دو دوست
دو دوست در جاده ای با هم قدم می زدند. کناره های جاده را درخت های بلند پوشانده بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1397/02/27 ساعت 08:18
ناگهان خرسی بیرون آمد و به دنبال آن ها دوید. یکی از آن دو مرد دوید و بالای درخت رفت. خرس نمی توانست مرد را بگیرد ولی مرد باز هم می ترسید.
دومین مرد فرصت نداشت که به طرف درخت برود. او ساکت و بی حرکت روی زمین دراز کشید و چشم هایش را بست.
خرس به او نزدیک شد و او را بو کشید ولی مرد نفسش را در سینه حبس کرده بود.
خرس او را تکان داد و دماغ و دهان خود را به صورت مرد مالید. ولی مرد همچنان بی حرکت بود و تکان نخورد.
سرانجام خرس رفت. مرد کمی بعد بلند شد و به طرف دوستش که بالای درخت بود رفت و فریاد زد: خرس رفته است، بیا پایین.
مرد از درخت پایین آمد و با خنده از دوستش پرسید: وقتی خرس دهانش را کنار گوش تو آورد، به تو چه گفت؟
دوست او جواب داد: خرس گفت مردی که فرار کرد و بالای درخت رفت و سعی نکرد به تو کمک کند، دوست خوبی برای تو نیست!
koodak@tebyan.com
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: سایت kadbanoo.net