تبیان، دستیار زندگی

آشنایی با اصطلاحات اصول فقه؛

آشنایی با اصلاح حقیقت

حقیقت، به معنای کارگیرى لفظ در معناى وضع شده براى آن گفته می شود که از آن در علم اصول فقه سخن گفته‌اند؛ حقیقت به استعمال لفظ در معنای حقیقی آن اطلاق می‌شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اصول
حقیقت
حقیقت، به معنای کارگیرى لفظ در معناى وضع شده براى آن گفته می شود که از آن در علم اصول فقه سخن گفته‌اند؛ حقیقت به استعمال لفظ در معنای حقیقی آن اطلاق می‌شود.

تعریف حقیقت
حقیقت به کاربرد لفظ در معناى موضوع له، مقابل مجاز می گویند. حقیقت، مقابل مجاز و به معنای به کارگیری لفظ برای رساندن معنای موضوع له آن است؛ به بیان دیگر، استعمال لفظ را در معنایی که برای آن وضع شده است، حقیقت می‌گویند معنای موضوع له را معنای حقیقی می‌نامند مانند: استعمال لفظ « اسد» در معنای «حیوان درنده». [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸]

اقسام استعمال لفظ در معنا
استعمال لفظ در معنا دو گونه است: حقیقی و مجازی. استعمال حقیقى عبارت است از به کارگیرى لفظ در معناى وضع شده براى آن (موضوع له‌). به چنین معنایى، معناى حقیقى لفظ مى‌گویند، مقابل آن معناى مجازى قرار دارد. در استعمال حقیقى، معنا مستقیم و بدون نیاز به قرینه‌اى به ذهن شنونده تبادر مى‌کند، بر خلاف استعمال مجازى.

البته گاهى معناى مجازى منقلب به معناى حقیقى مى‌گردد، مانند جایى که کاربرد لفظ در معناى مجازى به حدّى برسد که بدون نیاز به قرینه‌اى، آن معنا از لفظ تبادر کند. از این انقلاب به سبب کثرت استعمال، به وضع تعینی یاد مى‌شود، مقابل وضع تعیینی. [۹]

← نشانه‌های تشخیص معناى حقیقى
اصولیان معنای حقیقی در موارد نامعلوم بودن معناى حقیقی لفظ، براى تشخیص معناى حقیقى از مجازى، نشانه‌هایى بیان کرده‌اند که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
۱. تبادر، یعنى خطور معناى مشکوک از لفظ به ذهن هنگام استعمال آن بدون وجود قرینه‌اى بر آن معنا.
۲. عدم صحت سلب لفظ از معناى مشکوک.
۳. صحت حمل لفظ بر معناى مشکوک.
۴. اطراد، یعنى شیوع کاربرد لفظ در مصادیق مختلف معناى مشکوک به یک اعتبار.

درجایى که معناى حقیقى لفظ، معلوم، لیکن مراد متکلم از جهت اراده معناى حقیقى یا مجازى مشکوک باشد، اصل‌ حقیقت- که یکى از اصول لفظی است- جارى، و بر اساس آن کلام بر معناى حقیقى حمل مى‌شود و در نتیجه عذر شنونده در مخالفت با حقیقت و نیز عذر گوینده در ادعاى معناى مجازى پذیرفته نخواهد بود؛ چرا که اصل یاد شده بر هر دو حجت است. [۱۰]


ـــــــــــــــــ
پانویس
۱. ↑ مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱، ص۲۷.
۲. ↑ شهیدثانی، زین الدین بن علی، تمهید القواعد، ص۹۵.
۳. ↑ سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ص ۲۳-۲۱.
۴. ↑ ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص۱۷۱.
۵. ↑ مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، ص۱۱۷.
۶. ↑ فاضل تونی، عبدالله بن محمد، الوافیة فی اصول الفقه، ص۵۹.
۷. ↑ محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، ص۲۹.
۸. ↑ محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۱، ص۵۰.
۹. ↑ صدر، محمدباقر، دروس فی علم الاصول، ج۱، ص۱۹۱- ۱۹۲.
۱۰. ↑ مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱، ص ۶۸ - ۷۴.



منبع: پایگاه اینترنتی ویکی فقه