بررسی ساختار سیاسی-مذهبی در کشور لبنان
پاشنه آشیل حزبالله
گسترهی سیاست در لبنان، عمدتا در دستان سه گروه سنی، شیعه و مسیحی است و بهطور کلی ریاست جمهوری باید در دستان مسیحیها، نخست وزیری در دستان سنیها و طیف گستردهای از پارلمان را شیعهها تشکیل دهند. اما این ترکیب سیاسیِ خاص، لبنان امروزی را بسیار آسیبپذیر کرده و ضریب جولاندهی دیگر دولتها را در امور داخلی این کشور، افزایش داده است.
پس از انتخابات اخیر لبنان، آشکارا میتوان موج نسبی تغییرات سیاسی در این کشور را مشاهده کرد. موجی که حرکتی تدریجی داشته و میتواند در بلند مدت، نحوهی عملکرد سیاسی این کشور را در سطح بینالملل، با تغییرات چشمگیری همراه کند.
پیروزی جریان ملی آزاد، که همواره مورد حمایت و تایید حزبالله لبنان بود، برگ تازهای به تاریخ این کشور افزوده است. کسب 27 کرسی سیاسی و پیشی گرفتن از حریف، برای مخالفان سعد حریری از اهمیت ویژهای برخوردار است. البته نه بدان معنا که حزب متمایل به سعد حریری از مخالفان حزبالله محسوب شود، اما روابط تنگاتنگ وی با آل سعود و استعفای قرائت شده از تریبون عربستان، پروپاگاندای گستردهای، با بار منفی به راه انداخت که شاید جبران آن تا حدودی غیرممکن بهنظر رسد. موضوعی که خدشهای عمیق بر محبوبیت حریری در لبنان وارد آورد.
به هر حال آنچه که در این میان حائز اهمیت است، آیندهی سیاسی لبنان، رویکردهای آن در قبال وقایع خاورمیانه و اتخاذ مواضع سیاسی خاص در برابر کشورهای غربی است. بنا به این ضروریات و پاسخ به چگونگی آنها، نگاهی به ساختار سیاسی لبنان میاندازیم.
اگر کمی دقیقتر به این تقسیمبندی نگاه کنیم، در مییابیم که بنا به نفوذ مسیحیان و سنیهای لبنان، ترکیب سیاسی چنان تدارک دیده شده است که مسلمانان شیعه توانایی در راس کار بودن را نداشته و در واقع، تنها به امور تشریفاتی و کمتاثیرتر بپردازند. در حالی که چنین چینشی نه تنها برای لبنان، که برای دیگر کشورهای منطقه نیز در برهههایی خاص، دردسر آفرین بوده است.
شاید بهتر باشد چنین عنوان کنیم که این ترکیب سیاسی، لبنان امروزی را بسیار آسیبپذیر کرده و ضریب جولاندهی دیگر دولتها را در امور داخلی این کشور، افزایش داده است. باید توجه داشت که تقسیم بندی افراد از ادیان مختلف در سه قوه اصلی لبنان در سال 1943 با هدف جلب حمایتهای فرانسه انجام شد که به آن قانون "میثاق ملی" گفته میشود. البته در آن دوره، تعداد فراوانی از جمعیت این کشور را مسیحیان و مسلمانان سُنی، تشکیل میدادند که تدریجا این روند با تغییرات شگرفی همراه و آمار جمعیت مسلمانان شیعه رو به افزایش گذاشت.
از همین دوره به بعد، سکولاریسم بیش از پیش در لبنان بروز و ظهور کرد و حواشی و اعتراضات گستردهای را نیز به همراه داشت که در افزایش التهابات سیاسی-اجتماعی نقش بسزایی داشت. تا آن جا که از سال 2010 شاهد اعتراظات مستمر مردم در قالبهای مختلف، به کمرنگ شدن مذهب در حکومت و نیز امور شهروندی متاثر از آن بودیم.
آنچه که در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است، عدم جایگاه شایستهای از دین، در مافیفست قدرت جدید بود. این موضوع از آن جهت پر اهمیت است که طبق قانون کشور لبنان، در شناسنامهی هر فردی؛ مذهب وی ثبت شده و حقوق سیاسی-اجتماعی افراد در ادیان مختلف، بر این اساس، متفاوت است. بنابر این؛ اینکه دولت روی کار آمده پیرو کدام مذهب باشد؛ در زندگی مردم این کشور تاثیرات فراوانی میگذارد.
بنابر این و نیز باتوجه به اعتراضات سیاسی و بهحقِ مردم، بازبینی در ساختار سیاسی لبنان از ضروریات محسوب میشود که در صورت اِعمال؛ اوضاع داخلی آن، ثبات بیشتری گرفته و ضمن کاهش تنشهای سیاسی داخلی؛ روابط آنها در خاورمیانه نیز سامان میگیرد. در غیر اینصورت، باز هم باید در انتظار وقایع خاص و ناگهانی نظیر آنچه که از سعد حریری مشاهده شد، باشیم که بیتردید نه تنها برای لبنان، که برای دیگر کشورهای خاورمیانه بهویژه؛ همپیمانان لبنان و حزبالله، آسیبهای سیاسی فراوانی خواهد داشت. آسیبهایی که در کمترین حالت به کاهش قدرت مسلمانان شیعه در منطقه و نیز افزایش سلطهی آمریکا میانجامد و این روند به معنای امنیتزدایی و وادادگی سیاسی به غرب است.
پیروزی جریان ملی آزاد، که همواره مورد حمایت و تایید حزبالله لبنان بود، برگ تازهای به تاریخ این کشور افزوده است. کسب 27 کرسی سیاسی و پیشی گرفتن از حریف، برای مخالفان سعد حریری از اهمیت ویژهای برخوردار است. البته نه بدان معنا که حزب متمایل به سعد حریری از مخالفان حزبالله محسوب شود، اما روابط تنگاتنگ وی با آل سعود و استعفای قرائت شده از تریبون عربستان، پروپاگاندای گستردهای، با بار منفی به راه انداخت که شاید جبران آن تا حدودی غیرممکن بهنظر رسد. موضوعی که خدشهای عمیق بر محبوبیت حریری در لبنان وارد آورد.
به هر حال آنچه که در این میان حائز اهمیت است، آیندهی سیاسی لبنان، رویکردهای آن در قبال وقایع خاورمیانه و اتخاذ مواضع سیاسی خاص در برابر کشورهای غربی است. بنا به این ضروریات و پاسخ به چگونگی آنها، نگاهی به ساختار سیاسی لبنان میاندازیم.
ساختار سیاسی لبنان
گسترهی سیاست در لبنان، عمدتا در دستان سه گروه سنی، شیعه و مسیحی(صدر هرم قدرت) است. اما بهطور کلی ریاست جمهوری باید در دستان مسیحیها، نخست وزیری در دستان سنیها و نیمی از پارلمان را شیعهها تشکیل دهند. از این رو، کمترین قدرت به شیعهها تخصیص داده شده است.اگر کمی دقیقتر به این تقسیمبندی نگاه کنیم، در مییابیم که بنا به نفوذ مسیحیان و سنیهای لبنان، ترکیب سیاسی چنان تدارک دیده شده است که مسلمانان شیعه توانایی در راس کار بودن را نداشته و در واقع، تنها به امور تشریفاتی و کمتاثیرتر بپردازند. در حالی که چنین چینشی نه تنها برای لبنان، که برای دیگر کشورهای منطقه نیز در برهههایی خاص، دردسر آفرین بوده است.
سکولاریسم بیش از پیش در لبنان بروز و ظهور کرد و حواشی و اعتراضات گستردهای را نیز به همراه داشت که در افزایش التهابات سیاسی-اجتماعی نقش بسزایی داشت.
شاید بهتر باشد چنین عنوان کنیم که این ترکیب سیاسی، لبنان امروزی را بسیار آسیبپذیر کرده و ضریب جولاندهی دیگر دولتها را در امور داخلی این کشور، افزایش داده است. باید توجه داشت که تقسیم بندی افراد از ادیان مختلف در سه قوه اصلی لبنان در سال 1943 با هدف جلب حمایتهای فرانسه انجام شد که به آن قانون "میثاق ملی" گفته میشود. البته در آن دوره، تعداد فراوانی از جمعیت این کشور را مسیحیان و مسلمانان سُنی، تشکیل میدادند که تدریجا این روند با تغییرات شگرفی همراه و آمار جمعیت مسلمانان شیعه رو به افزایش گذاشت.
تحولات سیاسی در لبنان
شاید به جرات بتوان یکی از تحولات خاص و تاثیرگذار سیاسی لبنان را ترور رفیق حریری (نخست وزیر سابق لبنان) در سال 2005 عنوان کرد. زیرا با مرگ وی؛ انتخاباتی زودهنگام رقم خورد که نتیجهی آن بسترساز حضور پُر رنگ مخالفان سوری در لبنان شد.از همین دوره به بعد، سکولاریسم بیش از پیش در لبنان بروز و ظهور کرد و حواشی و اعتراضات گستردهای را نیز به همراه داشت که در افزایش التهابات سیاسی-اجتماعی نقش بسزایی داشت. تا آن جا که از سال 2010 شاهد اعتراظات مستمر مردم در قالبهای مختلف، به کمرنگ شدن مذهب در حکومت و نیز امور شهروندی متاثر از آن بودیم.
آنچه که در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است، عدم جایگاه شایستهای از دین، در مافیفست قدرت جدید بود. این موضوع از آن جهت پر اهمیت است که طبق قانون کشور لبنان، در شناسنامهی هر فردی؛ مذهب وی ثبت شده و حقوق سیاسی-اجتماعی افراد در ادیان مختلف، بر این اساس، متفاوت است. بنابر این؛ اینکه دولت روی کار آمده پیرو کدام مذهب باشد؛ در زندگی مردم این کشور تاثیرات فراوانی میگذارد.
دگرگونی میثاق ملی لبنان
قانون میثاق ملی که پیشتر دربارهی آن سخن گفته شد، بر اساس تقسیم ادیان در جمعیت دههی 40 لبنان تدوین شد، یعنی زمانی که اکثریت جمعیت این کشور را مسیحیها تشکیل میدادند؛ حال آن که اکنون این جمعیت کاملا به حالت عکس درآمده و امروزه شاهد افزایش شیعیان و اقلیت مسیحیان در این کشور هستیم.بنابر این و نیز باتوجه به اعتراضات سیاسی و بهحقِ مردم، بازبینی در ساختار سیاسی لبنان از ضروریات محسوب میشود که در صورت اِعمال؛ اوضاع داخلی آن، ثبات بیشتری گرفته و ضمن کاهش تنشهای سیاسی داخلی؛ روابط آنها در خاورمیانه نیز سامان میگیرد. در غیر اینصورت، باز هم باید در انتظار وقایع خاص و ناگهانی نظیر آنچه که از سعد حریری مشاهده شد، باشیم که بیتردید نه تنها برای لبنان، که برای دیگر کشورهای خاورمیانه بهویژه؛ همپیمانان لبنان و حزبالله، آسیبهای سیاسی فراوانی خواهد داشت. آسیبهایی که در کمترین حالت به کاهش قدرت مسلمانان شیعه در منطقه و نیز افزایش سلطهی آمریکا میانجامد و این روند به معنای امنیتزدایی و وادادگی سیاسی به غرب است.