«پژوهشی فقهی، اخلاقی پیرامون مسأله بازی وسرگرمی»
مقاله پیش رو تبیین و پژوهش مختصریست پیرامون مساله بازی با رویکردی فقهی اخلاق؛ بازی به معنی هرگونه فعالیتی است که صرفاً بهقصد سرگرمی و لذتجویی باشد و مشمول کسب و کار نشود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1397/03/01 ساعت 21:22
بازی به معنی هرگونه فعالیتی است که صرفاً بهقصد سرگرمی و لذتجویی باشد و مشمول کسب و کار نشود.
راغب در این خصوص میگوید:
«أصل الکلمه اللُّعَابُ و هو البزاق السائل و قد لَعَبَ یلْعَبُ لَعْباً: سال لُعَابُهُ و لَعِبَ فلان: إذا کان فعله غیر قاصد به مقصدا صحیحا، یلْعَبُ لَعِباً. قال: «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»۱. یعنی لَعْب بهمعنی بازی از ریشه لُعَاب که همان بزاق و آب دهان است، گرفته شده است. فعل آن “لَعَبَ یلْعَبُ لَعْباً” است، یعنی بزاق دهانش جاری شد اما “لَعِبَ فلان” با کسره حرف (ع) در موقعی است که کسی کاری را بدون قصد و هدف و مقصد صحیحی انجام دهد، مضارعش “یلْعَبُ” و مصدرش “لَعِباً” است. در آیات قرآن آمده است: «زندگی دنیا اگر بدون هدفی متعالی برگزار شود، صرفاً بازیچه و کار بیهودهای بیش نیست»۲.
او سرگرمی و لهو را نیز اینگونه تعریف کرده است:
«اللَّهْو و هو کلُّ شیءٍ شَغَلَک عن شیء، فقد ألْهَاک»۳؛ لهو هرگونه مشغولیت و سرگرمی به چیزی است که انسان را از پرداختن به چیز دیگر بازدارد.
از مجموع احادیث شیعه و سنی اینگونه دریافت میشود که حرمت و حلیت بازی و سرگرمی برای افراد مکلف بستگی به این دارد که از بازی چه هدفی داشته باشند و با چه ابزاری بازی کرده و چه مدتزمانی را صرف آن کنند، سرگرمی با برخی انگیزهها حلال و با برخی پیامدها حرام است. راجع به سرگرمیها، زمان و ابزار نیز در حلیت و حرمت آن تأثیر دارد. بازی با برخی ابزار و نیز سرگرمی در مدت زمان طولانی که انسان را از امور مهمِ و وظایف لازمه بازدارد، به یقین حرام است.
اقسام بازی در احادیث شیعه
الف) بازیهای حرام
از نظر احادیث شیعه، هرگاه بازی و سرگرمی، عنوان لهو، قمار یا غنا یا هر عنوان حرام دیگری پیدا کند، حرام است. اینکه این عناوین با ابزار مخصوص به خودش ایجاد شود یا با ابزار دیگری، در حرام بودن آن تفاوتی ایجاد نمیکند. قمار و غنا که حکمش معلوم است و نیاز به توضیح ندارد اما لهو در لغت به معنای هر چیزی است که انسان را سرگرم نموده و فکرش را از هدف اصلی زندگی غافل نماید.
معنای لهو بهگونهای به معنی لغو نزدیک است؛ زیرا لغو به معنای بیهوده و پوچ و انجام کاری است که از روی بیفکری باشد. بهطور معمول نیز کلمه لهو همراه با کلمه لعب به کار میرود. لعب چنانکه از راغب نقل کردیم، به معنای بازی کردن و انجام کار بیثمر است.
البته چنانکه گفتیم، عنوان لهو حرام یا لهو به اصطلاح شرعی زمانی بر خوشگذرانی و بازی انسان گذاشته میشود که به لحاظ عرف گفته شود او وقت و عمرش را به بطالت و خوشگذرانی تلف میکند؛ بنابراین لهو حرام شامل زمانهای اندکی که به تفریح میگذرد، نمیشود؛ چون لهو مذموم به لحاظ شرعی آن است که انسان را از هدف اصلی و وظایف واجب بازدارد و مشغول شدن به بازی فقط اگر در مدت طولانی باشد، چنین نتیجهای دارد. راغب نیز به این نکته اشاره دارد و میگوید:
«لَهْو آن چیزی است که انسان را از آنچه برای او لازم و مهم است بازمیدارد. لَهَوْتُ بکذا و لَهَیتُ عن کذا. هر دو عبارت به این معنی است که با لهو از آن کار بازماندم.»۴
به نظر راغب، مراد از نهی در آیه: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ»۵، مذموم بودن کار و زشتی بازرگانی نیست، بلکه نهی از غرق شدن و بهکلی پرداختن به آن است، بهطوریکه انسان را از عبادات و یاد خدا باز دارد:
«و لیس ذلک نهیا عن التّجاره و کراهیه لها، بل هو نهی عن التّهافت فیها و الاشتغال عن الصّلوات و العبادات بها»۶.
پس معلوم شد که لهو به لحاظ شرعی هنگامی مذموم و حرام است که زمان نسبتاً طولانی از وقت انسان به کارهای بدون هدف عقلانی و بیهیچ فایده دنیایی و اخروی مصرف بشود، بهگونهای که انسان از کارهای مطلوب و سرنوشتساز بازداشته شود. برحسب آیات قرآن حتی امور دنیوی، اگر انسان را از سعادت اخروی به لحاظ اهمیتی که دارد، بازدارد، لهو محسوب میشود.
در زیر، به برخی از احادیثی که دلالت بر حرمت انجام اینگونه بازیها دارد، اشاره میشود:
* در کتاب فقه الرضا آمده است: «بدان که (خداوند تبارکوتعالی) به تحقیق، از همه انواع قمار نهی کرد و بندگان را موظف به دوری از آنان کرد و آنها را پلید و خبیث نامید. پس فرمود: از کارهای پلید شیطان است، پس از آن دوری کنید! مانند شطرنج و نرد و دیگر قمارها و نرد بدتر از شطرنج است؛ چونکه نگهداشتن آن کفر به خداوند بزرگ است و بازی با آن شرک است و حرکت دادن و زیر و رو کردنش گناه کبیره و نابودکننده است و سلام کردن بر کسی که با آن بازی میکند، کفر است و حرکتدهنده آن همانند تماشاگر فرج مادرش است و بازیکننده با نرد، مانند گوشت خوک خوار است و مَثَل بازیکننده با آن بدون قمار، مَثَل کسی است که دستش را در خون و گوشت خوک میگذارد و مَثَل کسی که با یکی از اینها بازی میکند، مَثَل کسی است که بر زنا پافشاری میکند و خود را از بازی با انگشترها و اربعه عشر و هر قماری حتی [مثل] بازی کردن کودکان با گردو و بادام و کعب، حفظ کن و بپرهیز از چوگانبازی؛ زیرا شیطان همراه تو میدود و فرشتگان از تو میگریزند و هرکسی اسبش بلغزد و بمیرد، وارد آتش میشود.»۷
* در کتاب المقنع آمده است: «از تمام آلات لهو و بازی با انگشترها و اربعه عشر و هر قماری دوریکن؛ زیرا پیشوایان معصوم(ع) از همه اینها نهی کردهاند.»۸
* سماعه از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود: «پس از درگذشت آدم(ع)، ابلیس و قابیل در فقدان وی شادمان شدند. آنها با هم در مکانی جمع شدند و ابلیس به جهت شادمانی درگذشت آدم(ع)، شروع به نواختن معازف و آلات لهو کرد. پس هرگونه لهوی که در زمین انسان از آن لذت میبرد، از آنجاست.»۹
* عامر طایی از امام رضا(ع) روایت میکند که فرمود: «یک روز وقتی امیرمؤمنان(ع) در مسجد جامع کوفه بود، مردی از اهل شام بپاخاست و گفت: ای امیرمؤمنان، من از شما پرسشهایی دارم! امام(ع) فرمود: برای یادگیری بپرس… . آن شخص در خلال پرسشهای خود، از معنای آواز کبوتر راعبیه پرسید. امام(ع) در پاسخ فرمود: به اهل آلات لهو و موسیقی و کنیزان خواننده و نیها و عودها، نفرین میکند.»۱۰
* زید نرسی روایت میکند که از امام صادق(ع) درباره کسی که برای سرگرمی و خوشگذرانی به شکار میرود یا چوگانبازی میکند یا به شطرنج میپردازد، سؤال شد که حکمش چیست؟ حضرت فرمود: «مؤمن از این کارها برکنار است. طلب آخرت او را از لهو بازداشته است و به تحقیق، مؤمن از همه اینها برکنار است. او را با لهو و سرگرمی چهکار! بیگمان لهو، قساوت قلب و نفاق به دنبال میآورد. هنگامیکه چوگانبازی میکنی، شیطان همراهت میدود و فرشتگان از تو میگریزند و اگر در این راه به تو صدمهای وارد شود، پاداش نداری و هر که را اسبش بر زمین اندازد و بمیرد، وارد آتش میشود.»۱۱
ب) بازیها و سرگرمیهای مکروه
به نظر میرسد اگر سرگرمیها و بازیها متصف به عناوین و انگیزههای حرامی چون برد و باخت و غنا و لهو به معنایی که از وظایف واجب در زندگی بازدارد نباشد، با توجه به احادیث ذیل، کراهت دارد؛ چون این احادیث نکات اخلاقی را نسبت به لهو و سرگرمی مطرح کرده است، لذا بر بیشتر از کراهت دلالت ندارد.
* در کتاب غررالحکم و درر الکلم از علی(ع) روایت شده که فرمود: «مؤمن لهو را رها میکند و با جِد مأنوس است»۱۲.
* در ارشاد القلوب دیلمی از معصوم روایت شده است که: «مؤمن اهل لهو و غفلت نیست، بلکه همت او تفکر و عبرتآموزی است» و نیز فرمود: «کسی که عاشق و سرگردان بازی و آزمند به سرگرمی و لهو و خوشگذرانی باشد، عاقل و اندیشمند نیست»۱۳.
* علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر(ع) درباره بازی کردن با اربعه عشر و مانند آن سؤال کرد: امام(ع) فرمود: «هیچ بازی جز مسابقه اسبسواری و تیراندازی، پسندیده و دوستداشتنی نیست»۱۴.
* در جای دیگری بهصراحت فرح و بازی بدون هدف عقلانی را مکروه معرفی کرده است: «آزمندی را چهار شاخه است: شادمانی، نوشخواری، لجاج و کبر. شادمانی در نزد خدا ناپسند است و نوشخواری خودپسندی است و لجاج بلاست برای کسی و او را به ارتکاب گناه ناچار سازد و کبر، لهو و لعب و سرگرمی است و برگزیدن چیزی که پستتر است بهجای چیزی که نیکوتر است»۱۵.
ج) بازیها و سرگرمیهای مباح و مستحب
اگر بازی کردن انسان اندک هدف عقلانی داشته باشد و در حد افراط نیز نباشد؛ فیالمثل انگیزهاش جلب شادی و نشاط و رفع خستگی و آمادگی برای کارهای مهم زندگی و عبادت در راه خدا باشد، نهتنها مبغوض نیست، بلکه مباح و مستحب است، در این خصوص میتوان احادیث زیر را شاهد آورد؛
* از پیامبر خدا روایت شده است که فرمود: «به سرگرمی و بازی بپردازید! زیرا من دوست ندارم که در دین شما سختگیری و خشونتی دیده شود»۱۶.
* رسول خدا در جای دیگر میفرماید: «بهترین سرگرمی مؤمن، شناست و بهترین سرگرمی زن، دستگاه نخریسی است»۱۷.
* امام باقر(ع) میفرماید: «لهو و سرگرمی مؤمن در سه مورد است: بهرهگیری از زنان، شوخی کردن با برادران دینی و نماز شب»۱۸.
* و نیز از حضرت رسول روایت شده است: «همه سرگرمیهای مؤمن، جز در سه مورد، باطل است: در پرورش دادن اسب، تیراندازی باکمان و بازی کردن با همسرش»۱۹.
چنانکه مشاهده میشود، مواردی که از لهو خارجشده و یا لهو مجاز دانسته شده است، متفاوتاند. گاه از شنا نامبرده شده و هنگامی از تیراندازی و زمانی نیز از گفتوشنود و شوخیهای دوستانه در بین برادران دینی، در برخی از موارد نیز از پرورش اسب سخن گفته شده است. پس معلوم میشود منظور از ذکر این موارد، حصر موارد جواز در عدد معیّن نبوده و هر کاری که عقلانی باشد، جایز است.
تیراندازی و شنا برای مرد مسلمان لازم است، همانطور که پرداختن به خانه و خانواده نیز کاری عقلانی است. پرورش اسب و بالا بردن قوّه و بنیه نظامی و رزمی هم برای جامعه ضروری است. همچنین شوخی کردنی که از حد نزاکت و اخلاق خارج نباشد، برای مؤمن لازم بوده و خستگی روحی او را میزداید. ولی مسئله مهم این است که تمام زندگی انسان به شوخی بدل نشده و تمام عمر وی صرف سرگرمی و بطالت نشود. در کنار مشاغل مهم زندگی، سرگرمیهای مقطعی برای تفریح و تفرج مباح است.
آنچه امروز ورزش خوانده میشود نیز اینچنین است. اگر ورزش، تحت عنوان لهو قرار گرفته، هدفدار نبوده و انسان را به غفلت بکشاند یا افکار مردم جهان را مشغول ساخته و از مسائل جدی زندگی منحرف نماید، چنین ورزشی حرام یا دستکم مکروه خواهد بود. در غیر اینصورت اگر ورزش بهمنظور صحت و سلامتی، پرهیز از اعتیاد و انحرافات دیگر، تقویت بنیه رزمی، تقویت ذهن، روح و حافظه و اهداف عالی و بلند دیگری از این دست، صورت بگیرد، نهتنها حرام نیست، بلکه مستحب و مطلوب است.
نتیجه
از تأمل در مجموع احادیث شیعه و سنی (که در یادداشت دیگری مورد بررسی قرار گرفت) دریافت میشود که اگر بازی و سرگرمی آمیخته به امور حرامی چون قمار، اضرار به خود یا دیگران و حیوانآزاری و ترک واجب و بازی با امور دین باشد، حرام است، ولی اگر آمیخته با برد و باخت نبوده، موجب ضرر به جان یا مال کسی یا حیوان آزاری یا بازی با امور دین نباشد، مباح است.
ظاهراً نظر منفی نسبت به بازی از آن رو شکل گرفته است که بازیها در گذشته بیشتر یا ابزار قمار بودهاند یا لهو و سبب غفلت از یاد خدا و معاد و گذران بیفایده عمر میشدهاند یا ناشی از خوشی و لذتجویی بیش از اندازه همراه با رفتارهای ناشایست و کارهای غیراخلاقی بودهاند. ظاهراً احادیث و نیز فقیهان با نظر به اینگونه بازیها و آثار آنها بوده است که در مواردی بازی را حرام و یا مکروه شمردهاند. امروزه اگر بازی این پیامدها را نداشته باشد، مباح است.
ــــــــــــــــــــــــ
پینوشت:
[۱]. عنکبوت/۹۴.
[۲]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۴۱.
[۳]. احمد بن فارس بن زکریا، ابوالحسین، معجم مقائیس اللغه، ج ۵، ص ۲۱۳.
[۴]. «اللَّهْوُ: ما یشغل الإنسان عمّا یعنیه و یهمّه. یقال: لَهَوْتُ بکذا و لهیت عن کذا: اشتغلت عنه بِلَهْوٍ».
[۵]. نور/۳۷.
[۶]. حسین بن محمد، راغب أصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۴۹.
[۷]. «اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ نَهَی عَنْ جَمِیعِ الْقِمَارِ وَ أَمَرَ الْعِبَادَ بِالاجْتِنَابِ مِنْهَا وَ سَمَّاهَا رِجْساً فَقَالَ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ فَاجْتَنِبُوهُ مِثْلَ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ غَیرِهِ مِنَ الْقِمَارِ وَ النَّرْدُ أَشَدُّ مِنَ الشِّطْرَنْجِ فَإِنَّ اتِّخَاذَهَا کفْرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ اللَّعِبُ بِهَا شِرْک وَ تَقْلَابُهَا کبِیرَهٌ مُوبِقَهٌ وَ السَّلَامُ عَلَی اللَّاهِی بِهَا کفْرٌ وَ مُقَلِّبُهَا کالنَّاظِرِ إِلَی فَرْجِ أُمِّهِ وَ اللَّاعِبُ بِالنَّرْدِ کمَثَلِ الَّذِی یأْکلُ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ مَثَلُ الَّذِی یلْعَبُ بِهَا مِنْ غَیرِ قِمَارٍ مَثَلُ الَّذِی یضَعُ یدَهُ فِی الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ مَثَلُ الَّذِی یلْعَبُ فِی شَیءٍ مِنْ هَذِهِ الْأَشْیاءِ کمَثَلِ الَّذِی مُصِرٌّ عَلَی الْفَرْجِ الْحَرَامِ وَ اتَّقِ اللَّعِبَ بِالْخَوَاتِیمِ وَ الْأَرْبَعَهَ عَشَرَ وَ کلِّ قِمَارٍ حَتَّی لَعِبِ الصِّبْیانِ بِالْجَوْزِ وَ اللَّوْزِ وَ الْکعَابِ وَ إِیاک وَ الضَّرْبَهَ بِالصَّوْلَجَانِ فَإِنَّ الشَّیطَانَ یرْکضُ مَعَک وَ الْمَلَائِکهَ تَنْفِرُ عَنْک وَ مَنْ عَثَرَ دَابَّتُهُ فَمَاتَ دَخَلَ النَّار» (منسوب به علی بن موسی، امام هشتم(ع)، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا(ع)، ص ۲۸۴)
[۸]. «و اجتنب الملاهی کلّها و اللّعب بالخواتیم و الأربعه عشر (و کلّ قمار) فانّ الصادقین(ع) قد نهوا عن ذلک أجمع» (محمد بن علی، ابن بابویه، المقنع (للصدوق)، ص ۴۵۸.)
[۹]. «عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) لَمَّا مَاتَ آدَمُ(ع) وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِیسُ وَ قَابِیلُ فَاجْتَمَعَا فِی الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِیسُ وَ قَابِیلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِی شَمَاتَهً بِآدَمَ(ع) فَکلُّ مَا کانَ فِی الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِی یتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاک» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه) ج ۶، ص ۴۳۱)
[۱۰]. «أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا(ع) فِی حَدِیثِ الشَّامِی أَنَّهُ سَأَلَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(ع) عَنْ مَعْنَی هَدِیرِ الْحَمَامِ الرَّاعِبِیهِ قَالَ تَدْعُو عَلَی أَهْلِ الْمَعَازِفِ وَ الْمَزَامِیرِ وَ الْعِیدَانِ.» (محمدبن حسین حرّ عاملی، وسائل الشیعه؛ ج ۱۷؛ ص ۳۱۴؛ آقاحسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۲؛ ص ۴۱۸)
[۱۱].«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَفِی شُغُلٍ عَنْ ذَلِک شَغَلَهُ طَلَبُ الْآخِرَهِ عَنِ الْمَلَاهِی وَ أَمَّا الشِّطْرَنْجُ فَهِی الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ فَقَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ عَنْ جَمِیعِ ذَلِک لَفِی شُغُلٍ مَا لَهُ وَ الْمَلَاهِی فَإِنَّ الْمَلَاهِی تُورِثُ قَسَاوَهَ الْقَلْبِ وَ تُورِثُ النِّفَاقَ وَ أَمَّا ضَرْبُک بِالصَّوَالِجِ فَإِنَّ الشَّیطَانَ مَعَک یرْکضُ وَ الْمَلَائِکهَ تَنْفِرُ عَنْک وَ إِنْ أَصَابَک شَیءٌ لَمْ تُؤْجَرْ وَ مَنْ عَثَرَ بِهِ دَابَّتُهُ فَمَاتَ دَخَلَ النَّارَ» (بحار الأنوار (ط – بیروت)؛ ج ۷۳؛ ص ۳۵۶)
[۱۲]. «ألمؤمن یعاف اللّهو و یألف الجدّ» (عبدالواحد بن محمد، تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم؛ ص ۸۰)
[۱۳]. «أن المؤمن لیس بذی لهو و لا غفله و إنما همته التفکر و الاعتبار» (إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی) ج ۱، ص ۲۳)
[۱۴]. «وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّعِبِ بِأَرْبَعَهَ عَشَرَ وَ شِبْهِهَا هَلْ یصْلُحُ؟ قَالَ لَا نَسْتَحِبُّ شَیئاً مِنَ اللَّعِبِ غَیرَ الرِّهَانِ وَ الرَّمْی» (علی بن جعفر عریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص ۱۶۲)
[۱۵]. «و الطّمع علی أربع شعب، علی الفرح و المرح و اللّجاجه و الکبر، فالفرح مکروه عند اللَّه و المرح خیلاء و اللّجاجه بلاء لمن اضطرّته الی حمل الآثام و الکبر لهو و لعب و شغل و استبدال بالّذی هو أدنی بالّذی هو خیر». (ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی، الغارات (ط – الحدیثه) ج ۱؛ ص ۱۳۴)
[۱۶]. «الهوا و العبوا، فانّی اکره ان یری دینکم غلظه» (ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه؛ ص ۲۵۹)
[۱۷]. «خیر لهو المؤمن السّباحه و خیر لهو المرأه المغزل» ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه؛ ص ۴۷۳
[۱۸]. «لهو المومن فی ثلاثه اشیاء التّمتّع بالنّساء و مفاکهه الاخوان و الصّلاه باللیل» (محمد بن علی ابن بابویه، الخصال؛ ج ۱؛ ص ۱۶۱)
[۱۹]. «کل لهو المومن با طل الا فی ثلاث: فی تادیبه الفرس و رمیه عن قوسه و ملاعبته امراته، فاتهنّ حق» (محمدبن یعقوب کلینی، کافی؛ (ط – الاسلامیه) ج ۵؛ ص ۵۰)
ــــــــــــــــ
منابع
۱. اصفهانی، حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، در یک جلد، دار العلم – الدار الشامیه، لبنان – سوریه، اول، ۱۴۱۲ ه ق.
۲. ابن بابویه، محمد بن علی، المقنع (للصدوق)، ۱ جلد، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق.
۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، ۳۰ جلد، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
۴. بروجردی، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)، ۳۱ جلد، انتشارات فرهنگ سبز – تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ ش.
۵. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)، ۱۱۱ جلد، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
۶. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم (مجموموعه من کلمات و حکم الإمام علی علیهالسلام)، ۱ جلد، دار الکتاب الإسلامی – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۰ ق.
۷. منسوب به علی بن موسی، امام هشتم علیهالسلام، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیهالسلام، ۱ جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام – مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق.
۸. عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ۱ جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام – قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
۹. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله)، ۱ جلد، دنیای دانش – تهران، چاپ: چهارم، ۱۳۸۲ ش.
۱۰. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أوالإستنفار (ط – الحدیثه)، ۲ جلد، انجمن آثار ملی – تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵ ق.
۱۱. ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ۲ جلد، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ ش.
منبع: وبسایت شبکه اجتهاد
راغب در این خصوص میگوید:
«أصل الکلمه اللُّعَابُ و هو البزاق السائل و قد لَعَبَ یلْعَبُ لَعْباً: سال لُعَابُهُ و لَعِبَ فلان: إذا کان فعله غیر قاصد به مقصدا صحیحا، یلْعَبُ لَعِباً. قال: «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»۱. یعنی لَعْب بهمعنی بازی از ریشه لُعَاب که همان بزاق و آب دهان است، گرفته شده است. فعل آن “لَعَبَ یلْعَبُ لَعْباً” است، یعنی بزاق دهانش جاری شد اما “لَعِبَ فلان” با کسره حرف (ع) در موقعی است که کسی کاری را بدون قصد و هدف و مقصد صحیحی انجام دهد، مضارعش “یلْعَبُ” و مصدرش “لَعِباً” است. در آیات قرآن آمده است: «زندگی دنیا اگر بدون هدفی متعالی برگزار شود، صرفاً بازیچه و کار بیهودهای بیش نیست»۲.
او سرگرمی و لهو را نیز اینگونه تعریف کرده است:
«اللَّهْو و هو کلُّ شیءٍ شَغَلَک عن شیء، فقد ألْهَاک»۳؛ لهو هرگونه مشغولیت و سرگرمی به چیزی است که انسان را از پرداختن به چیز دیگر بازدارد.
از مجموع احادیث شیعه و سنی اینگونه دریافت میشود که حرمت و حلیت بازی و سرگرمی برای افراد مکلف بستگی به این دارد که از بازی چه هدفی داشته باشند و با چه ابزاری بازی کرده و چه مدتزمانی را صرف آن کنند، سرگرمی با برخی انگیزهها حلال و با برخی پیامدها حرام است. راجع به سرگرمیها، زمان و ابزار نیز در حلیت و حرمت آن تأثیر دارد. بازی با برخی ابزار و نیز سرگرمی در مدت زمان طولانی که انسان را از امور مهمِ و وظایف لازمه بازدارد، به یقین حرام است.
اقسام بازی در احادیث شیعه
الف) بازیهای حرام
از نظر احادیث شیعه، هرگاه بازی و سرگرمی، عنوان لهو، قمار یا غنا یا هر عنوان حرام دیگری پیدا کند، حرام است. اینکه این عناوین با ابزار مخصوص به خودش ایجاد شود یا با ابزار دیگری، در حرام بودن آن تفاوتی ایجاد نمیکند. قمار و غنا که حکمش معلوم است و نیاز به توضیح ندارد اما لهو در لغت به معنای هر چیزی است که انسان را سرگرم نموده و فکرش را از هدف اصلی زندگی غافل نماید.
معنای لهو بهگونهای به معنی لغو نزدیک است؛ زیرا لغو به معنای بیهوده و پوچ و انجام کاری است که از روی بیفکری باشد. بهطور معمول نیز کلمه لهو همراه با کلمه لعب به کار میرود. لعب چنانکه از راغب نقل کردیم، به معنای بازی کردن و انجام کار بیثمر است.
البته چنانکه گفتیم، عنوان لهو حرام یا لهو به اصطلاح شرعی زمانی بر خوشگذرانی و بازی انسان گذاشته میشود که به لحاظ عرف گفته شود او وقت و عمرش را به بطالت و خوشگذرانی تلف میکند؛ بنابراین لهو حرام شامل زمانهای اندکی که به تفریح میگذرد، نمیشود؛ چون لهو مذموم به لحاظ شرعی آن است که انسان را از هدف اصلی و وظایف واجب بازدارد و مشغول شدن به بازی فقط اگر در مدت طولانی باشد، چنین نتیجهای دارد. راغب نیز به این نکته اشاره دارد و میگوید:
«لَهْو آن چیزی است که انسان را از آنچه برای او لازم و مهم است بازمیدارد. لَهَوْتُ بکذا و لَهَیتُ عن کذا. هر دو عبارت به این معنی است که با لهو از آن کار بازماندم.»۴
به نظر راغب، مراد از نهی در آیه: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ»۵، مذموم بودن کار و زشتی بازرگانی نیست، بلکه نهی از غرق شدن و بهکلی پرداختن به آن است، بهطوریکه انسان را از عبادات و یاد خدا باز دارد:
«و لیس ذلک نهیا عن التّجاره و کراهیه لها، بل هو نهی عن التّهافت فیها و الاشتغال عن الصّلوات و العبادات بها»۶.
پس معلوم شد که لهو به لحاظ شرعی هنگامی مذموم و حرام است که زمان نسبتاً طولانی از وقت انسان به کارهای بدون هدف عقلانی و بیهیچ فایده دنیایی و اخروی مصرف بشود، بهگونهای که انسان از کارهای مطلوب و سرنوشتساز بازداشته شود. برحسب آیات قرآن حتی امور دنیوی، اگر انسان را از سعادت اخروی به لحاظ اهمیتی که دارد، بازدارد، لهو محسوب میشود.
در زیر، به برخی از احادیثی که دلالت بر حرمت انجام اینگونه بازیها دارد، اشاره میشود:
* در کتاب فقه الرضا آمده است: «بدان که (خداوند تبارکوتعالی) به تحقیق، از همه انواع قمار نهی کرد و بندگان را موظف به دوری از آنان کرد و آنها را پلید و خبیث نامید. پس فرمود: از کارهای پلید شیطان است، پس از آن دوری کنید! مانند شطرنج و نرد و دیگر قمارها و نرد بدتر از شطرنج است؛ چونکه نگهداشتن آن کفر به خداوند بزرگ است و بازی با آن شرک است و حرکت دادن و زیر و رو کردنش گناه کبیره و نابودکننده است و سلام کردن بر کسی که با آن بازی میکند، کفر است و حرکتدهنده آن همانند تماشاگر فرج مادرش است و بازیکننده با نرد، مانند گوشت خوک خوار است و مَثَل بازیکننده با آن بدون قمار، مَثَل کسی است که دستش را در خون و گوشت خوک میگذارد و مَثَل کسی که با یکی از اینها بازی میکند، مَثَل کسی است که بر زنا پافشاری میکند و خود را از بازی با انگشترها و اربعه عشر و هر قماری حتی [مثل] بازی کردن کودکان با گردو و بادام و کعب، حفظ کن و بپرهیز از چوگانبازی؛ زیرا شیطان همراه تو میدود و فرشتگان از تو میگریزند و هرکسی اسبش بلغزد و بمیرد، وارد آتش میشود.»۷
* در کتاب المقنع آمده است: «از تمام آلات لهو و بازی با انگشترها و اربعه عشر و هر قماری دوریکن؛ زیرا پیشوایان معصوم(ع) از همه اینها نهی کردهاند.»۸
* سماعه از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود: «پس از درگذشت آدم(ع)، ابلیس و قابیل در فقدان وی شادمان شدند. آنها با هم در مکانی جمع شدند و ابلیس به جهت شادمانی درگذشت آدم(ع)، شروع به نواختن معازف و آلات لهو کرد. پس هرگونه لهوی که در زمین انسان از آن لذت میبرد، از آنجاست.»۹
* عامر طایی از امام رضا(ع) روایت میکند که فرمود: «یک روز وقتی امیرمؤمنان(ع) در مسجد جامع کوفه بود، مردی از اهل شام بپاخاست و گفت: ای امیرمؤمنان، من از شما پرسشهایی دارم! امام(ع) فرمود: برای یادگیری بپرس… . آن شخص در خلال پرسشهای خود، از معنای آواز کبوتر راعبیه پرسید. امام(ع) در پاسخ فرمود: به اهل آلات لهو و موسیقی و کنیزان خواننده و نیها و عودها، نفرین میکند.»۱۰
* زید نرسی روایت میکند که از امام صادق(ع) درباره کسی که برای سرگرمی و خوشگذرانی به شکار میرود یا چوگانبازی میکند یا به شطرنج میپردازد، سؤال شد که حکمش چیست؟ حضرت فرمود: «مؤمن از این کارها برکنار است. طلب آخرت او را از لهو بازداشته است و به تحقیق، مؤمن از همه اینها برکنار است. او را با لهو و سرگرمی چهکار! بیگمان لهو، قساوت قلب و نفاق به دنبال میآورد. هنگامیکه چوگانبازی میکنی، شیطان همراهت میدود و فرشتگان از تو میگریزند و اگر در این راه به تو صدمهای وارد شود، پاداش نداری و هر که را اسبش بر زمین اندازد و بمیرد، وارد آتش میشود.»۱۱
ب) بازیها و سرگرمیهای مکروه
به نظر میرسد اگر سرگرمیها و بازیها متصف به عناوین و انگیزههای حرامی چون برد و باخت و غنا و لهو به معنایی که از وظایف واجب در زندگی بازدارد نباشد، با توجه به احادیث ذیل، کراهت دارد؛ چون این احادیث نکات اخلاقی را نسبت به لهو و سرگرمی مطرح کرده است، لذا بر بیشتر از کراهت دلالت ندارد.
* در کتاب غررالحکم و درر الکلم از علی(ع) روایت شده که فرمود: «مؤمن لهو را رها میکند و با جِد مأنوس است»۱۲.
* در ارشاد القلوب دیلمی از معصوم روایت شده است که: «مؤمن اهل لهو و غفلت نیست، بلکه همت او تفکر و عبرتآموزی است» و نیز فرمود: «کسی که عاشق و سرگردان بازی و آزمند به سرگرمی و لهو و خوشگذرانی باشد، عاقل و اندیشمند نیست»۱۳.
* علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر(ع) درباره بازی کردن با اربعه عشر و مانند آن سؤال کرد: امام(ع) فرمود: «هیچ بازی جز مسابقه اسبسواری و تیراندازی، پسندیده و دوستداشتنی نیست»۱۴.
* در جای دیگری بهصراحت فرح و بازی بدون هدف عقلانی را مکروه معرفی کرده است: «آزمندی را چهار شاخه است: شادمانی، نوشخواری، لجاج و کبر. شادمانی در نزد خدا ناپسند است و نوشخواری خودپسندی است و لجاج بلاست برای کسی و او را به ارتکاب گناه ناچار سازد و کبر، لهو و لعب و سرگرمی است و برگزیدن چیزی که پستتر است بهجای چیزی که نیکوتر است»۱۵.
ج) بازیها و سرگرمیهای مباح و مستحب
اگر بازی کردن انسان اندک هدف عقلانی داشته باشد و در حد افراط نیز نباشد؛ فیالمثل انگیزهاش جلب شادی و نشاط و رفع خستگی و آمادگی برای کارهای مهم زندگی و عبادت در راه خدا باشد، نهتنها مبغوض نیست، بلکه مباح و مستحب است، در این خصوص میتوان احادیث زیر را شاهد آورد؛
* از پیامبر خدا روایت شده است که فرمود: «به سرگرمی و بازی بپردازید! زیرا من دوست ندارم که در دین شما سختگیری و خشونتی دیده شود»۱۶.
* رسول خدا در جای دیگر میفرماید: «بهترین سرگرمی مؤمن، شناست و بهترین سرگرمی زن، دستگاه نخریسی است»۱۷.
* امام باقر(ع) میفرماید: «لهو و سرگرمی مؤمن در سه مورد است: بهرهگیری از زنان، شوخی کردن با برادران دینی و نماز شب»۱۸.
* و نیز از حضرت رسول روایت شده است: «همه سرگرمیهای مؤمن، جز در سه مورد، باطل است: در پرورش دادن اسب، تیراندازی باکمان و بازی کردن با همسرش»۱۹.
چنانکه مشاهده میشود، مواردی که از لهو خارجشده و یا لهو مجاز دانسته شده است، متفاوتاند. گاه از شنا نامبرده شده و هنگامی از تیراندازی و زمانی نیز از گفتوشنود و شوخیهای دوستانه در بین برادران دینی، در برخی از موارد نیز از پرورش اسب سخن گفته شده است. پس معلوم میشود منظور از ذکر این موارد، حصر موارد جواز در عدد معیّن نبوده و هر کاری که عقلانی باشد، جایز است.
تیراندازی و شنا برای مرد مسلمان لازم است، همانطور که پرداختن به خانه و خانواده نیز کاری عقلانی است. پرورش اسب و بالا بردن قوّه و بنیه نظامی و رزمی هم برای جامعه ضروری است. همچنین شوخی کردنی که از حد نزاکت و اخلاق خارج نباشد، برای مؤمن لازم بوده و خستگی روحی او را میزداید. ولی مسئله مهم این است که تمام زندگی انسان به شوخی بدل نشده و تمام عمر وی صرف سرگرمی و بطالت نشود. در کنار مشاغل مهم زندگی، سرگرمیهای مقطعی برای تفریح و تفرج مباح است.
آنچه امروز ورزش خوانده میشود نیز اینچنین است. اگر ورزش، تحت عنوان لهو قرار گرفته، هدفدار نبوده و انسان را به غفلت بکشاند یا افکار مردم جهان را مشغول ساخته و از مسائل جدی زندگی منحرف نماید، چنین ورزشی حرام یا دستکم مکروه خواهد بود. در غیر اینصورت اگر ورزش بهمنظور صحت و سلامتی، پرهیز از اعتیاد و انحرافات دیگر، تقویت بنیه رزمی، تقویت ذهن، روح و حافظه و اهداف عالی و بلند دیگری از این دست، صورت بگیرد، نهتنها حرام نیست، بلکه مستحب و مطلوب است.
نتیجه
از تأمل در مجموع احادیث شیعه و سنی (که در یادداشت دیگری مورد بررسی قرار گرفت) دریافت میشود که اگر بازی و سرگرمی آمیخته به امور حرامی چون قمار، اضرار به خود یا دیگران و حیوانآزاری و ترک واجب و بازی با امور دین باشد، حرام است، ولی اگر آمیخته با برد و باخت نبوده، موجب ضرر به جان یا مال کسی یا حیوان آزاری یا بازی با امور دین نباشد، مباح است.
ظاهراً نظر منفی نسبت به بازی از آن رو شکل گرفته است که بازیها در گذشته بیشتر یا ابزار قمار بودهاند یا لهو و سبب غفلت از یاد خدا و معاد و گذران بیفایده عمر میشدهاند یا ناشی از خوشی و لذتجویی بیش از اندازه همراه با رفتارهای ناشایست و کارهای غیراخلاقی بودهاند. ظاهراً احادیث و نیز فقیهان با نظر به اینگونه بازیها و آثار آنها بوده است که در مواردی بازی را حرام و یا مکروه شمردهاند. امروزه اگر بازی این پیامدها را نداشته باشد، مباح است.
ــــــــــــــــــــــــ
پینوشت:
[۱]. عنکبوت/۹۴.
[۲]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۴۱.
[۳]. احمد بن فارس بن زکریا، ابوالحسین، معجم مقائیس اللغه، ج ۵، ص ۲۱۳.
[۴]. «اللَّهْوُ: ما یشغل الإنسان عمّا یعنیه و یهمّه. یقال: لَهَوْتُ بکذا و لهیت عن کذا: اشتغلت عنه بِلَهْوٍ».
[۵]. نور/۳۷.
[۶]. حسین بن محمد، راغب أصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۷۴۹.
[۷]. «اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ نَهَی عَنْ جَمِیعِ الْقِمَارِ وَ أَمَرَ الْعِبَادَ بِالاجْتِنَابِ مِنْهَا وَ سَمَّاهَا رِجْساً فَقَالَ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ فَاجْتَنِبُوهُ مِثْلَ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ غَیرِهِ مِنَ الْقِمَارِ وَ النَّرْدُ أَشَدُّ مِنَ الشِّطْرَنْجِ فَإِنَّ اتِّخَاذَهَا کفْرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ اللَّعِبُ بِهَا شِرْک وَ تَقْلَابُهَا کبِیرَهٌ مُوبِقَهٌ وَ السَّلَامُ عَلَی اللَّاهِی بِهَا کفْرٌ وَ مُقَلِّبُهَا کالنَّاظِرِ إِلَی فَرْجِ أُمِّهِ وَ اللَّاعِبُ بِالنَّرْدِ کمَثَلِ الَّذِی یأْکلُ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ مَثَلُ الَّذِی یلْعَبُ بِهَا مِنْ غَیرِ قِمَارٍ مَثَلُ الَّذِی یضَعُ یدَهُ فِی الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ مَثَلُ الَّذِی یلْعَبُ فِی شَیءٍ مِنْ هَذِهِ الْأَشْیاءِ کمَثَلِ الَّذِی مُصِرٌّ عَلَی الْفَرْجِ الْحَرَامِ وَ اتَّقِ اللَّعِبَ بِالْخَوَاتِیمِ وَ الْأَرْبَعَهَ عَشَرَ وَ کلِّ قِمَارٍ حَتَّی لَعِبِ الصِّبْیانِ بِالْجَوْزِ وَ اللَّوْزِ وَ الْکعَابِ وَ إِیاک وَ الضَّرْبَهَ بِالصَّوْلَجَانِ فَإِنَّ الشَّیطَانَ یرْکضُ مَعَک وَ الْمَلَائِکهَ تَنْفِرُ عَنْک وَ مَنْ عَثَرَ دَابَّتُهُ فَمَاتَ دَخَلَ النَّار» (منسوب به علی بن موسی، امام هشتم(ع)، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا(ع)، ص ۲۸۴)
[۸]. «و اجتنب الملاهی کلّها و اللّعب بالخواتیم و الأربعه عشر (و کلّ قمار) فانّ الصادقین(ع) قد نهوا عن ذلک أجمع» (محمد بن علی، ابن بابویه، المقنع (للصدوق)، ص ۴۵۸.)
[۹]. «عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) لَمَّا مَاتَ آدَمُ(ع) وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِیسُ وَ قَابِیلُ فَاجْتَمَعَا فِی الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِیسُ وَ قَابِیلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِی شَمَاتَهً بِآدَمَ(ع) فَکلُّ مَا کانَ فِی الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِی یتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاک» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه) ج ۶، ص ۴۳۱)
[۱۰]. «أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا(ع) فِی حَدِیثِ الشَّامِی أَنَّهُ سَأَلَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(ع) عَنْ مَعْنَی هَدِیرِ الْحَمَامِ الرَّاعِبِیهِ قَالَ تَدْعُو عَلَی أَهْلِ الْمَعَازِفِ وَ الْمَزَامِیرِ وَ الْعِیدَانِ.» (محمدبن حسین حرّ عاملی، وسائل الشیعه؛ ج ۱۷؛ ص ۳۱۴؛ آقاحسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۲؛ ص ۴۱۸)
[۱۱].«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَفِی شُغُلٍ عَنْ ذَلِک شَغَلَهُ طَلَبُ الْآخِرَهِ عَنِ الْمَلَاهِی وَ أَمَّا الشِّطْرَنْجُ فَهِی الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ فَقَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ عَنْ جَمِیعِ ذَلِک لَفِی شُغُلٍ مَا لَهُ وَ الْمَلَاهِی فَإِنَّ الْمَلَاهِی تُورِثُ قَسَاوَهَ الْقَلْبِ وَ تُورِثُ النِّفَاقَ وَ أَمَّا ضَرْبُک بِالصَّوَالِجِ فَإِنَّ الشَّیطَانَ مَعَک یرْکضُ وَ الْمَلَائِکهَ تَنْفِرُ عَنْک وَ إِنْ أَصَابَک شَیءٌ لَمْ تُؤْجَرْ وَ مَنْ عَثَرَ بِهِ دَابَّتُهُ فَمَاتَ دَخَلَ النَّارَ» (بحار الأنوار (ط – بیروت)؛ ج ۷۳؛ ص ۳۵۶)
[۱۲]. «ألمؤمن یعاف اللّهو و یألف الجدّ» (عبدالواحد بن محمد، تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم؛ ص ۸۰)
[۱۳]. «أن المؤمن لیس بذی لهو و لا غفله و إنما همته التفکر و الاعتبار» (إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی) ج ۱، ص ۲۳)
[۱۴]. «وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّعِبِ بِأَرْبَعَهَ عَشَرَ وَ شِبْهِهَا هَلْ یصْلُحُ؟ قَالَ لَا نَسْتَحِبُّ شَیئاً مِنَ اللَّعِبِ غَیرَ الرِّهَانِ وَ الرَّمْی» (علی بن جعفر عریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص ۱۶۲)
[۱۵]. «و الطّمع علی أربع شعب، علی الفرح و المرح و اللّجاجه و الکبر، فالفرح مکروه عند اللَّه و المرح خیلاء و اللّجاجه بلاء لمن اضطرّته الی حمل الآثام و الکبر لهو و لعب و شغل و استبدال بالّذی هو أدنی بالّذی هو خیر». (ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی، الغارات (ط – الحدیثه) ج ۱؛ ص ۱۳۴)
[۱۶]. «الهوا و العبوا، فانّی اکره ان یری دینکم غلظه» (ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه؛ ص ۲۵۹)
[۱۷]. «خیر لهو المؤمن السّباحه و خیر لهو المرأه المغزل» ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه؛ ص ۴۷۳
[۱۸]. «لهو المومن فی ثلاثه اشیاء التّمتّع بالنّساء و مفاکهه الاخوان و الصّلاه باللیل» (محمد بن علی ابن بابویه، الخصال؛ ج ۱؛ ص ۱۶۱)
[۱۹]. «کل لهو المومن با طل الا فی ثلاث: فی تادیبه الفرس و رمیه عن قوسه و ملاعبته امراته، فاتهنّ حق» (محمدبن یعقوب کلینی، کافی؛ (ط – الاسلامیه) ج ۵؛ ص ۵۰)
ــــــــــــــــ
منابع
۱. اصفهانی، حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، در یک جلد، دار العلم – الدار الشامیه، لبنان – سوریه، اول، ۱۴۱۲ ه ق.
۲. ابن بابویه، محمد بن علی، المقنع (للصدوق)، ۱ جلد، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق.
۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، ۳۰ جلد، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
۴. بروجردی، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)، ۳۱ جلد، انتشارات فرهنگ سبز – تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ ش.
۵. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)، ۱۱۱ جلد، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
۶. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم (مجموموعه من کلمات و حکم الإمام علی علیهالسلام)، ۱ جلد، دار الکتاب الإسلامی – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۰ ق.
۷. منسوب به علی بن موسی، امام هشتم علیهالسلام، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیهالسلام، ۱ جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام – مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق.
۸. عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ۱ جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام – قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
۹. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله)، ۱ جلد، دنیای دانش – تهران، چاپ: چهارم، ۱۳۸۲ ش.
۱۰. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أوالإستنفار (ط – الحدیثه)، ۲ جلد، انجمن آثار ملی – تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵ ق.
۱۱. ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ۲ جلد، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ ش.
منبع: وبسایت شبکه اجتهاد