تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به نمایش "اتاق ورونیکا" به نویسندگی آیرا لوین و طراحی و کارگردانی کوروش ولیدی

یک درام روانشناختی "جنائی– خانوادگی"

نمایش "اتاق ورونیکا" به نویسندگی آیرا لوین و طراحی و کارگردانی کوروش ولیدی از نظر، بازیگری و کارگردانی اجرایی تئاتری و دیدنی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
نمایش

روی آوردن به موضوعات روانشناختی، پیچیده و چند لایه که سبب چرخه‌های ذهنی تعلیق‌زا می‌شود، معمولاً شتاب اولیه ذهن مخاطبان را برای درک سریع داستان نمایش و یا موقعیت‌های ارائه شده، تعدیل می‌کند و نهایتاً او را وامی‌دارد عمیقاً بیندیشد و با همین نکته طی ادامه نمایش عملاً تعمق و فکرکردن جزء الزامی و اجتناب ناپذیر اجرا می‌شود؛ اگر این روانشناسی با ارائه صحنه‌ها و موقعیت‌های جنایی و بیمارگونه همراه باشد، در آن صورت به علت تعلیق‌زایی و تاویل آمیزی بیشتر موضوع، گیرایی و انگیزه‌مندی برای پی بردن به "چرایی"، "چگونگی" و همزمان تحلیل موضوع، ماجراها و شناخت پرسوناژها، به مراتب فزونی می‌یابد.

نمایش "اتاق  ورونیکا" به نویسندگی آیرا لوین و طراحی و کارگردانی کوروش ولیدی که هم اکنون در کارگاه نمایش اجرا می‌شود چنین متن و ساختاری دارد.

موضوع نمایش تا حدی بر مبنای آشنایی‌زدایی از برخی حوادث دهشتناک و از هنجار خارج شده خانوادگی و اجتماعی پیش می‌رود: پدر و مادری روانی و بیمار دختران خود را می‌کشند و از انجام این کار لذت می‌برند. این والدین آمریکایی برای "فرافکنی روحی و روانی"، دختر دیگری را در اتاقی زندانی و به عنوان بیمار روانی بستری می‌کنند تا بلکه به او بقبولانند که "ورونیکا" نام دارد و خواهر کوچک‌تر خود را به قتل رسانده است؛ البته "ورونیکا" در اصل نام خود مادر است که دخترش را کشته است. آن‌ها در نهایت این دختر را به علت عدم پذیرش اتهام مربوطه به قتل می‌رسانند و در این ماجرا پسر بیمار خانواده هم  با پدر و مادرش همکاری می‌کند.

ویژگی دیگر نمایش "اتاق ورونیکا" آن است که علاوه بر توجه به روانشناسی جنایی خانواده، اساساً به آسیب‌شناسی جامعه مورد نظر و بی‌هویت شدن کامل نهاد خانواده و این که در جامعه‌ای بیمار هیچ مرزبندی (حتی خونی و خانوادگی) برای جرم و جنایت نیست، می‌پردازد.

نمایش به علت چندلایه بودن از یک ساختار موضوعی لابیرنتی تبعیت می‌کند؛ فلاش فورواردی هم در بطن نمایش هست که متعاقباً به فلش بک می‌انجامد و همین به سهم خود سبب پیچیده‌تر شدن موضوع و روایت دراماتیک ماجرا شده است؛ ضمن آن‌که "ذهن به ذهن شدن"‌های پیاپی  پرسوناژها روند اجرا را پر از فراز و  فرود کرده است. "آیرا لوین" سعی کرده تماشاگر چنین بیندیشد که ماجرای قتل‌ها به چند شکل روایت می‌شود و در این رابطه مرز بین واقعیت و توهم یا دروغ  به آسانی مشخص نمی‌شود؛ حتی ممکن است یکی به جای دیگری به باور درآید و چه بسا  که واقعیت‌های تلخ چنان دهشتناک و تکان‌دهنده باشند که از حد تراژدی هم بگذرند و خیلی دیر باورپذیر شوند. ضمناً نویسنده در این نمایش محیط  و مکان خانوادگی را همانند فضای یک بیمارستان روانی بدون دکتر و درمان و به خود رها شده، نشان داده است که در حقیقت تمثیلی از بی‌سامانی فرهنگی و از هنجار در رفتگی جامعه مورد نظر است.

دیالوگ‌ها دقیقاً خصوصیت موضوع متن را انتقال می‌دهند: "یک بار مردنش خیلی بهتر از صد بار مردنش بود"، "هم خودم خودم بودم و هم او خودم بود"، "حق نداری هیچی رو توی ذهنت عوض کنی"، "هیچ بعید نیست با وضعی که این دختر برای خودش درست کرده، همه‌مون رو نکشه ته چاه" و...

اگر نمایش را به سه بخش تقسیم کنیم، در بخش نخست آن داد و فریاد و بسیار بلند گفتن دیالوگ‌ها بیش از حد معمول است؛ این نکته پرسوناژها را از لحاظ شخصیت‌شناسی همانند هر فرد معمولی دیگری که عصبانی می‌شود، به غلط پرسوناژی "فلت" یا تک ساحتی نشان می‌دهد: در حالی که  دو پرسوناژ اصلی زن و شوهر، هردو با توجه به کارهایی که می‌کنند، در اصل غیرقابل پیش بینی و اساساً پرسوناژهایی "راوند"، چند ساحتی و پیچیده‌اند و الزاماً لحن و گفتارشان هم باید مرموزانه جلوه نماید.

نمایش "اتاق ورونیکا" اثر آیرا لوین به کارگردانی کوروش ولیدی به علت چند وجهی بودن موضوع و ساختار عملا به شکل "بازی در بازی" و "نمایش در نمایش" است و تفاوتی که با نمایش‌های دیگری از اینگونه دارد، آن است که نمایش در نمایش بودن آن، غیرآگاهانه و به علت چند ساحتی بودن روح و روان پرسوناژهاست که همه چیز را چند شکلی و متناقض جلوه می‌دهند و اغلب در حال "وانموده سازی" اند.

وقتی یک بخش از سه بخش فرضی نمایش می‌گذرد، پرسوناژ مرد (شوهر) به کنار صحنه می‌رود و دیالوگ‌هایی را که شبیه مونولوگ هم است و نقش تعیین‌کننده‌ای در فهم اولیه ماجرا و موقعیت دارد، خیلی آهسته و فقط برای خودش برزبان می‌آورد، طوری که حرف‌هایش برای تماشاگران چندان قابل شنیدن نیست؛ او باید آن‌ها را طوری بیان می‌کرد که تماشاگران همه را بفهمند: این تفاوتی است بین شیوه بیان واقعی یک دیالوگ در خارج از صحنه و شیوه بیان تئاتری و نمایشی آن بر روی صحنه؛ تماشاگران هر نوع دیالوگ و مونولوگی را باید الزاماً بشنوند، مگر آن‌که نوعی هذیان‌گویی خارج از اختیار باشد و مفهومی را القاء ننماید.

طراحی صحنه با توجه به محدودیت فضا و مساحت صحنه کارگاه نمایش، خوب است، طراحی لباس‌ها (به جز لباس پسری که نقش دکتر را بازی می‌کند) با موضوع و نوع پرسوناژها تناسب دارد. استفاده از نور موضعی و نور رها نیز کارکرد نمایشی پیدا کرده، اما کاربری نور منقطع که نوعی بازی با نور و ظاهراً به قصد هیجانی و حس آمیزتر کردن صحنه دو بار انجام می‌شود، اقدامی غلط و عملاً آزاردهنده چشم تماشاگران است؛ از کارکردی دراماتیک هم برخوردار نیست و به فهم بصری صحنه هم آسیب‌زده: ضمن آن‌که واقعاً "من درآوردی" و بدون تاویل جلوه کرده است. موسیقی با موضوع صحنه‌ها همخوانی دارد؛ مخصوصاً موسیقی متفاوتی که در بخش‌های آخر نمایش به کار گرفته شده، به مراتب به دراماتورژی  موضوع کمک بیشتری کرده و زیباتر است. چهره‌پردازی و طراحی و کاربرد لباس سفید پرسوناژهای جنبی (بیماران روانی یا به عبارتی قربانیان) که نشانگر بیماری، رنگ باختگی جسمی، روحی و روانی آن‌هاست، بسیار مناسب است: سبب تشدید و تعمیق موضوع و ترسناک شدن الزامی محیط و فضای نمایش شده هم شده است.

بازیگری بازیگران، مخصوصاً بازی مژگان رادفر و بهار سهراب بیگی برجسته و قابل تامل است، خیلی خوب نقش‌های دشوار و پر تنش نمایش را ایفا کرده‌اند. سعید سالمی نیز به جز صحنه‌ای که دیالوگ‌هایش را آهسته و فهم‌نشدنی بیان می‌کند، در بقیه صحنه‌ها موفق است. بازی کوروش ولیدی که کارگردانی نمایش را هم به عهده دارد، چنگی به دل نمی‌زند؛ اما کارگردانی‌اش خوب و نسبتاً هوشمندانه است و "درام روانشناختی جنائی– خانوادگی" مورد نظر را زیبا و هنرمندانه "میزانسن‌دهی" کرده است.

نمایش "اتاق ورونیکا" به نویسندگی آیرا لوین و طراحی و کارگردانی کوروش ولیدی، در کل مخصوصاً از نظر، بازیگری و کارگردانی اجرایی تئاتری و دیدنی است. 

منبع: هنر آنلاین