تبیان، دستیار زندگی

بررسی جنگ نیابتی در خاک سوریه

آیا ایران و اسرائیل به جنگ مستقیم نزدیک می‌شوند؟

رژیم صهیونیستی با محافظت و جلوگیری از دامنه‌دار شدن تنش‌های سیاسی، سعی می‌کند نیروهای نظامی ایران در سوریه را با حملات گاه و بی‌گاه خود مشغول کرده و مانعِ افزایش قدرت آن‌ها شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ایران و اسرائیل
هرکسی که اندک آشنایی با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران داشته باشد این مساله برایش کاملا قابل درک است که علی‌رغم وجوه مختلف و فراز و نشیب‌های معمول در روابط خارجی، نوع مواجهه‌ی با رژیم صهیونیستی همواره مواجهه‌ای ایدئولوژیک و حداکثری بوده که در این بین کوچکترین مسامحه‌ای در قبال آن صورت نمی گیرد.

در این راستا و از حدود چند هفته قبل، حملات رژیم صهیونیستی به پایگاه‌های ایرانی مستقر در سوریه؛ کاملا قابل پیش بینی بود که سکوت ایران در قبال این مساله دائمی نیست و جمهوری اسلامی در زمان مناسب به این حملات پاسخ خواهد داد. مواردی مانند انتخابات پارلمانی لبنان و همچنین نزدیکی موعد اعلام خروج آمریکا از برجام مواردی بود که پاسخگویی به این حملات را با تاخیر چند هفته‌ای مواجه کرد. اما پاسخ جمهوری اسلامی ایران در بلندی‌های جولان اشغالی و موشک باران غافلگیر کننده‌ی این منطقه، مساله‌ای است که موجبات بحث‌های گسترده میان صاحب‌نظران در مورد آینده تحولات سوریه و نحوه‌ی تقابل ایران و رژیم صهیونیستی را فراهم آورده است. در این بین به طور کلی سه اتفاق متفاوت امکان وقوع دارد که به بررسی آن‌ها می‌پردازیم:

1- یک فرض احتمالی این است که رژیم صهیونیستی با اعلام جنگ مستقیم به ایران، فضای تقابل حداکثری را پیش گرفته و خود را وارد صحنه‌ی درگیری جدید کند. هرچند که حاکمیت حزب راست‌گرای افراطی نتانیاهو بر کابینه و همچنین ماهیت متجاوز و درنده خوی رژیم صهیونیستی چنین فرضی را به طور کامل رد نمی‌کند اما به دلایلی از جمله گستره‌ی غیر قابل پیش بینی این جنگ و عدم توفیق احتمالی رژیم صهیونیستی در آن، وقوع چنین گزینه‌ای را بعید جلوه می‌دهد.

با وقوع انقلاب اسلامی و حاکمیت گفتمان جدید سیاست خارجی ایران و حمایت از گروه‌های مقاومت فلسطینی نتیجه‌ی ادامه‌ی این جنگ‌ها کاملا دگرگون شده و همگی با عقب نشینی و عدم توفیق صهیونیست‌ها همراه بوده است.



در این زمینه باید توجه داشت که با نگاه اجمالی به تاریخچه‌ی جنگ‌های رژیم جعلی اسرائیل یک نکته جلب نظر می‌کند و آن نتیجه‌ی متفاوت این جنگ‌ها، قبل و بعد از وقوع انقلاب اسلامی ایران است. در واقع با نگاهی به این جنگ‌ها متوجه می‌شویم که جنگ‌های 1956، 1948، 1967 و 1973 که همگی قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت گفتمان جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ با نتیجه‌ی دلخواه صهیونیست‌ها و با اشغال بسیاری از مناطق مربوط به مسلمانان مانند نوار غزه، کرانه‌ی غربی رود اردن، بلندی‌های جولان و... همراه بوده است.

این در حالی است که با وقوع انقلاب اسلامی و حاکمیت گفتمان جدید سیاست خارجی ایران و حمایت از گروه‌های مقاومت فلسطینی نتیجه‌ی ادامه‌ی این جنگ‌ها کاملا دگرگون شده و همگی با عقب نشینی و عدم توفیق صهیونیست‌ها همراه بوده است که در این رابطه، جنگ 33 روزه سال 2006، دوازده روزه سال 2008 و در نهایت 22 روزه سال 2012 قابل اشاره است.
    
حمله موشکی
 

اجمالا این که رژیم صهیونیستی که در تمامی این جنگ‌های نیابتی مجبور به عقب نشینی شده و توفیقی نیافته بعید است راه حل خروج خود از وضعیت سخت و محاصره گونه‌ی فعلی را در جنگ مستقیم بیابد.


2- فرض دومی که می‌توان برای نحوه‌ی تقابل ایران و رژیم صهیونیستی در سوریه متصور بود این مساله است که با پاسخ ایران، صهیونیست‌‎ها پیام اخطار را دریافت کرده باشند و از ادامه‌ی تبادل آتش و موشک با نیروهای ایرانیِ حاضر در سوریه صرف نظر کنند که این فرض نیز چندان قابل تصور نیست زیرا جدا از این مساله که نتانیاهو به دلیل فساد اقتصادی و رانت‌خواری به شدت در فضای داخلی اسرائیل تحت فشار است و به فکر توسل به عاملی خارجی برای جدایی از این فشار است حضور نیروهای ایرانی در سوریه و در کنار مرزهای اسرائیل مساله‌ای خاص محسوب می‌شود که از منظر حاکمان این رژیم، بقا و ماهیت این کشور را تهدید می‌کند و نمی‌توان به این سادگی از آن گذشت.

در واقع حضور موثر حزب‌الله به عنوان نیروی نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در کنار مرزهای اسرائیل در لبنان آنقدر برای این رژیم اسف‌بار بوده است که حضور نیروهای ایرانی در سوریه و ایجاد خطوط ارتباطی با حزب‌الله را به عنوان تهدید اصلی و اولیه‌ی امنیت ملی خود قلمداد کند و در این زمینه به دنبال واکنش مناسب باشد ولو اینکه از ترس مرگ خودکشی کند!

3- اما حالت سومی که می‌توان برای ادامه‌ی این تقابل در نظر گرفت دنباله‌دار شدن روند فعلی با شدت و ضعف متفاوت است. به این معنا که رژیم صهیونیستی با محافظت و جلوگیری از دامنه‌دار شدن تنش‌ها سعی کند نیروهای نظامی ایران در سوریه را با حملات گاه و بی‌گاه خود مشغول کرده و مانع توسعه نفوذ آنها شود. به این ترتیب با فرسایشی شدن این جنگ غیر مستقیم با این فرض که توان فکری و عملیاتی نیروهای ایرانی تحلیل می رود به ادامه‌ی تحولات سیاسی سوریه دل ببندند.

به نظر می‌رسد این حالت سوم منطقی ترین شیوه برای صهیونیست‌ها محسوب می‌شود و احتمالا به همین شیوه اتکا خواهند کرد. اما در این زمینه باید توجه داشت که تقابل با اسرائیل به لحاظ ایدئولوژیک برای جمهوری اسلامی ایران فرع بر حضور در سوریه نمی باشد و اتفاقا مواجهه با این رژیم خونخوار اساس حضور ایران در سوریه را تشکیل می دهد و این همان مساله‌ای است که اتخاذ تمامی استراتژی‌ها مذکور حتی استراتژی آخر که به نظر می‌رسد فعلا راهبرد اصلی رژیم صهیونیستی است را با شکست مواجه می‌کند.