تبیان، دستیار زندگی

تاریخ خواندن یا نخواندن؟؛حالا نجات در نخواندن است

مجید حسینی گفت: با خوانشی که من از کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» داشتم حالا نجات در نخواندن و وارد نشدن به سیستم تکنوتراتیک دانشگاه است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مجید حسینی

پنجمین نشست از سلسله نشست های تخصصی مرکز مطالعات فضای مجازی با محوریت نقد کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» نوشته فرانک فوردی پیش از ظهر امروز دوشنبه 24 اردیبهشت در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.

اولین سخنران این برنامه حامد حاجی حیدری استادیار جامعه شناسی دانشگاه تهران بود که گفت: میشل فوکو می گوید اخلاق، علم و ... همه چیز طوری نوشته می شوند که قدرت را تضمین کنند. بزرگ ترین مردان و شخصیت های تاریخ بشر، بدوا دیوانه فرض شده اند؛ یعنی انسان هایی آنرمال و غیرطبیعی. مولانا بزرگ ترین شاعر است و دیوانه فرض می شد. سقراط بزرگ ترین اندیشمند بود و دیوانه به شمار می رفت و ... پس شما نمی توانید حرفی بزنید که خارج از چارچوب باشد و دیوانه به نظر نرسید. چون نُرم و عرف چنین جلسات و جامعه، این چنین نیست.

وی افزود: نویسنده در کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» یک پاراگراف درباره یورگن هابرماس نوشته که هیچ ربطی به هابرماس ندارد و از این جهت، کتاب، کتاب بدی است. کسی که ریچارد بوگارت را بشناسد می فهمد که نویسنده در این پاراگراف کاملا منظور را عکس متوجه شده و نوشته است. بوگارت در کتاب «کاربست سواد» می خواهد بگوید که جاهایی که سواد نیست اتفاقا چقدر سواد هست. یا جاهایی که مطالعه نیست چقدر مطالعه و اطلاعات وجود دارد و شرایط بهتر است. به عبارت دیگر، منظور این است که چقدر مترو بهتر از نمایشگاه کتاب است. جالب است که اکثر مردم اهل گفتگو نیستند و فکر می کنند همه حرف ها را از پیش شنیده اند. یعنی دنبال حرف جدید نیستند. از پرفروش ترین کتاب های نمایشگاه کتاب امسال، شوپنهاور بود. یعنی واقعا این قدر قدیمی؟ ما هنوز هم وقتی به راهپیمایی می رویم، می خواهیم مشت محکم به دهن آمریکا بکوبیم! این حرف برای 40 سال پیش است. یعنی یک ادیب طبقه کارگر نیامده گفتمان جدیدی برای راهپیمایی های ما بگوید تا مردم هم همان را بگویند.

وقتی مطالعه دارد باید دیوانگی پیشه کنیم

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: جلسات سخنرانی ما واژه جدید ندارند. ما حرف جدیدی برای زدن نداریم. این است ضرر مطالعه به زعم نویسنده کتاب پیش رو. خب پس چه کنیم؟ دیوانگی پیشه کنیم و بین مردم برویم. برویم به مترو و کوچه و خیابان که از نمایشگاه کتاب مفیدتر است.

حاجی حیدری همچنین گفت: آنچه پایان این کتاب را باز و خوب می کند، جمله ای از هابرماس است که می گوید «ما نباید با پناه بردن به توده عوام، دوباره به آغوش فاشیسم برگردیم.» سروش (عبدالکریم سروش) می گوید هرکسی باید قرائت خودش را داشته باشد و این قرائت محترم است. اما این نظرگاه کمی غیرمنطقی است. هابرماس می گوید نه، چنین دیدگاهی به عوام فریب ها فرصت می دهد به جایگاهی دست پیدا کنند که سقراط داشت. بنابراین ما باید اطلاعات صحیح و سقیم را به مردم بدهیم.

در ادامه این نشست، مجید حسینی استادیار علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: من یک جمله و یک ایده در این کتاب پیدا کردم. «فرهنگ مطالعه را باید با بازیابی فرهنگ مدرسه و دادن امکان قضاوت به بچه ها تجدید کنیم.» کتاب «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» به تاریخ خواندن و دغدغه ای که می شود از طریق خواندن موجب هژمونی شد، پرداخته است. یک دفاع زیرپوستی هم از سانسور دارد. اگر بخواهیم مطالب کتاب را با وضعیت خودمان پیوند بدهیم، به نظرم باید به تاریخ خواندن در ایران هم توجه کنیم که البته اسمش را تاریخ نخواندن می گذارم و از این مساله دفاع می کنم چون هیچ وزن هنجاری ندارد. یعنی معلوم نیست که خواندن بهتر از نخواندن باشد. چرا؟ چون حجم آن هایی که نمی خوانند، اصلا با آن هایی که می خوانند، قابل مقایسه نیست.

آغاز دوره نخواندن ما از کجا بود؟

وی افزود: خب تاریخ نخواندن ما از کجا آغاز می شود؟ از مشروطه. دوره مشروطه دوره خواندن پزشکی بوده است. یعنی دوره طبابت و پزشکی است و آنچه که مردم از کتاب و خواندن می خواستند، رهایی از درد بود و مردی که قرار است از خویش برون آید که برآمد و او رضاخان بود. ولی او دوره پزشکی را جلو نبرد و به مهندسی و توسعه فکر کرد. او مقدمه دورانی بود که باید اسمش را اسکورس مهندسی بگذاریم. اوج این دوران نیز در زمان هویدا بود؛ آغاز نگاهی پروژه ای که همه چیز عدد و رقم بشود و همه چیز یعنی مهندسی. هنوز هم که هنوز است، این خرد مهندسی در ما دیده می شود. ما در دوره ای، خواندن و مطالعه را تبدیل به عدد و رقم کردیم. شهر تهرانی که امروز می بینید، نتیجه چنین دید و نظرگاهی است. این نگرش، حتی در حوزه های دینی هم اثر کرد و علما، هندسه معرفت دینی نوشتند و کشور به دنبال راهی برای حل معظلات، سراغ توسعه مهندسی رفت. اما این دوره هم تمام شد.

این پژوهشگر در ادامه گفت: حالا مهندس ها بیکار هستند و نمی توانند مسائل کشور را حل کنند. آب خراب شده، خاک از بین رفته و هوا آلوده شده است. یعنی در واقع کشتی توسعه به گِل نشسته است. حالا در وضعیتی هستیم که خرد زیسته ضد خرد آکادمیک عمل می کند. امروز جوان دیپلم دار یا دارای مدرک زیر دیپلم کار دارد ولی فرد دارای لیسانس یا فوق لیسانس بیکار است. زمان توسعه مهندسی، دانشگاه ها تبدیل به مراکزی برای بیرون آمدن افرادی برای تصدی شغل دولتی بودند و دولت محلی برای رانت بود. نتیجه آن دوران، وضعیت فعلی است که فوق لیسانس ها بیکار و زیردیپلمی ها کار دارند. در نتیجه خرد زیسته می گوید درس نخوان! به دانشگاه نرو و در رقابت عبث کنکور شرکت نکن! ما در حال خروج از دوران دیسکورس مهندسی هستیم و در حال ورود به دورانی هستیم که اهمیت زیست، خودش را بر این سازمان مهندسی بروکراتیک تحمیل می کند.

حسینی گفت: حالا نجات در نخواندن و وارد نشدن به سیستم تکنوتراتیک دانشگاه است. چون توسعه مانع زیست شده است. ما وارد دوره سوم خواندن یا همان نخواندن شده ایم که هیچ نسبتی با کتاب ندارد. غرب از دوره ای از خواندن عبور کرده و حالا مساله اش این است که مسائل را چطور با آن حل کند. ولی ما از دوره نخواندن عبور کرده ایم. بحران ما، نخواندن نیست بلکه بحران ما خردی است که نمی تواند تجربه زیسته را برای قضاوت به کار بگیرد. بحران ما در نهادهایی است که قرار است پروژه خواندن را پیش ببرند؛ بحران در مدرسه ای است که تحمیل گر است و بچه ها را تبدیل به سوژه های شبیه به هم می کند. ما باید چنین نهادهایی را از نو بسازیم.

سخنران بخش پایانی این نشست نیز، مهدی شقاقی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بود که گفت: در زمینه بررسی تاریخی که توسط دوستان انجام شد، در نبرد چالداران در عصر صفویه، سپاهیان ایران با شمشیر به دشمن عثمانی حمله ور شدند ولی دیدند که دشمن در دور ایستاده و با توپ مواضع شان را تخریب کرد. در آن زمان این فکر به وجود آمد که اجنبی چطور به چنین ابزاری دست پیدا کرد و این سوال شکل گرفت که با وجود هنرهای نقاشی، معماری، خطاطی و ... چه چیزمان کم بود که به چنین نتیجه ای نرسیده بودیم؟ در پی یافتن پاسخ همین سوال بود که از آن روزگار داریم علم وارد می کنیم. نمونه بارزش هم تاسیس مدرسه درالفنون بود که اولین رشته هایش، راه سازی، سلاح سازی و داروسازی بودند. این رفتارها می گوید ما در پی برابر با اجنبی بوده ایم.

خواندن مدرن ما در واقع ابزارگرایی بوده است

وی افزود: خواندنِ مدرن ما با یک جور ابزارگرایی همراه بود و از آن دوره فکر می کردیم، خواندن یک نوع حمالی محتوایی بوده است. و چون مانند غرب خواندن سطور و درک مطلب را در دستور کار قرار ندادیم، حالا به این نتیجه رسیده ایم که نخواندن و دانشگاه نرفتن، بهتر است. کتاب خواندن برای ما، صرفا یک جور انتقال محتوا بوده است. ناصرالدین شاه خودش نقاش و شاعر بوده است ولی فردی به نام کتابخوان داشته که با صدای بلند برایش کتاب می خوانده است.

شقاقی گفت: فرانک فوردی، «قدرت خواندن از سقراط تا توئیتر» را با استعانت از مکتب آنال نوشته است. تاریخ نگاری کتاب به شیوه فوکویی است چون پر از جزئیات است و من یک انسجام در آن می بینم. نویسنده در مقدمه کتاب می گوید سنگلاخ هایی که مقابل خواندن وجود دارند، سیاسی و فرهنگی اند و به آن ها می پردازد.

این محقق در پایان سخنانش گفت: خواندن هیچ وقت نتوانسته خودش را به عنوان یک فضیلت مطرح کند. شما هم در دانشگاه استادی را که به طور شفاهی مطالب درون سینه اش را بیان می کند، بیشتر می پسندید تا استادی را که کتابی مقابل دارد و از روی آن درس می دهد.

منبع: مهر