من تو سری خورم
وقتی بزرگ تر ها به من زور می گویند و یا در مدرسه من و مسخره می کنند من خیلی ناراحت می شوم و احساس می کنم به من زور گفته اند، ولی تصمیم گرفتم وقتی یک کسی به من زور گفت به بزرگ تر ها بگویم و از آن ها کمک بخوام و هیچ وقت باهاشون دعوا نکنم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1397/03/10 ساعت 08:29
وقتی به من زور می گویند احساس می کنم زخمی شده ام، احساس می کنم کوچک شده ام یا ترسیده ام.
وقتی به مامان و بابا می گویم خیالم راحت می شود احساس می کنم قد کشیده ام.
وقتی به من زور می گویند احساس می کنم دل پیچه می گیرم و شب خوابم نمی برد.
احساس می کنم تنها ترین آدم روی زمینم و کسی نیست با او صحبت کنم، بی اشتها می شوم.
وقتی یک پسر گنده من را دنبال می کند و موهایم را می کشد احساس می کنم که یک آدم تو سری خورم.
اما من داده و بیداد می کنم و همه می فهمند که چه شده است.
وقتی دختر ها به عینک من می خندند و رویم اسم می گذارند احساس می کنم کوچک شده ام.
اما آقاد معلم سر می رسد و جلو مسخره بازی آن ها را می گیرد.
وقتی خواهرم اسباب بازی من را بر می دارد و خراب می کند احساس می کنم او هم به من زور می گوید.
ولی او ناراحتی اش را سر اسباب بازی من در می آورد چون داداش بزرگم او را اذیت کرده است.
وقتی بچه های بد دوستم را اذیت می کند او احساس می کند که تو سری خورده است.
اما او پیش من می آید تا با هم دیگه بازی کنیم
بعضی از بزرگ ترها می گویند: جواب زور را باید با زور داد.
اما بعضی وقت ها این جوری کارها خراب می شه. تو داداش من و زدی؟
آدم بزرگ ها هم بعضی اوقات فکر می کنند که دیگران به آن ها زور می گویند
برای آن که در مقابل آدم های قلدر و زور گو خودم را نبازم، به چیزهای خوب یا چیزهایی که بلدم فکر می کنم.
وقتی نشان می دهم که نمی ترسم آدم های زور گو هم راهشان را می گیرند و می روند.
بعضی اوقات در مقابل آدم های زور گو می ایستم و به آن ها می گویم راهشان را بگیرند و بروند.
وقتی کسی به من زور می گوید بهترین کار این است که مسئله را به یک بزرگ تر بگویم: مامان، بابا ، معلم یا یکی دیگر.
خانم معلم می گوید: هیچ کس حق ندارد به هیچ کسی زور بگوید.
قلدرها هم دوست دارند با کسی حرف بزنند آن ها بیش تر اوقات خوش حال نیستند. و دوست دارند بهشون توجه بشه.
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: کتاب های احساس های تو