تبیان، دستیار زندگی
ی به چند دلیل برای من خیلی خیلی مهم بود : اول اینكه جواب گاتی رو به بهترین شكل ممكن داده بودم بعد از رسیدن به مرحله یك چهارم نهایی مسابقات بود و سرآخر اینكه برای اولین بار بلندگوی ورزشگاه تیم بوكا جونیورز اسم منو صدا زد : مار...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفر به آمریكا


اون بازی به چند دلیل برای من خیلی خیلی مهم بود : اول اینكه جواب گاتی رو به بهترین شكل ممكن داده بودم بعد از رسیدن به مرحله یك چهارم نهایی مسابقات بود و سرآخر اینكه برای اولین بار بلندگوی ورزشگاه تیم بوكا جونیورز اسم منو صدا زد : مارادونا ، مارادونا حال دیگه یك علاقه شدید دو طرفه بین من و باشگاه بوكا وجود داشت . بعد از بازی با خانواده ام به ایالات متحده آمریكا سفر كردیم . همه خانواده ام را به دیسنی لند بردم. باور نكردنی بود از محله كوچك فیوریتو در بوینوس آیرس تا دیسنی لند آمریكا ، آنهم فقط ظرف 4 سال . همین موقع خیلی ها اعتقاد داشتند كه از موقع اومدنم به لیگ فوتبال آرژانتین تا حالا بدین خوبی نبوده ام . جالب تر این بود كه همه طرفداران آرژانتیوس منو قبول داشتند چون كه آرژنتینیوس تیم كوچكی بود و از طرف دیگه نماینده این تیم در تیم ملی بودم . حالا دیگر خیلی وقت ها باید آرژانتینیوس رو به خاطر بازی در تیم ملی رها می كردم . مسابقات جهانی اروگوئه نزدیك بود و ما رابرای شركت در یك اردوی طولانی مدت در تیم ملی دعوت كردند. در مونته ویدئو آلمان رو بردیم بابرزیل مساوی كردیم و بعد برگشتیم . حالا دیگه در سال 1981 بودیم و دیگر با پیراهنی كه دنیای فوتبال حرفه ای رو باهاش شروع كردم بازی نیم كردم . برای من آرژنتینیوس تمام شده بود.

بوكا جونیورز

عشق فوتبال من

من خودم رفتن به تیم بوكا جونیورز رو پیشنهاد كردم و بوكا اون موقع تیم ، پولی را برای پرداخت به من نداشت . همیشه می دانستم كه با آنها دوران متفاوتی از فوتبال دارم و این تیم بوكا بود كه همیشه منو به سوی خودش جلب می كرد و به وجدم می آورد . تیم بوكا برای من و خانواده ام همه چیز بود.

دستمزد بالا ندن بازی نمی كنم !

اولین تماشاچی كه تو زمین صدام زدند كه همین جا بمان .... اینجا بمان .... طرفداران تیم بوكا بودند و همون هایی كه وقتی 4 گل به گاتی زدم برام هورا كشیدند . همیشه می دونستم كه متعلق به این تیم هستم اما نمی دونستم كه چه موقع حاضر می شن تا منو به تیم بوكا ببرند. قضیه رفتن من به تیم بوكا خیلی شنیدنیه بیشتر به این خاطر كه پیشنهاد رفتن من به بوكا اول از طرف من بود نه اونا . تیم ریور پلات از طرف گیبتر اسپیلر یك پیشنهاد عالی به من داد. رییس آن باشگاه آقای آراگون كابروا به گیتراسپیلر گفته كه مارادونا به اندازه بالاترین دستمزد بازیكن باشگاه كه متعلق به پاتوفیول بود حقوق می گیره . وقتی كه گیتر پیغام رو به من داد جواب دادم انشاء الله كه پاتو پنجاه هزارتا دستمزد بگیره چون اگر به من دستمزد خیلی بالا ندن اونجا بازی نمی كنم . پیشنهاد ریورپلات خیلی خوب بود اما دلم پیش بوكا بود یكروز غروب با پدرم به بیرون رفتم تا پدر و پسر با هم قدمی زده باشیم شروع كرد كه یكی از آرزوهایم را برایم تعریف كنه كه البته چنین چیزی زیاد اتفاق نمی افتاد . چیزهایی كه از صحبت هاش هنوز به یادم مونده از این قراره بهم گفت دیه گو می دونی دیشب داشتم فكر می كردم كه اگر یك روز همه ما اهل خونه بتونیم بازی تو رو در حالی كه پیراهن بوكا رو به تن داری ببینیم خیلی عالی میشه توی ورزشگاه بومبونرا همه ما موقع گل زدنت هورا می كشیم و بزرگ های محله هم می آن . اما واقعیت این بود كه اوضاع بوكا طوری بود كه حتی یك شلینگ هم نداشت كه به من بده . از طرفی اراگون هم متوجه شد كه من حاضر به رفتن به ریورپلات نشده ام. به همین خاطر به واسطه خورخه به من پیغام داد كه بهش بگو كه به همان مقدار كه قبول دستمزد می گیره راضی بشه وگرنه مشكل به وجود می آد . این پیغام برای من یك تهدید به شمار می آمد . خورخه مبلغ دستمزد فیول رو برای من در نظر گرفته بود كه البته مبلغ بالایی بود اما من نمی خواستم كه هیچ چیزی راجع به اونها بشنوم . تیم ریور اصلاً زیبا فوتبال رو بازی نمی كرد ولی خوب نتیجه می گرفت. در آن زمان تیم ریور بازیكنانی مثل پاسارلا ، گایكو ، مرلو ، الونسو و لوپز رو دراختیار داشت و این در حالی بود كه تیم بوكا به خاطر وضع بد مالی اش هیچ امیدی برای استخدام من نداشت . با داشتن راتین كه فقط سه امتیاز برای بوكا بدست آورده بود . به همین خاطر موقعی كه بعدها راتین شروع كرد به صحبت كردن درباره گانی گیا و من و این كه تیم با وجود ما آنطور كه باید نتیجه نمی گیره سرش فریاد كشیدم كه مثل اینكه یادت رفته كه این تیم رو به تو دادند و فقط سه امتیاز باهاش گرفتی !