تبیان، دستیار زندگی

درباره کتاب «روش‌های تحلیل رسانه‌ها»

چگونه تیزبین شویم

کتاب روش‌های تحلیل رسانه‌ها با ارائه‌ چهار روش نقدِ نشانه‌شناختی، مارکسیستی، روان‌کاوی و جامعه‌شناختی صرف نظر از اهمیتی که در عرصه‌ی رسانه‌ها دارد در سایر رشته‌ها از جمله ادبیات، هنر، موسیقی، مردم‌شناسی و ...که با نقد نیز سروکار داریم اهمیت پیدا می‌کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


کتاب روش تحلیل رسانه ها
کتاب روش‌های تحلیل رسانه‌ها، اثر آرتور آسابرگر، کتابی مقدماتی در حوزه‌ی شناخت و به کارگیری چهار شیوه‌ی نقد نشانه‌شناختی، مارکسیستی، روانکاوی و جامعه‌شناختی است. هریک از این چهار روش در نگاهی تخصصی،خود به زیرشاخه‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شوند اما در نگاهی کلی، مبناهای اصلی این زیرشاخه‌ها مشخصه‌هایی واحد است که شناخت و به کارگیری آن به ما در درک کلی محتوای رسانه‌ها کمک خواهد کرد. لازم به ذکر است که از آنجایی که آثار رسانه‌ای طیف وسیعی را شامل می‌شوند- از برنامه‌های تلویزیونی، ماهواره‌ای و رادیویی تا فیلم‌های سینمایی، تئاتر، کتاب‌ها و غیره- اهمیتِ شناخت هریک از روش‌های نقد را دو چندان می‌کند.

چرا که هرکس که بسته به علاقه‌ی خود، آگاهانه و یا ناخودآگاه در معرض یکی از آثار ارتباطی قرار دارد، ضروری است که به جای نگاه سلیقه‌ای به این آثار، با تمرکز بر یک یا چند دیدگاه انتقادی به نقد آن آثار بپردازد. در ادامه به طور اختصار به مبانی هریک از چهار روش انتقادی که در بخش‌های جداگانه کتاب مورد تحلیل قرار گرفته، خواهیم پرداخت.

تحلیل نشانه‌شناختی که ابتدا توسط زبان‌شناسانی چون فردینان دوسوسور و چارلز ساندرز پیرس آغاز شد، دغدغه‌ی چگونگی خلق و انتقال معنا را داشت. معنایِ یک متن، قائم به ذات نیست و همچون اجزای زبان از طریق روابط معنا می‌یابد. رابطه‌ی تقابلی یکی از اصلی‌ترینِ این روابط است. برای مثال معنا پیدا کردن مفهوم جین‌پوشی از طریق مقایسه آن با شیک‌پوشی صورت می‌گیرد. نشانه‌ها چه در عرصه‌ی زبان‌شناختی و چه در سایر بسترها از جمله زمینه‌ها‌ی اجتماعی از طریق رابطه‌ی اختیاری دال‎ها و مدلول‌ها شکل می‌گیرند.

مطالعه‌ی همزمانی (روابط میان عناصر، ساختار جانشینی) و درزمانی (نحوه‌ی تکامل روایت، ساختار همنشینی) به ما در مطالعه‌ی متن کمک می‌کند. مفهوم بینامتنیت، آنطور که میخائیل باختین، به عنوان زبانِ دومنطقی بیان می‌کند هم به مفاهیمی که پیش‌ترها گفته شده اشاره دارد و هم به مفاهیمی که انتظار داریم در آینده گفته شود. استعاره و مجاز دو روش انتقال معانی محسوب می‌شوند. در استعاره، رابطه‌ای قیاسی میان دو چیز شکل می‌گیرد اما در مجاز یا جزء جای کل می‌نشیند یا کل جای جزء. این دو روش در تولیدات رسانه‌ای به درک بهتر معانی می‌انجامد.

تحلیل مارکسیستی بر زیربنا بودن زندگی مادی و شیوه‌ی تولید تأکید دارد. بر این اساس سایر مسائل حقوقی، سیاسی و اجتماعی برمبنای اقتصاد شکل می‌گیرند. از نگاه مارکسیست‌ها، ماتریالیسم نوعی درک از تاریخ است که مبارزه‌ی طبقاتی را که در آن طبقه‌های متخاصم که محصول شیوه‌های تولید بودند را پررنگ می‌کند. آگاهی کاذب و ایدئولوژی را طبقه‌ی حاکم برای حفظ سلطه‌ی خود در اختیار می‌گیرد. بر این اساس مردم همان فکری را در سر خواهند داشت که طبقه‌ی حاکم می‌خواهد. لذا تمامی تولیدات فرهنگی، اعم از برنامه‌های تلویزیونی و کتابها و آموزش و غیره برای بازتولید قدرت طبقه‌ی حاکم به کار گرفته می‌شود. مفهوم ازخودبیگانگی یکی دیگر از مفاهیم اصلی تحلیل مارکسیستی است.

ازخودبیگانگی زمانی تحقق می‌یابد که کار، نسبت به کارگر امری بیرونی می‌شود و دیگر به طبیعت او تعلق پیدا نمی‌کند. این نیروی متخاصم رو در روی فرد می‌ایستد و تا زمانی که اجبار فیزیکی وجود نداشته باشد، کارگر از کار فرار می‌کند. برای فرار از این ازخودبیگانگی فرد به مصرف هرچه بیشتر روی می‌آورد. برای مصرف بیشتر، نیازمند پول بیشتر و کارکردن بیشتر است و این چرخه، دیوانه‌وار سلطه‌ی سرمایه‌داری را تأیید می‌کند.

نقد روان‌کاوانه از اندیشه‌های فروید ریشه می‌گیرد. مفهوم ناخودآگاه یکی از اصلی‌ترین مفاهیم روان‌کاوانه محسوب می‌شود. به این معنی که تفکر و رفتار ما به اندازه‌ای باورنکردنی بر انگیزه‌هایی سوار می‌شود که در سیطره‌ی کنترل خودآگاه ما نیست. چالش نهاد، خود و فراخود به تلاش نهاد برای ارضای آنی امیال و لذت‌ها از یک سو و کوشش فراخود برای پررنگ‌ کردن ترس از تنبیه باز می‌گردد. خود، در این میان تلاش دارد با میانجی‌گری میان این دو به صیانت نفس کمک کند.

سازوکارهای دفاعی به آن دسته از روش‌هایی اشاره دارد که خود برای کنترل غرایز و از خود راندن اضطراب‌ها پیش می‌گیرد. این سازوکارهای دفاعی خصوصاً در خواب و رؤیا که دهلیزی به سوی ناخودآگاه فرد است، اهمیت پیدا می‌کند. با رمز‌گشایی از این سازوکارهاست که انگیزه‌ها و ترس‌های مخفی که در ناخودآگاه فرد وجود دارد، پررنگ می‌شود.

 در نقد جامعه‌شناختی، محوریت توجه کارکرد گروه‌ها و نهادهای اجتماعی است. نویسنده در این بخش ضمن تعریف چند مفهوم اساسی در حوزه‌ی جامعه‌شناختی (از جمله نقش، جامعه‌پذیری، قومیت، جنیست، طبقه، سبک زندگی و غیره) به معرفی نظریه‌ی استفاده و خرسندی از یک سو و معرفی روش تحلیل محتوا از دیگر سو می‌پردازد.

در قسمت پایانی کتاب نیز نمونه‌هایی از تولیدات رسانه‌ای از زاویه‌ی چهارنقد گفته شده مورد بررسی قرار می‌گیرد. به صورت کلی کتاب روش‌های تحلیل رسانه‌ها صرف نظر از اهمیتی که در عرصه‌ی نقد رسانه‌ها دارد در سایر رشته‌ها از جمله ادبیات، هنر، موسیقی، مردم‌شناسی و غیره که با نقد نیز سروکار داریم اهمیت پیدا می‌کند.           

شناسنامه کتاب

نام: روش‌های تحلیل رسانه‌ها

 نویسنده: آرتور آسابرگر

 مترجم: پرویز اجلالی

 انتشارات: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها

سال انتشار: 1383/ 220 صفحه