14 اردیبهشت 1362
احضار سفیر شوروی در تهران
14 اردیبهشت 1362، وزارت امور خارجه با احضار سفیر شوروی در تهران به 18 عضو نامطلوب سفارت آن كشور 48 ساعت فرصت داد تا خاك جمهوری اسلامی ایران را ترك كنند. این اخطار در پی اثبات جاسوسی حزب توده و وابستگی این حزب به شوروی صورت گرفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1397/02/14
«بعد از انقلاب یک عده باید کار امنیتی میکردند. مردم اما به این شغل علاقه ندارند و از این شغل چهره بدی در ذهن دارند.» اینها بخشی از سخنان سعید حجاریان است در گفتوگو با دوماهنامه «اندیشه پویا». گفتوگویی درباره زندگی سیاسی - فکری این متفکر و فعال سیاسی که در سالهای نه چندان دور یکی از چهرههای موثر دستگاه امنیتی بوده است.
او از بیعلاقگی مردم به کارهای امنیتی میگوید و تصویر بدی که از آن در ذهن دارند اما کیست که نداند کتاب خاطرات چهرههای امنیتی سابق و اعضای پیشین سازمانهای اطلاعاتی از پرفروشترین کتابهای بازار نشر در ایران و جهان است.
هنوز هم خاطرات فلان مامور سیا یا عضو بریده کا.گ.ب در صدر فهرست پرفروشهاست و رقابتی تنگاتنگ با خاطرات سیاستمداران دارد. این در حالی است که سیاستمداران در میان مردم بیشتر شناخته شدهاند و عجیب است که خاطرات فلان مامور ناشناخته در بازار نشر با خاطرات رییسجمهوری اسبق سایه به سایه هم حرکت میکنند اما حقیقت آن است که مردم تشنه دانستنند. دانستن آنچه در پشت پرده وقایع سیاسی و امنیتی میگذرد و مهم نیست راوی این ناگفتهها چه کسی باشد. این چنین است که لب به سخن گشودن چهرههای امنیتی که شاید تا دو دهه پیش کمتر کسی چهره آنان را دیده بود یا نامی ازشان شنیده بود به موضوعی جذاب تبدیل میشود.
حالا حدود سه دهه از وقایع دهه ۶۰ میگذرد. درگیریها و اعدامها، کودتاها و دستگیریها. در تمامی این ماجراها رد پای سازمان اطلاعات نخستوزیری که بعدها هسته اولیه وزارت اطلاعات شد، آشکار است و بنابراین سخن گفتن با سعید حجاریان معاون وقت اطلاعات نخستوزیری درباره هر یک از این پروندهها میتواند حاوی ناگفتههایی باشد که تا پیش از این نه تنها کسی از آنها سخن نگفته که شاید اساساً کمتر کسانی از جزییاتش اطلاع داشتهاند.
معاون واحد اطلاعات نخستوزیری در این گفتوگو از بسیاری مسائل سخن گفته است. از نخستین فعالیت سیاسیاش در جریان انتخابات مجلس بیستم شورای ملی، فرار از ارتش شاهنشاهی بعد از فراخوان امام، ورودش به کارهای امنیتی، ماجرای پرونده سرلشکر مقربی و بازداشت سیدمحمدرضا سعادتی، پرونده کودتای نوژه، انفجارهای دفتر حزب و نخستوزیری، بازجویی از سعید شاهسوندی و کمک به خروج او از کشور، خروج از وزارت اطلاعات، پروژه توسعه سیاسی، قتلهای زنجیرهای و....
چه کسی حزب توده را لو داد؟
در این میان یکی از موارد مهمی که در این گفتوگو با حجاریان در میان گذاشته و ناگفتههایی از آن بازگو شده، بازداشت سران حزب توده در سال ۱۳۶۲ است. بازداشتهای گستردهای که به عقیده بسیاری نسخه جریان چپ تودهای را برای همیشه در ایران پیچید. اما این برخورد با حزبی که تا یک سال قبل از آن خود را به عنوان یکی از مهمترین حامیان نظام تازه تاسیس معرفی میکرد چطور اتفاق افتاد؟حجاریان در پاسخ به این سوال که «از کجا مشخص شد که آنها [تودهایها] دنبال کودتا هستند و بازداشتشان کردید؟» میگوید: «شما فکر کنید کوزیچکین...»
اشاره حجاریان به ولادیمیر کوزیچکین، افسر اسبق کا.گ.ب است که در پوشش عنوانی دیپلماتیک وظیفه برقراری ارتباط با اعضای حزب توده را برعهده داشت. او در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «از درون کا.گ.ب» که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، مینویسد: «سران حزب توده برای ارسال اطلاعات جمهوری اسلامی به مسکو پیشقدم شدند. در مراجعهٔ یکی از اعضای حزب توده به سفارت شوروی، کاغذ تاشدهای را از زیر کمربند خود درآورد و با اشاره فهماند که پیغامی از طرف رهبری حزب توده برای سفارت است.»
کوزیچکین که طی سالهای پیش و پس از انقلاب [در فاصله سالهای ١٩٧٧ تا ١٩٨٢] در مقام معاون کنسولگری شوروی در تهران بیشترین ارتباطات را با سران حزب توده و اعضای این حزب داشت، در سال ۱۳۶۱ به انگلستان گریخت و با فروختن اطلاعات خود به سازمان جاسوسی بریتانیا موقعیت خود را به عنوان یک مامور بریده از دستگاه امنیتی شوروی تثبیت کرد.
حجاریان درباره اینکه آیا کوزیچکین از ابتدا مامور اِم. آی. سیکس بوده یا بعدها بریده میگوید: «گمان دارم او را خریدند. او عضو کا.گ.ب بود و بعد اِم. آی. سیکس خریده بودش. بالاخره بعد از انقلاب، ایران شده بود محل جنگ سرویسهای اطلاعاتی و همهشان علیه هم کار میکردند.»
کوزیچکین در سفر به بریتانیا، تمامی اطلاعات خود درباره حزب توده در ایران را به طرف انگلیسی داد و مدتی بعد همین اطلاعات مبنای برخورد با سران حزب توده در ایران شد.
حجاریان از واسطهگری سازمان اطلاعات پاکستان در این رابطه سخن میگوید: «از پاکستانیها شنیدیم. گفتند اطلاعاتی هست که میخواهیم به شما بدهیم.» موضوعی که هاشمی رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات خود به آن اشاره کرده است. او در کتاب پس از بحران، در یادداشتهای روز دوشنبه ۵ مهر ۱۳۶۱ مینویسد: «عصر مهندس جواد [مادرشاهی] و حبیب که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند – درباره عملکرد کا.گ.ب و حزب توده و آینده شوروی در ایران – گزارش دادند.»
به گفته حجاریان جواد مادرشاهی آن زمان مشاور امنیتی ریاست جمهوری بوده و نخستوزیری دخالتی در اعزام او به پاکستان نداشته است. او میگوید یادم نمیآید آنها اسنادی را همراه آورده باشند اما «اسم نفوذیها را کوزیچکین آورده بود.»
آیا برخورد با حزب توده صرفاً بر مبنای اطلاعاتی که معاون سابق کنسولگری شوروی در تهران افشا کرده بود، رخ داد یا دستگاههای امنیتی ایران از پیش درباره فعالیتهای مخفی توده اطلاعاتی داشتند؟
حجاریان اطلاعات افشا شده توسط کوزیچکین را آنچنان مهم ارزیابی نمیکند و معتقد است آنچه او گفت بیش از آنچه سیستم اطلاعات ایران از تودهایها میدانست نبود، چرا که به گفته او از ماهها قبل برخی سران حزب توده مثل کیانوری و طبری زیر نظر بودند.
او اما از دیگر منابع اطلاعاتیشان نیز سخنی نمیگوید. برخی اعضای حزب توده بعد از بازداشت از نقش مهدی پرتوی در افشای فعالیتهای مخفی حزب سخن گفتهاند. مهدی پرتوی از اعضای حزب توده بود که یکبار در سال ۱۳۵۹ بازداشت اما بعد از مدتی آزاد شد. تودهایها میگویند پرتوی بود که باعث شد آنان در زندان تواب شوند. موضوعی که حجاریان چندان در تایید آن مُصر نیست. او میگوید «پرتوی هیچ اطلاعاتی در اختیار ما نگذاشت.»
چرا اعضای حزب توده در آن مقطع دستگیر شدند؟
به موسویخوئینیها اطلاعات غلط دادند!
هر چه بود سرانجام در صبح روز یکشنبه ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱، نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده و ۴۰ تن از اعضای برجستهٔ این حزب بازداشت شدند. این بازداشتها نه تنها برای تودهایها بلکه برای نیروهای امنیتی اطلاعات نخستوزیری و حتی آقای هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس شورای اسلامی هم غافلگیرانه بود.
آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای شخصی ۱۷ بهمن ۶۱ مینویسد: «امروز اطلاع دادند که سران حزب توده را به اتهام جاسوسی دستگیر کردهاند. قرار نبود قبل از روشن شدن وضع عملیات اقدام کنند ولی گویا خوف فرار داشتهاند...»
حجاریان میگوید که میان سپاه و اطلاعات نخستوزیری تقسیم کاری صورت گرفته بود که بر اساس آن «مسائل خارجی به ما مربوط بود و امنیت به ما ربطی نداشت. مسوولش سپاه بود و آنها پرونده را جلو میبردند. تقسیم کار شده بود. دست محسن رضایی و بچههاش بود. یکی بحث جاسوسی تودهایها بود و یکی جنبه امنیت داخلی آنها که ظاهراً ادعای همکاری با انقلاب میکردند اما واقعیت طور دیگری بود.»
بازداشت سران حزب توده اما گویی از این هماهنگیها و تقسیم کار فراتر رفت. آنچنان که نارضایتی بخشی از نیروهای امنیتی که در اطلاعات نخستوزیری روی جنبه جاسوسی پرونده مشغول به کار بودند را در پی داشت.
با آغاز جلسات ستاد سه نفره در منزل موسویخوئینیها در جماران که خسرو تهرانی به عنوان نماینده اطلاعات نخستوزیری در آن شرکت میکرد، به نظر میرسید موضوع ناهماهنگی و موازی کاری حل شده است و کار با نظارت خوئینیها پیش میرود اما در فاصله برگزاری یکی از این جلسات تا جلسه بعد تماس نیروهای اطلاعات سپاه با موسویخوئینیها همه چیز را تغییر داد.
حجاریان درباره این ماجرا میگوید: «بچههای سپاه اطلاعات غلطی به آقای موسوی خوئینیها دادند که این تودهایها در حال فرار هستند. حتی شاید آنها را بازداشت هم کرده بودند و این اطلاع غلط داده شد. حال آنکه نخستوزیری هم آنها را زیر نظر داشت و اگر قرار بود فرار کنند، نخستوزیری هم میفهمید. بعد هم نرفتند سراغ نیروی دست چندم حزب توده بلکه صاف رفتند سراغ کیانوری که دبیرکل بود و او را دستگیر کردند.»
این چنین بود که «ستاد سه نفره» عملاً به بنبست خورد و نیروهای اطلاعات نخستوزیری که خود پیشنهاد تشکیل آن را داده بودند، برای چارهجویی به دیدار موسوی خوئینیها رفتند. حجاریان میگوید: «رفتیم سراغ آقای موسوی خوئینیها و گفتیم چرا این اتفاق افتاده؟ ایشان هم گفتند که بچههای سپاه به من گفتهاند که اینها داشتند فرار میکردند و موضوع هم امنیتی است.»
پی نوشت:
1- تاریخ ایرانی
2- موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی