تبیان، دستیار زندگی

عصر روشنگری و نتایج تجربه‌گرایی افراطی

وقتی پیشرفت در گرو گسستن از اعتقادات است!/ تهدیدی به نام «شک»!

در عصر روشنگری روشنفکران غربی پیشرفت اجتماعی و سیاسی بشر را در گرو پیشرفت شناخت و خرد می‌پنداشتند و پیشرفت خرد در منظر آن ها تنها با گسستن از اعتقادات و تعصبات قرون وسطایی انسان غربی رقم می خورد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تجربه گرایی


کتاب های جدید خریداری شده، من را به فکر ساخت کتابخانه ای در کنج اتاق شخصی ام انداخت. به همین خاطر، سراغ نجار پیر محله قدیمیمان رفتم. پیر مرد نجار به این شرط سفارش من را پذیرفت که خود به اتاق من بیاید تا شخصا ارزیابی دقیق و عینی نسبت به وضعیت قرارگیری قفسه ها و میزان چوب مصرفی داشته باشد. این در شرایطی بود که پیش از مراجعه به او، بطور دقیق محل قرار گیری قفسه‌ها را بررسی و اندازه‌گیری کرده بودم؛ در واقع مرد نجار تنها به تجربه خودش اعتماد داشت. در ساعت مقرر نجار برای اندازه گیری فضای قفسه ها به داخل اتاق آمد، اما مشکل اساسی او برای اندازه گیری اتاق؛ متر کوتاهی بود که او را در اندازه گیری ناتوان کرده بود.

انسان غربی از چه زمانی خود را محور آفرینش یافت؟

عصر روشنگری یکی از مهمترین مقاطع، در پی ریزی بنای تمدن مدرن است. در این مقطع روشنفکرانی چون بیکن و جان لاک و دیوید هیوم همانند نجار پیر با ابزاری ناقص در پی کشف حقیقت هستند. ایشان با تفسیری مکانیکی از عالم بر پایه فیزیک نیوتنی به تدوین ارکان تئوریک علوم جدید پرداختند.(1)

در این دوره انسان غربی خود را، نقطه ی شروع کلیه شناخت ها و به منزله ی محور آفرینش معرفی می کند. فوکو که در یکی از کتاب های خود که در آن به باستان شناسی علوم انسانی پرداخته در مورد وضعیت این دوره می گوید: انسان برای نخستین بار «در فرهنگ غرب خود را به عنوان موضوع تفکر و موضوع شناخت، تعیین می کند». این طرز تفکر انسان درباره خودش در کلیه علوم انسانی نفوذ می کند و مبنای تولد انسانی جدید می شود که؛ تولد خود را با انقلاب فرانسه و اعلامیه 1789 جشن گرفت.

وقتی پیشرفت در گرو گسستن از اعتقادات است!

درحقیقت چیزی که افکار این روشنفکران را به خود مشغول می کرده؛ مسأله سعادت بشر و دستیابی به آن از طریق استقلال فکری و آزادی مدنی در جامعه بود. اکثر آن ها علاوه بر این که مسأله استقلال و آزادی را از مفهوم خرد جدا می دانستند؛ پیشرفت اجتماعی و سیاسی بشر را نیز در گرو پیشرفت شناخت و خرد می‌پنداشتند. و این در حالی بود که؛ پیشرفت خرد در منظر آن ها تنها با گسستن از اعتقادات و تعصبات قرون وسطایی انسان غربی رقم می خورد.(2)

این موج جدید بینشی در جهان غرب تاثیرات فراگیری را در ابعاد مختلف زندگی بشر مدرن ایجاد کرده است. از مذهب و الگو های جدید لاک و سازش ناپایدار میان دین و علم و سیاست بی ثبات بورژوازی و نظریات دموکراسی آن گرفته تا تجربه گرایی مکانیکی و تفکر متافیزیکی، همگی به نوعی متاثراز جریان بینشی عصر روشنگری بوده اند.

مابعدالطبیعه گذشتگان عامل مولد همه ی پلشتی هاست!

در راستای این جریان گسترده، اندیشمندانی چون بیکن و هیوم روش های نوین تفکرشان را معارض با نقاط ضعف تجرید متافیزیکی می دیدند. آنان مابعدالطبیعه ی گذشتگان را همچون عامل مولد همه ی پلشتی ها، محکوم می کردند. پلشتی هایی که در صدد آن بودند با رجوع تمامی تصوراتشان به اصول ساختگی شان در تاثرات «حسی» رفع کنند. و این تفکرات به حد زیادی در اذهان بشر مدرن قرن هجده و نوزده میلادی رخنه می کند؛ چراکه افرد تاثیرگذاری همچون هیوم معتقدند هر کتابی که بیانگر تعقل پیشینی از واقعیت باشد را باید سوزاند چرا که چیزی جز توهم و سفسطه به همراه نخواهد داشت. (3)

تجربه گرایان مکتبی در مقابل مکتب عقل گرایی هستند

در نتیجه آنچه تا کنون مطرح شد روشن است که تجربه گرایان مکتبی در مقابل مکتب عقل گرایی هستند. در مکتب عقل گرایی شناخت محدود به شناخت شهودی و فطری می شود. درصورتی که اندیشمندان تجربه گرا مثل لاک و هیوم معتقدند شناخت امری ترکیبی و پسینی است و تنها از طریق تجربه حسی بدست می آید.(4) به اعتقاد هیوم برای کسب شناخت منبعی جز تجربه وجود ندارد و همه دعاوی معرفتی ما باید بر این منبع مبتنی باشند. به عبارت دیگر هیوم و تجربه گرایانی مثل او در پاسخ به اینکه علم طبیعت انسانی بر چه مبنایی استوار است؟ تجربه و مشاهده یا «روش آزمایشی» را مبنای علم طبیعت می دانند. و این پاسخ اقتضای معرفت تجربه گرای آن هاست.(5)

تهدیدی به نام «شک»!

یکی از بزرگترین معضلاتی که تفکراتی همچون هیوم با آن روبرو خواهند شد تهدیدی به نام «شک» است. ذهن بشر مدرن غربی مصون از این تهدید نماند و همچون سردمداران خود دچار مسئله ی شک گردید. هیوم همانند برخی دیگر از اندیشمندان هم دوره ی خود شکاک بود. او شکاکیت را به معنای اصرار لجوجانه نداشتن درباره یک عقیده بکار می برد و آنرا پادزهر سلامت بخشی برای جزم اندیشی و تعصب ورزی می دانست. تفکر او از این جهت است که جزمیت و یکسو نگری قاتل هرگونه تفکر و خردورزی است. در صورتی که عمل شک به همین سطح محدود شود؛ چه بسا در فراید رشد اندیشه نقش موثری ایفا کند. اما مَثَل افرادی هچون هیوم به کسی می ماند که  از ترس سقوط در دره انقدر به عقب میروند که از پشت سر در دره ای هولناک تری سقوط می کنند.( 6)

«شک» تا چه زمانی بی خطر است؟

بدون تردید سطحی از شک و تردید در مباحث شناختی بعضا مولد علم خواهد بود؛ اما در صورتی این مهم به وقوع خواهد پیوست که علاوه بر عدم افراط در شکاکیت، این مسئله تنها در سطح نخبگانی جامعه باقی بماند. و نه اینکه پس لرزه های اندیشه ی بی هویت ذهن بیمار فرد شکاک جامعه را متلاتم کند.    

پی‌نوشت‌ها:
1) مبانی نظری غرب مدرن، شهریار زرشناس، نشر معارف
2) مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، رامین جهانبگلو، نشر مرکز
3) فلسفه ی تجربه گرا، جورج نواک، مترجم پرویز بابایی، انتشارات آزاد مهر
4) عقل باوری و تجربه‌گرایی، نویسنده: ای مارکوم، جیمز؛ مترجم: وکیلی، علی؛ اسفند 1394، سال دهم - شماره 12 (4 صفحه - از 33 تا 36)
5) عقل در اخلاق از نظر غزالی و هیوم، حسین علی شیدان شید، پژوهشکده حوزه و دانشگاه
6) تحقیق در مبادی اخلاق(همراه با مقدمه ای از منوچهر صانعی)، دیوید هیوم، ترجمه رضا تقیان ورزنه، انتشارات گویا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.