تبیان، دستیار زندگی

آیا هر علمی حق انتشار دارد؟

در شرع اسلام حقیقتی که برهان و دلیل حقیقت بودن آن را اثبات کرده و مردم به آن نیازمندند حق بیان دارد، یعنی باید بیان شود و نباید پنهان گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آیا هر علمی حق انتشار دارد؟

در شرع اسلام حقیقتی که برهان و دلیل حقیقت بودن آن را اثبات کرده و مردم به آن نیازمندند حق بیان دارد، یعنی باید بیان و اظهار شود و نباید در بوته کتمان ماند و پنهان گردد.

آیات متعدّدی در قرآن کریم این مطلب را مورد تأکید قرار داده‌اند، ازجمله:
«وَ إذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یشْتَرُونَ».
«إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَ الْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَینُوا فَأُولَئِک أَتُوبُ عَلَیهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».

در این دو آیه پس از تأکید بر حرمت کتمان بینات الهی و این‌که کتمان بینات الهی موجب استحقاق لعن الهی و لعن و نفرین همه لعنت کنندگان می‌شود بر وجوب بیان این بینات و حقایق تأکید شده است.
 «وَ مَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ».
کلمه «لِیُنذِرُوا» در این آیه بر وجوب انذار دلالت دارد و مقصود از انذار تعلیم دستورات و اوامری است که خداوند متعال برای ایجاد نظم در زندگی بشر فرو فرستاده است و بیدارسازی مردم و هشدار به آنان نسبت به نتایج وخیم و شقاوت و رنجی است که در نتیجه مختلف از آن دستورات دامن‌گیر آن‌ها می‌شود.

در روایات وارده از معصومین نیز بر این مطلب تأکید شده است:
کلینی رحمةالله علیه به سند معتبر از امام صادق علیه السلام روایت می‌کند:
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام إِنَ‏ اللَّهَ‏ لَمْ‏ یَأْخُذْ عَلَی‏ الْجُهَّالِ‏ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّی أَخَذَ عَلَی الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لِأَنَّ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ».

از روایات دیگر استفاده می‌شود مراد از علمی که بیان آن در شرع واجب است علم سودمندی است که مورد نیاز انسان‌ها در طلب کمال و تحقق سعادت است.

در هر صورت آنچه در آیات و روایات بر آن تأکید شده است وجوب بیان و تعلیم علمی است که مردم به آن نیاز دارند و در صلاح زندگی دنیایی یا آخرتی آن‌ها نقش دارد، نه دانسته‌ای که هیچ نقشی در صلاح امر زندگی دنیا و آخرت ندارد.

ازآنچه گفتیم به این نتیجه می‌رسیم که حق بیان حقیقت، حق مردم است نه حق حقیقت از آن نظر که حقیقت است. حقیقتی که سودی به حال مردم ندارد وجوب بیان و اظهار ندارد، تا چه رسد به حقیقتی که بیان آن به ضرر مردم است.

عملی که ضرر می‌رساند نه تعلیم آن و نه تعلّم آن جایز است و ازآنجاکه تعلیم در حقیقت بیان مطلب برای متعلّم است بنابراین بیان و اظهار مطلبی که ضرر می‌رساند هرچند حقیقت باشد جایز نیست.

ازآنچه گفتیم و از مجموع ادله شرعی می‌توان چنین نتیجه گرفت که بیان حقیقت از نظر حکم شرعی دارای احکام خمسه است:
1. وجوب بیان در آنجا که مطلبی حقیقت است و مفید به حال مردم است و فایده‌ای که بر آن مترتب می‌شود فایده ضروری برای زندگی مردم است به‌گونه‌ای که با عدم بیان آن زندگی مردم دچار اختلال می‌شود بیان آن واجب است .
علمی که طلبش واجب است علمی است که برای زندگی دنیوی و اخروی ضرورت دارد -و روایات صحیحه‌ای که با مضمون «طلب العلم فریضه» وارد شده است و معلوم است که وجوب سؤال و طلب علم بر وجوب جواب و تعلیم عالم دلالت التزامی دارد.
از رسول خد صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمود:«مَنْ‏ کَتَمَ‏ عِلْماً نَافِعاً أَلْجَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَار».

2. استحباب بیان در آنجا که بر بیان مطلبی که حقیقت است فایده‌ای که دارای رجحان شرعی یا عقلی است مترتب می‌شود.
این مطلب را از ادله‌ای که بر رجحان مطلق تعلّم و تعلیم علم نافع دلالت دارند می‌توان استفاده کرد

بنا بر آنچه از مجموع روایات فوق استفاده می‌شود تعلیم و تعلّم علمی که نافع است خواه منفعت دنیایی حلال و خواه منفعت اخروی باشد، از بهترین مستحبات و مندوبات شرعیه است.
منبع:
مجله اندیشه مهر؛ بیانات آیت الله اراکی در جلسه دهم ؛ سلسله دروس خارج فقه فرهنگ