تعریف تبیان از نئولیبرالیسم اقتصادی
وبسایت فرهنگی اطلاعرسانی تبیان وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، در مقاله ای علمی تعریفی از «نئولیبرالیسم اقتصادی» ارائه کرد.
به گزارش روابط عمومی، بخش اقتصادی موسسه فرهنگی اطلاعرسانی تبیان این مقاله را با هدف ارائه تعاریف نوین اقتصادی تهیه و منتشر کرده است.
نویسنده معتقد است که نئولیبرالیسم مفهومی لغزان و متغیر است و مدافعان صریحی ندارد و چنین ادامه می دهد:«حتی سرسختترین منتقدان نئولیبرالیسم هم معترفاند که تعریف دقیق این واژه دشوار است. در معنای کلی، این تعبیر یعنی ترجیح بازار بر حکومت، مشوقهای اقتصادی بر هنجارهای اجتماعی یا فرهنگی، و کارآفرینی خصوصی بر کنش دستهجمعی یا اجتماعی. این واژه برای توصیف طیف گستردهای از پدیدهها استفاده شده است: از آگوستو پینوشه تا مارگارت تاچر و رونالد ریگان، از حزب دموکراتِ کلینتون و حزب کارگر جدیدِ بریتانیا تا گشایش اقتصادی در چین و اصلاح دولت رفاه در سوئد. هر چیزی که بوی مقرراتزدایی و لیبرالسازی بدهد، زیر چتر نئولیبرالیسم قرار میگیردهر چیزی که بوی مقرراتزدایی، لیبرالسازی، خصوصیسازی یا ریاضت اقتصادی بدهد، زیر چتر این واژه قرار میگیرد. امروزه نئولیبرالیسم بهعنوان نمایندۀ آن ایدهها و روشهایی که ناامنی و نابرابری روزافزون اقتصادی را موجب شدهاند و به ازدسترفتن ارزشها و آرمانهای سیاسیمان انجامیدهاند، ناسزا میشنود و حتی نکوهش شده است که واپسگراییِ پوپولیستی جاری را تشدید کرده است. علیالظاهردر عصر نئولیبرالیسم به سر میبریم. اما طرفداران و مروّجان نئولیبرالیسم،یعنی نئولیبرالها، کیستند؟ عجیب است که برای یافتن کسی که صراحتاً نئولیبرالیسم را بپذیرد، باید به اوایل دهۀ ۱۹۸۰ برگردیم. در سال ۱۹۸۲، چارلز پیترز (سردبیر سابق مجلۀ واشنگتنمانتلی) مقالهای با عنوان «مانیفست یک نئولیبرال» منتشر کرد. اکنون که ۳۵ سال از آن زمان گذشته است، مقالۀ او خواندنی است چون نئولیبرالیسمی که او وصف میکند شباهت چندانی به سوژۀ تمسخرهای امروزی ندارد. سیاستمدارانی که به نظر پیترز مصداق آن جنبشاند، نه تاچر یا ریگان، بلکه بیل بردلی، گری هارت و پُل سانگس هستند. روزنامهنگاران و دانشگاهیانی که او در این فهرست میگنجاند کسانی از قبیل جیمز فالوز، مایکل کینسلی و لستر تورو هستند. نئولیبرالهای پیترز، (به معنای آمریکایی کلمه)لیبرالهاییاند که تعصب خود لهِ اتحادیهها و حکومت بزرگ و علیه بازارها و ارتش را کنار گذاشتهاند. اینکه نئولیبرالیسم مفهومی لغزان و متغیر است و مدافعان صریحی ندارد، به معنای آن نیست که به درد نمیخورد یا غیرواقعی است. چه کسی میتواند منکر این شود که دنیا از دهۀ ۱۹۸۰ بدینسو یک گذار تعیینکننده به سمت بازارها داشته است؟ یا اینکه سیاستمداران مرکز-چپ (دموکراتها در ایالات متحده، سوسیالیستها و سوسیالدموکراتها در اروپا) مشتاقانه برخی از احکام محوری تاچریسم و ریگانیسم از قبیل مقرراتزدایی، خصوصیسازی، لیبرالسازی مالی و کارآفرینی فردی را اقتباس کردهاند؟ بخش عمدهای از بحثهای سیاستگذاری معاصر آکنده از هنجارها و اصولی است که بنا به فرض، بر ایدۀ «انسان اقتصادی» استوارند.»
متن کامل به همراه سایر مقالات مرتبط در اینجا قابل مشاهده است.
نویسنده معتقد است که نئولیبرالیسم مفهومی لغزان و متغیر است و مدافعان صریحی ندارد و چنین ادامه می دهد:«حتی سرسختترین منتقدان نئولیبرالیسم هم معترفاند که تعریف دقیق این واژه دشوار است. در معنای کلی، این تعبیر یعنی ترجیح بازار بر حکومت، مشوقهای اقتصادی بر هنجارهای اجتماعی یا فرهنگی، و کارآفرینی خصوصی بر کنش دستهجمعی یا اجتماعی. این واژه برای توصیف طیف گستردهای از پدیدهها استفاده شده است: از آگوستو پینوشه تا مارگارت تاچر و رونالد ریگان، از حزب دموکراتِ کلینتون و حزب کارگر جدیدِ بریتانیا تا گشایش اقتصادی در چین و اصلاح دولت رفاه در سوئد. هر چیزی که بوی مقرراتزدایی و لیبرالسازی بدهد، زیر چتر نئولیبرالیسم قرار میگیردهر چیزی که بوی مقرراتزدایی، لیبرالسازی، خصوصیسازی یا ریاضت اقتصادی بدهد، زیر چتر این واژه قرار میگیرد. امروزه نئولیبرالیسم بهعنوان نمایندۀ آن ایدهها و روشهایی که ناامنی و نابرابری روزافزون اقتصادی را موجب شدهاند و به ازدسترفتن ارزشها و آرمانهای سیاسیمان انجامیدهاند، ناسزا میشنود و حتی نکوهش شده است که واپسگراییِ پوپولیستی جاری را تشدید کرده است. علیالظاهردر عصر نئولیبرالیسم به سر میبریم. اما طرفداران و مروّجان نئولیبرالیسم،یعنی نئولیبرالها، کیستند؟ عجیب است که برای یافتن کسی که صراحتاً نئولیبرالیسم را بپذیرد، باید به اوایل دهۀ ۱۹۸۰ برگردیم. در سال ۱۹۸۲، چارلز پیترز (سردبیر سابق مجلۀ واشنگتنمانتلی) مقالهای با عنوان «مانیفست یک نئولیبرال» منتشر کرد. اکنون که ۳۵ سال از آن زمان گذشته است، مقالۀ او خواندنی است چون نئولیبرالیسمی که او وصف میکند شباهت چندانی به سوژۀ تمسخرهای امروزی ندارد. سیاستمدارانی که به نظر پیترز مصداق آن جنبشاند، نه تاچر یا ریگان، بلکه بیل بردلی، گری هارت و پُل سانگس هستند. روزنامهنگاران و دانشگاهیانی که او در این فهرست میگنجاند کسانی از قبیل جیمز فالوز، مایکل کینسلی و لستر تورو هستند. نئولیبرالهای پیترز، (به معنای آمریکایی کلمه)لیبرالهاییاند که تعصب خود لهِ اتحادیهها و حکومت بزرگ و علیه بازارها و ارتش را کنار گذاشتهاند. اینکه نئولیبرالیسم مفهومی لغزان و متغیر است و مدافعان صریحی ندارد، به معنای آن نیست که به درد نمیخورد یا غیرواقعی است. چه کسی میتواند منکر این شود که دنیا از دهۀ ۱۹۸۰ بدینسو یک گذار تعیینکننده به سمت بازارها داشته است؟ یا اینکه سیاستمداران مرکز-چپ (دموکراتها در ایالات متحده، سوسیالیستها و سوسیالدموکراتها در اروپا) مشتاقانه برخی از احکام محوری تاچریسم و ریگانیسم از قبیل مقرراتزدایی، خصوصیسازی، لیبرالسازی مالی و کارآفرینی فردی را اقتباس کردهاند؟ بخش عمدهای از بحثهای سیاستگذاری معاصر آکنده از هنجارها و اصولی است که بنا به فرض، بر ایدۀ «انسان اقتصادی» استوارند.»
متن کامل به همراه سایر مقالات مرتبط در اینجا قابل مشاهده است.