تبیان، دستیار زندگی

عملکرد کاسترو

انقلاب و زندان کوبا

الگوی اولیه این زندان‌ها در واقع اثر ذهن فیلسوف بریتانیایی یعنی جرمی بنتهام بود،‌‌ همان اندیشمندی که در پایان قرن ۱۸، تئوری‌هایی برای انجام اصلاحات در نظام جزایی ارائه داد. بنتهام با تاکید بر کنترل دائمی زندانیان در فضایی گرد و مدور، در واقع عقیده داشت که به این صورت می‌توان از تنبیهات بدنی بی‌مورد زندانیان جلوگیری کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
زندان کوبا

در سال ۱۴۹۲ کریستف کلمب جزیره‌ای را کشف کرد که هم‌اکنون کوبا نام دارد. در آن زمان این جزیره به امپراتوری اسپانیا تعلق گرفت. در ۱۵۱۱ اولین اقامتگاه‌های اسپانیایی‌ها در کوبا تأسیس شد. اسپانیا حدود ۱۰۰ هزار نفر از مردم بومی را به بردگی گرفت، آن‌ها را مسیحی کرد و به جستجوی طلا واداشت. با این وجود پس از گذشت یک قرن عملاً این افراد بومی از بین رفتند. از جمله دلایل این اتفاق، شیوع بیماری عفونی اوراسیایی بود.

کوبا به مدت ۴۰۰ سال تحت استعمار اسپانیا قرار داشت (۱۵۱۱–۱۸۹۸). در این مدت اقتصادش بر پایه کشاورزی، معدن و صادرات شکر، قهوه و تنباکو به اروپا و بعدها آمریکای شمالی بود. این کارها در ابتدا توسط برده‌های آفریقایی که به کوبا آورده شده بودند انجام می‌شد. جمعیت کوبا در ۱۸۱۷ عبارت بود از ۶۳۰٬۰۰۰ هزار نفر که ۲۹۱٬۰۰۰ نفر از آن‌ها سفیدپوست، ۱۱۵٬۰۰۰ نفر سیاه‌پوست غیربرده و ۲۲۴٬۰۰۰ نفر سیاه‌پوست برده بودند.

خوزه مارتی و حزب انقلابی کوبا

در ۱۸۹۲ یک مخالف تبعید شده به نام خوزه مارتی، حزب انقلابی کوبا را در نیویورک پایه‌ریزی کرد. هدف این حزب استقلال کوبا از اسپانیا بود. در ۱۸۹۵، خوزه مارتی برای پیوستن به تلاش‌های ماکسیمو گومز به مونته کریستی و سانتو دومینگو رفت. مارتی دیدگاه‌های سیاسی خود را در بیانیهٔ مونته کریستی به تحریر درآورد. جنگ علیه نیروهای نظامی اسپانیا در ۲۴ فوریه ۱۸۹۵ در کوبا آغاز شد. اما مارتی تا آوریل۱۸۹۵ نتوانست خود را به کوبا برساند. مارتی در دوس ریوس در ۱۹ می ۱۸۹۵ کشته شد. مرگ او او را به قهرمان ملی کوبا بدل کرد.

حدود ۲۰۰ هزار اسپانیایی کوبا را به توپ بستند. فرماندهٔ نظامی کوبا مردم را کمپ‌هایی فرستاد. در میان بین ۲۰۰٬۰۰۰ تا ۴۰۰٬۰۰۰ شهروند کوبایی بر اثر گرسنگی یا بیماری در این کمپ‌ها جان باختند.


استقلال از اسپانیا

کوبا تا پایان جنگ اسپانیا-آمریکا در ۱۸۹۸ همچنان مستعمره اسپانیا باقی‌ماند. پس از جنگ آمریکا-اسپانیا، این دو کشور معاهده‌ای به نام معاهدهٔ پاریس را در ۱۸۹۸ امضا کردند که طی آن اسپانیا کشورهای پورتوریکو، فیلیپین و گوام را به ازای جمعاً ۲۰ میلیون دلار به آمریکا واگذار کرد. در یک پیمان مشابه، اسپانیا متعهد شد که از پادشاهی بر کوبا چشم پوشی کند. تئودور روزولت که در جنگ آمریکا-اسپانیا شرکت کرده بود و تا اندازه‌ای نیز به جنبش‌های استقلال خواهانه روی خوش نشان می‌دهد، در ۱۹۰۱ پس از مک کینلی به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شد و معاهده را واگذار کرد. به این شکل کوبا در ۱۹۰۲ به صورت رسمی از آمریکا مستقل شد و نام جمهوری کوبا به خود گرفت. تحت شرایط جدید کوبا، آمریکا حق مداخله در امور داخلی کوبا و همچنین روابط اقتصادی و سیاسی اش با دیگر کشورها را برای خود محفوظ نگه داشت.

حکومت دیکتاتوری فولخنثیو باتیستا ثالدیوار 

در سال‌های دهه ۱۹۲۰ به دستور «جراردو ماکادو» دیکتاتور وقت کوبا در این جزیره کاج دورافتاده واقع در جنوب غربی کوبا که در نزدیکی شهر نوواگرونا قرار دارد، پنج ساختمان گرد ساخته شد. هر زمان که به این جزیره که امروز «یوونتود» نامیده می‌شود وارد شوید، در نگاه اول آن پنج عمارت را شبیه بشقاب‌پرنده‌هایی می‌بینید که گویی در این جزیره دورافتاده و استوایی فرود اضطراری کرده‌اند. 

در هر یک از این ساختمان‌ها ۴۶۵ سلول وجود دارد که در دایره‌ای پنج طبقه کنار هم قرار گرفته‌اند. افزون بر آن یک سالن غذاخوری هم در زیر سقف سالن دیده می‌شود. اما نکته جالب آنکه همه زندانیان از سوی مامورانی که در برجی واقع در مرکز نشسته بودند، هر لحظه رصد می‌شدند. زندانیان البته به هیچ عنوان ماموران مراقب را نمی‌دیدند،‌‌ همان‌گونه که هم‌بندی‌های خود را نمی‌دیدند. 

حتی اگر زندانیان موفق به خروج و فرار از سلول‌های خود می‌شدند باز هم امکان حمله و نفوذ به آن برج محکم و بسته دیده‌بانی وجود نداشت زیرا آن برج‌ها فقط از طریق راهرویی که سی متر زیر زمین بود و ورودی آن در خارج از ساختمان قرار داشت به دنیای بیرون مرتبط می‌شدند. 

رایل نیز از یکی از‌‌ همان ورودی‌ها به درون آن ساختمان مخوف راه یافت. او که از جمله بنیانگذاران انستیتوی موسوم به «ریفت والی» است طی مقاله‌ای که در سال ۱۹۹۶ در نشریه گاردین چاپ شد، نوشت: «همه جا مثل قیر تاریک بود و ما تا کمر در آبی سرد و چرب فرورفته بودیم. سقف آن دهلیز بسیار کوتاه بود... پس از آنکه حدود سی متر در تاریکی جلو رفتیم، به یک پلکان تنگ مارپیچ برخوردیم که به سمت بالا می‌رفت. در آنجا هم چراغی نبود و تازه بعد از آنکه بیست تا سی خم پلکان را پشت سر گذاشتیم به یک دریچه سقفی رسیدیم که به آن جهنم باز می‌شد.» 

کوتاه زمانی بعد رایل به برج رسید و پشت آن شکاف‌های دیده‌بانی قرار گرفت،‌‌ همان شکاف‌هایی که نگهبان‌ها از طریق آن زندانیان را رصد می‌کردند: «در انتهای هر سلول پنجره مشبکی بود که در پشت آن پنجره‌ها و سلول‌های ساختمان‌های دیگر دیده می‌شد. در واقع هر سه ساختمان گرد زندان درست پشت سر یکدیگر قرار داشتند. البته هر ساختمان چهل تا پنجاه متر از ساختمان بعدی فاصله داشت و هیچ ارتباطی با هم نداشتند و در پشت همه آن‌ها دریا بود.» 

این مجموعه زندان‌ها که ساخت آن در سال ۱۹۳۱ پایان گرفت، به مدت چندین دهه برای رژیم‌های دیکتاتوری کوبا در حکم یک گولاگ بود. هزاران تن از مخالفان رژیم‌های کوبا طی آن سال‌ها در پشت دیوارهای این «زندان مدل» ناپدید شدند. نه تنها نام این زندان لرزه بر اندام مردم می‌انداخت بلکه زندگی روزمره در آن در حکم یک کابوس سیاه و بی‌‌‌نهایت وحشتناک بود. «پابلو دولا تورینته براو»، نویسنده و مبارز آزادی‌خواه که در آغاز دهه ۱۹۳۰ در این زندان محبوس شد در خاطراتش نوشته است: «در این زندان از انسان‌ها هیولا ساخته می‌شد و افراد بسیار اندکی بودند که قهرمان باقی ماندند.» 

وجود و هستی افراد در این زندان نابود می‌شد و همه زندانیان تحقیر، گرسنگی و شکنجه را تجربه می‌کردند.

براو خاطراتش از وحشتناکترین دوران زندگی خود را در قالب مقاله و با عناوینی مانند «زنده به گور» و «جزیره ۵۰۰ قتل» برای یکی از روزنامه‌ها می‌نوشت و البته بعد‌ها این مقالات به صورت کتاب چاپ شد. او به ویژه نگهبانان آن زندان را متهم می‌کند که شدید‌ترین سختی‌ها را به زندانیان تحمیل کرده‌اند. بعد‌ها شماری از مورخان کوبایی به اسنادی دست یافتند که بر اساس آن ثابت می‌شد صد‌ها تن از زندانیان به شیوه‌هایی به شدت خشن به قتل رسیده‌اند. از قرار معلوم بسیاری از آنان بر اثر خفگی، ضرب و شتم و یا مسمومیت کشته شده و عده‌ای نیز بر اثر خفگی در توالت به قتل رسیده‌اند. 

این «زندان مدل» کوبا شباهت زیادی به مرکز تادیبی و بازپروری موسوم به «اف هاوس» در ایالت ایلینویز آمریکا دارد،‌‌ همان زندانی که در سال ۱۹۲۵ افتتاح شد و در اوایل دهه ۱۹۹۰ به عنوان لوکیشن برخی از صحنه‌های فیلم سینمایی «قاتلین بالفطره» ساخته الیور استون مورد استفاده قرار گرفت. اف هاوس تا زمان تعطیلی در سال ۲۰۰۸ تنها زندان بدنام و گرد قدیمی ایالات متحده آمریکا به حساب می‌آمد که هنوز دایر بود. 

الگوی اولیه این زندان‌ها در واقع اثر ذهن فیلسوف بریتانیایی یعنی جرمی بنتهام بود،‌‌ همان اندیشمندی که در پایان قرن ۱۸، تئوری‌هایی برای انجام اصلاحات در نظام جزایی ارائه داد. بنتهام با تاکید بر کنترل دائمی زندانیان در فضایی گرد و مدور، در واقع عقیده داشت که به این صورت می‌توان از تنبیهات بدنی بی‌مورد زندانیان جلوگیری کرد. 

مدل ارائه شده از سوی بنتهام موسوم به «پان‌اپتیکن» در بسیاری از کشور‌ها با استقبال روبرو شد و زندان‌های زیادی بر اساس این مدل ساخته شدند. از جمله این زندان‌ها می‌توان از زندان‌های پنتون‌ویل و هالووی در لندن، زندان سان‌ویتوره در میلان و یا زندان حالا تعطیل شده موآبیت در برلین یاد کرد.

میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی عقیده داشت که پان‌اپتیکن در واقع الگویی برای نظام‌های اقتدارگرا البته از نوع مدرن آن به شمار می‌آید.

این الگو در واقع‌‌ همان ساختار توتالیتری است که جورج اورول در شاهکار خود یعنی «۱۹۸۴» به صورت «برادر بزرگ» به آن تجسم بخشیده است، برادر بزرگتری که هرگز دیده نمی‌شود اما هر لحظه حضور دارد.



فیدل کاسترو نیز که در زمان حکومتش رمان ۱۹۸۴ را ممنوع کرده بود، در سال ۱۹۵۳ به عنوان زندانی مدتی را در آن زندان مدل بسر برد. کاسترو یا‌‌ همان حقوقدان در آن زمان جوان همراه با ۱۳۵ نفر از یارانش به برای به غنیمت بردن سلاح‌های موجود در زرادخانه یکی از پادگان‌های سانتیاگو اقدام به حمله علیه آن مرکز نظامی کرده بودند و جرم سنگینی داشت. به همین خاطر همراه با برادرش رائول و شماری دیگر از هم‌قطارانش به تحمل زندان محکوم شده و به آن جزیره بدنام منتقل شدند. اما جالب آنکه این گروه نه تنها آن زندان مخوف مدور را تجربه نکردند بلکه در اتاق‌های راحت بیمارستان که در محلی دیگر در‌‌ همان جزیره قرار داشت بسر می‌بردند. 

نامه‌های کاسترو 

بر اساس نامه‌هایی که کاسترو در طول دو سال حبس در آن جزیره نوشته مشخص می‌شود که وی زندگی راحت و خوبی داشته است. بر این اساس زمان زیادی برای مطالعه کتاب داشته و برای هم‌بندانش سمینار اقتصاد سیاسی برگزار می‌کرد. رادیو و تلویزیون نیز از جمله امکاناتی بود که در اختیار رهبر سال‌های بعد کوبا در آن زندان مخوف (!!) گذاشته شده بود. کاسترو در‌‌ همان ماه‌های آغازین اقامت در آن جزیره متن دفاعیه معروف خود را نوشت، متنی که با عنوان «تاریخ من را تبرئه خواهد کرد» در اکتبر ۱۹۵۳ به دادگاه تقدیم شد. 

کاسترو در آن دوران به فکر امکانات رفاهی خود بود و از غذای خوب هم محروم نبود. فردی که بعد‌ها لقب ماکسیمو لیدر یا رهبر بزرگ گرفت در نامه‌ای به عنوان زندانی سیاسی نوشته است: «گرسنه‌ام و امروز اسپاگتی همراه با هشت پا دارم. دسر هم شیرینی‌های ایتالیایی با قهوه و یک سیگار برگ خواهم داشت. هر زمان که نسیم صبحگاهی و هوای دریا به مشامم می‌رسد احساس می‌کنم که در ساحل هستم. دلم می‌خواهد فکر کنم برای تعطیلات به اینجا آمده‌ام. اگر کارل مارکس بود چه فکری در مورد این انقلابی‌ها می‌کرد؟» البته کاسترو نه تنها ۱۵ سال محکومیت خود را سپری نکرد بلکه دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۵ و به لطف یک عفو عمومی از پشت میله‌ها آزاد شد. 

بین ۱۹۵۳ و ۱۹۵۹ انقلاب کوبا اتفاق افتاد که منجر به براندازی دیکتاتوری فولخنثیو باتیستا ثالدیوار و روی کار آمدن دولت جدید به رهبری فیدل کاسترو گردید. در سال ۱۹۵۲ استقلال خود را از اسپانیا اعلام کرد.


پی نوشت:
1- کاسترو در همان زندانی که حبس بود، مخالفانش را در بند کرد،کورینا کولبه،ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی، تاریخ ایرانی (اشپیگل)
2- خبرگزاری مهر