تبیان، دستیار زندگی

پنجاهمین سالگرد تاجگذاری ناصرالدین‌شاه

شکار شاه در جشن تاج گذاری

حقیقت ماجرا این است که اگر آن روز جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ شمسی ناصرالدین‌شاه از رفتن به زاویه مقدسه عبدالعظیم منصرف می‌شد، یا آن دو تیری که از ششلول روسی میرزا رضای کرمانی شلیک شد به خطا می‌رفت و مثلا به پای شاه می‌خورد، حتما جشن پنجاهمین سالگرد تاجگذاری ناصرالدین‌شاه برگزار می‌شد و حالا مورخان به جای نوشتن از ماجرای شاه‌کشی میرزا رضای شاه‌شکار حتما جایی را برای جشنی باشکوه باز می‌کردند که قرار بود برگزار شود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
ناصرالدین شاه

کالسکه سلطنتی به تاخت از سمت زاویه مقدسه به سوی باب همایون می‌رفت و شاه انگار نه انگار که ساعتی پیش در امامزاده حمزه جان داده و زخمی بزرگ روی قلبش دارد، پشت پنجره نشسته بود روبه‌روی میرزا علی‌اصغرخان صدراعظم که وانمود می‌کرد دارد با او حرف می‌زند. اما چشمان مرده شاه از پشت عینک الماس به طاق نصرت‌هایی خیره مانده بود که برای جشن قران برپا شده بود؛ جشنی که با دو گلوله رولور میرزا رضای کرمانی به سوگ نشست. 

میرزا رضای کرمانی

میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر در کرمان زاده شد. پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در کرمان، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود، مهاجرت کرد و به یزد رفت.

در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت.

میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد، روضه‌خوانی و پامنبری خوانی هم می‌کرد.


از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت. در این شغل موفقیت‌هایی به دست آورد و کم کم نزد تجار تهرانی اعتباری کسب کرد.

از حاج ملاحسن ناظم التجار، بازرگان معروف تهرانی، شال ترمه به امانت می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان پایتخت‌نشین به فروش می‌رساند. شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد که بعدها به عالم سیاست روی آورد.

او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش کالا ، نفوذ کلمه‌ای در بین زنان که عمده مشتریان او بودند کسب کرد و بعدها در مقدمات شورش تنباکو از این نفوذ کلمه به خوبی استفاده کرد . او پیام میرزای شیرازی در باب تحریم تنباکو را تا کنج خانه های اعیان شهر می برد و همگان را به اطاعت از مرجع تقلید عصر فرا می‌خواند.

البته این اقدام میرزا رضا، بعدها اسباب دردسر او شد. میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدین‌شاه را درخت کهنه پوسیده‌ای می‌دانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود.

گزارش لحظه به لحظه اعدام او نشان میدهد که تا آخر هم از کار خود پشیمان نشده بود و به این کار ایمان داشت.

سخنان و رفتارهای او در آخرین لحظات نشان از بی باکی در مقابل مرگ است. یک نقل قول شفاهی می‌گوید هنگامی که امیر تومان ارغون پدر سرهنگ ارغون ( معروف به سرهنگ نمره یک ) که مسؤول دار زدن میرزا رضا بود ، او را برای دار زدن می‌برد گفت : پدر سوخته شاه را کشتی ، حالا می‌بینی که می‌برند دارت بزنند ، میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازه‌ات نخواهند رفت ، ولی می‌بینی که برای اعدام من این همه تشریفات برگزار کرده‌اند ! گفته می‌شود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: محب آل محمد غلام هشت و چهار فدای مردم ایران رضای شاه شکار!

جشنی که کمتر کسی از ده‌ها هزار تومان خرجی که از کیسه دولت رفت سراغ گرفته است و کمتر کسی کنجکاوی کرده که قرار بود چه برنامه‌هایی در این جشن‌ها برگزار شود. می‌دانیم که بنا به تصمیم دربخانه و وزارت تشریفات که هدایتش را ظهیرالدوله داماد شاه بر عهده داشت قرار بود جشن‌ها از ۱۸ اردیبهشت ۱۲۷۵ به مدت هفت شبانه‌روز برگزار شود. برنامه‌ریزی‌های کاملی انجام شده بود و مهمانان ویژه‌ای هم از داخل ایران و خارج دعوت شده و همه آماده بودند تا این جشن‌ها به بهترین شکل ممکن برگزار شود. اما ترور موفق شاه همه برنامه‌ریزی‌ها را برهم زد.


پی نوشت:
1- خبرگزاری فارس
2- تاریخ ایرانی