پشت پرده حراجهای فصلی چه خبر است؟
کفایت؛ راه حل اسلام در عصر مصرفگرایی
توسعه فروشگاههای بزرگ و تزریق مواد غذایی، پوشاک و وسایل لوکس و مدرن کم کم مردم را به مصرف گرایی عادت داد. و این خود شروعی شد تا هم زمان، منش مدگرایی جای خود را در میان مردم باز کند. بر اساس آن مردم به سمتی هدایت شدند که هر کالایی را باید در زمان محدودی استفاده کنند چنانچه بعد از آن کارایی خود را از دست داده و باید آن را تعویض کرد.
چنین انسان هایی که تلاش می کنند در خارج از حد کفاف زندگی تلاش کرده و حرکت کنند، در صد رضایت از زندگی و آرامششان نسبت به افراد قانع به حد کفایت زندگی کمتر است؛ چرا که آنان هر روز نسبت به آنچه که قبل تر در اختیار داشتهاند دلزده شده و راضی نبوده و در تلاشاند تا برق دیگری را از دنیای به تعبیر خود "لاکچری و مدرن" تجربه کنند.
چگونه کارتهای اعتباری، به ابزار مصرفگرایی تبدیل شد؟
در ادامه سردمدارانی که در تلاش بودند مصرفگرایی را به عنوان یک فرهنگ به مردم القا کنند اندیشیدند که مصرفگرایی میبایستی سهل و آسان گردد، پس ابزار مصرف گرایی باید مهیا میشد؛ دو نوع ابزار مصرفگرایی در جوامع رواج پیدا كرد: نخست حراجهای پیدرپی كالاها و دیگری اشاعه كارتهای اعتباری.حراجی ها و ایجاد احساس نیاز کاذب!
در كشورهای توسعه یافته، در طول یك سال به بهانههای متعدد حراج كالاها وجود دارد. در حراج كالاها، از یك روانشناسی استفاده می شود و آن ایجاد احساس نیاز كاذب است. مشتری جنسی را كه در حراج می بیند، فكر میكند كه نیاز دارد، در حالی كه اگر حراج نبود چنین احساسی به او دست نمی داد.نیاز کاذب و توانایی خرید کاذب!
از سوی دیگر، فرد در بازار باید احساس كند كه همه وقت، پول برای خرید دارد. در اینجا مسئله از طریق كارتهای اعتباری حل می شود. به عبارت دیگر هرگاه احساس نیاز كردی، حتی اگر پول نقد هم نداشته باشی، با داشتن كارت اعتباری، پول به همراه خود داری. بنابراین نیاز هست (اما از نوع كاذب) توانایی خرید هم هست (به شكل مصنوعی).ایننوع مصرفگرایی، که همان برداشت بیش از اندازهی هر فرد از منابع است، به طرق مختلف که گاهاً بسیار زیرکانه و نامحسوس بوده و با ظاهری جذاب در اشکال مختلفی نمایان میشود، فشارهای اقتصادی زیادی را بر عمده مردم تحمیل میکند. در اینباره اسلام برای جلوگیری از تحمیل هرگونه فشار اقتصادی بر مردم، بایدها و نبایدهایی را در زمینه مصرف مطرح کرده است.
تبدیل نیروی انسانی فعال به ماشین مصرفکننده
در جامعهی ایران نیز پس از انقلاب به رغم اینکه تلاشهایی در جهت گیری انقلاب اسلامی صورت گرفت اما به علل مختلفی ارزشهای مادی، تجمل گرایی ها، اسراف و فخرفروشیها رواج یافت و ارزشهای معنوی را تحتالشعاع خود قرار داد.این جابه جایی ارزشها کشور و اقتصاد را به سمت و سوی مصرفگرایی سوق داد؛ مصرفگرایی که نتیجه چیزی جز نیازهای کاذب و فاصله گرفتن از حد کفاف و نیاز زندگی نبوده و نیست. در نتیجه انسانها را به یک ماشین مصرف کننده تبدیل کرد تا از این راه به اهداف اقتصادی که همانا افزایش مداوم سود است نائل شوند.
این در حالی است که یکی از اصولی که هم از لحاظ سلامت روان و هم به عنوان سفارش دینی در موضوع مصرف مطرح است، اعتدال در مصرف و به عبارتی مصرف در حد کفایت می باشد.
کفایت، راه حل اسلام در عصر مصرفگرایی
در حقیقت شاید بهتر باشد این گونه بگوییم که اعتدال در مصرف به اندازه کفاف زندگی به عنوان مهم ترین المان در تعریف مصرف صحیح بوده و عین عقلانیت است چنانچه امام کاظم علیه السلام نیز قناعت به زندگی در حد کفایت را عاقلانه اندیشیدن و عاقلانه زندگی کردن دانسته و نتیجه زندگی که بر پایه قناعت در حد کفایت باشد را بی نیازی معرفی کردهاند.(1)یکی دیگر از المان هایی که در بحث کفاف و مصرف معتدلانه باید توجه داشت این است که مصرف باید به گونهای تنظیم و مدیریت شود که به طبیعت و منابع طبیعی آسیبی وارد نکرده و تخریبی مصرف نشود، چرا که رابطه انسان با طبیعت یکی رابطه تسخیری است و نباید در مسیر تخریب آن حرکت کرد.
در حقیقت این موضوع همان چیزی است که در بحث محیط زیست و حفاظت از آن امروزه بسیار مورد توجه بوده و نیز در اسلام نیز از آن غفلت و هشدار داده است که با مصرف بی رویه عالم و منابع را به تباهی و نابودی نکشانیم.(2)
بیشتر بخوانیم: کلیدی برای خیر دنیا و آخرت قناعتی که باعث فقر می شود |
اسراف و خروج از اعتدال با فخرفروشی
در جوامع مختلف شاهد اشرافیت با زرق و برق تجملات و مدگرایی هایی هستیم که با در دست داشتن منابع اقتصادی و گاهاً با تأسف بیشتر افرادی که با نداشتن امکانات مالی اما در صدد هستند که از این مدگراییها عقب نمانده و به هر طریقی فاصله خود را با آن ها کم کنند.افرادی که به داشتن یک زندگی در حد کفاف قانع نبوده و هر روز در صدد رسیدن به زرقوبرقهای زندگی دنیا و به تعبیر خود، لاکچریهای امروزی بودهاند.نتیجه آنکه این تفکر و عملکرد میشود فرهنگ یک جامعهی انسانی.
"ژزوئه دو کاسترو" در اینباره مینویسد: «نیک میدانیم که نعمتهای موجود در کره زمین، برای ساکنان آن کافی است. با این حال میبینم، گرسنگی پدیدهای جهانی بهشمار میرود و بیشتر ساکنان روی زمین از گرسنگی رنج میکشند. گرسنگی را طبیعت بهما تحمیل نکرده است؛ بلکه خاستگاه این فاجعه، شرایط فرهنگی جامعههای انسانی است.»
اعتدال در مصرف به اندازه کفاف زندگی به عنوان مهمترین المان در تعریف مصرف صحیح بوده و عین عقلانیت است چنانچه امام کاظم علیهالسلام نیز قناعت به زندگی در حد کفایت را عاقلانه اندیشیدن و عاقلانه زندگی کردن دانسته و نتیجه زندگی که بر پایه قناعت در حد کفایت باشد را بینیازی معرفی کردهاند
نکته قابل توجه این است که چنین انسان هایی که تلاش میکنند در خارج از حد کفاف زندگی تلاش کرده و حرکت کنند، درصد رضایت از زندگی و آرامششان نسبت به افراد قانع به حد کفایت زندگی کمتر است؛ چرا که آنان هر روز نسبت به آنچه که قبلتر در اختیار داشتهاند دلزده شده و راضی نبوده و در تلاشاند تا برق دیگری را از دنیای به تعبیر خود "لاکچری و مدرن" تجربه کنند.
و این همان به عینیت رسیدن کلام معصوم است که میفرماید: دنیا چون آب دریا شور است هر چه که انسان بنوشد تشنه تر میشود. یادمان باشد انسان های حریص را جز خاک گور سیر نمیکند. باید دل قانع داشته باشیم و در مقام عمل هم رفتارمان قانعانه باشد تا هم جسممان و هم روحمان از آسیبها در امان باشند؛ چنانچه معصوم فرمودند: القُنوعُ راحَةُ الأبدانِ: (3) قناعت هم بدن را راحت میکند هم دل و روح و جان.
در حدیث قدسی، خود خداوند به حضرت داودعلیه السلام وحی میفرمایند: "یا دَاوُد اِنِّی وَضَعْتُ الْغِنَى فِی الْقَنَاعَةِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا یَجِدُونَهُ مِن غِنا(4) راحتی و خوشی را در قناعت قرار داده ام که صرفه جویی بکنند به اندازه خرج بکنند. این در حالی است که مردم در کثرت مال جستجو میکنند که هیچ وقت هم به آن نمیرسند هیچ وقت آن طوری بی نیاز نمیشوند."، بی نیازی و آرامش روحی در قناعت و صرفه جویی است.
کلام آخر
در این جمع بندی باید گفت که مراد از مقاله تنها مصرف کم و زیاد نیست بلکه منظور مصرف بیجا و غیر متعارف میباشد، به تعبیر دیگر «اسراف» آن است که مال یا نعمت در غیر مورد خودش مصرف شود، هر چند کم باشد ولی اگر در مورد خاص خود صرف شود «اسراف» نیست.پی نوشت:
1- کلینی، کافی، ج۱، ص۱۸
2- میزان الحکمه، محمد محمدی ریشهری، ج5، ص2458 و 2459
3- بحارالانوار، ج 78، ص 128
4- بحارالانوار، ج 75، ص 453