیرا دین امری درون ذات انسان و فطری بشر بوده و هست و خواهد بود و دین ناب اسلامی پاسخگوی همه نیازهای بشری و حاجات آدمیان بوده و توانمند در اداره جامعه انسانی است; اما به شرط آن که اولا: دین را به درستی و به طور فراگیر فهم و دریافت نمایند و جوهر و گوهر دین را بشناسند .
ثانیا فهم دینی ناب را بر پایه ها و مایه های کتاب و سنت (عترت) قرار دهند و نه غیر آن .
ثالثا با زبان زمان به القا و ابلاغ دین و معارف دینی پرداخته و مساله شناسی و موضع سنجی نمایند تا در برخورد و مواجهه با پدیده های فرهنگی و تمدنی جدید غافلگیر نشوند; یعنی به طور پویا و آگاهانه عمل نمایند .

از این رو، آنانی که در صدد سکولاریزه کردن تفکر دینی و جامعه دینی و حتی حکومت دینی هستند، در دین شناسی گرفتار افراط شده و اصالت را به علم و مدرنیسم داده و مقهور تمدن جدید گشتند و این که برخی از پژوهشگران عرصه دینی و قرآنی در یک دوره از تفکر خویش از اسلام جوان و اسلام حکومت و مبارزه سخن می راندند و در دوره ای دیگر دین را مقوله ای شخصی، اخروی و آباد کننده آن جهان دانسته و بین شریعت و حکومت تفکیک قائل شدند، در نتیجه همین افراط و تفریط ها بود و یا کسانی که از فلسفه توانمند اسلامی، کلام قدرتمند دین، حکومت فراگیر و جهانی اسلام سخن می راندند، اما امروز گرفتار دموکراتیزه کردن و اندیشه لیبرالیته و مدرنیته شده اند و عصریت معرفت دینی و نسبیت تفکر دینی را بر پایه های فلسفه کانتی و پوپری مطرح می نمایند و سکولاریستی می اندیشند نیز، مقهور غرب جدید شده اند و از معرفت دینی جامع محروم مانده اند .
پی نوشت:
1) غلامرضا اعوانی، نامه فرهنگ، پیشین، صص 20 - 18 .
2) احمد احمدی، میزگرد سکولاریسم و فرهنگ، نامه فرهنگ، سال ششم، ش 1، ص 20 .
3) همایون همتی، پیشین .
4) محمدتقی جعفری، پیشین .
5) اگر به مطالعه عمیق تحولات علمی، ادبی و فرهنگی غرب پس از رنسانس یا اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم بپردازیم، می بینیم که به تدریج تفکر علم گرایی (سیانتیسم)، عقل گرایی محض (راسیونالیسم) و انسان مرکزی یا خودبنیادی بشر (اومانیسم) به رهایی از دین انجامید و بدبینی به دین، سوء فهم و برداشت از دین، عملکرد و کارکرد منفی دین کلیسایی زمینه های دین ستیزی تا مرز دین زدایی را به وجود آورد تاامثال هابز از سکولاریسم; یعنی جدایی از دین به طور کلی سخن بگویند و آنگاه با تحولات فکری و علمی در غرب، سکولاریسم تلطیف شد و به جدایی دین از حوزه اجتماع و حکومت و نهادهای اجتماعی محدود گشت و تنها در امور شخصی و فردی مقبول افتاد; چنان که در مجموعه تعاملات اجتماعی غرب چنین معنایی حضور دارد .
6) نمایندگان این دوره، میرزا ملکم خان، عبدالرحیم طالبوف، آخوندزاده و ... بودند .
7) نمایندگان این مرحله، حزب توده، حزب کمونیست و ... به شمار می رفتند .
8) نمایندگان این دوره، امثال مهندس مهدی بازرگان بودند .
9) نمایندگان این دوره، امثال گروه فرقان و منافقین به شمار می رفتند.
10) نماینده شاخص این جریان، دکتر سروش می باشد که به تلاش چندین ساله در این زمینه می پردازد .

منبع :
این مطلب تلخیصی از مقاله "ریشه های پیدایش و گسترش سکولاریسم"، نوشته محمد جواد رودگر در فصلنامه رواق اندیشه، شماره 29 می باشد.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.