تبیان، دستیار زندگی

آمریکا در ویتنام

جنایت های جنگی آمریکا

اما منشاء و ریشه این آمادگی آمریکایی‌ها برای اعمال خشونت چه بود؟ چه فاکتورهایی برای تبدیل یگان‌های عادی و کلاسیک به جانورانی درنده و بی‌رحم لازم بود؟ چگونه می‌توان این مساله را توضیح داد که چرا این سربازان دیگر مانند جنگجویان عادی رفتار نکرده بلکه مانند قصاب‌های بی‌رحم ظاهر شده و با وجود آگاهی از غیرمسلح بودن این مردم دست به کشتار زنان و خردسالان و کهنسالان زدند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آمریکا در ویتنام

جنگ ویتنام، که با نام‌های مختلفی همچون "جنگ آمریکا در ویتنام"، "نبرد ویتنام"، "دومین جنگ هند و چین"، "جنگ علیه آمریکایی‌ها برای نجات ملت" شناخته می‌شود، نبردی طولانی میان نیروهای ملی‌گرای ویتنام جنوبی و ایالات متحده بود که در ویتنام، لائوس و کامبوج رخ داد. 

این جنگ در تاریخ 1 نوامبر 1955 آغاز شد و در تاریخ 30 آوریل 1975 با سقوط سایگون پایان یافت. نیروهای ملی‌گرا می‌کوشیدند کشور ویتنام را تحت یک دولت کمونیست متحد کنند و آمریکا (با کمک ویتنام جنوبی) می‌کوشید از گسترش کمونیسم جلوگیری کند. 

جنایات آمریکا در تاریخ معاصر

روز ۱۶ مارس ۱۹۶۸ سربازان آمریکایی با خونسردی مثال‌زدنی به دهکده ویتنامی مای‌لای حمله برده و یکی از سیاه‌ترین روزهای تاریخ معاصر را رقم زدند. آن‌ها در عرض تنها چند ساعت صد‌ها غیرنظامی بی‌گناه را به قتل رساندند. یگان عامل این حمله از قرار معلوم روز قبل از این کشتار فرمانی باورنکردنی و عجیب دریافت کرده بود.

ویتنام، ۱۶ مارس ۱۹۶۸، استان کوانگ‌نگای، خط مرزی سون‌مای: حدود ساعت ۷:۳۰ صبح سربازان دو گروه «چارلی» و «براوو» جمعی نیروهای ویژه «تسک فورس بارکر» آمریکا در نزدیکی سه دهکده ویتنامی از هلی‌کوپترهای ویژه حمل نفر پیاده می‌شوند. ماموریت آن‌ها یعنی گروه مشترک ۴۸ یگان ویکتور چارلی، «شانه زدن» منطقه ساحلی این استان که یکی از کانون‌های نیروهای ویت‌کنگ محسوب می‌شود، ردیابی و همین‌طور بازداشت کارگزاران و عوامل سیاسی جنبش رهایی‌بخش ملی است.

افراد گروه چارلی به دهکده‌های خوم‌لانگ و بین‌تای حمله کرده و دسته‌ای چهل نفره از گروه براوو محله مای‌هوی را که در نقشه‌های نظامی آمریکا با عناوین «مای‌لای» و «مای‌خه» علامت زده شده است به محاصره خود درمی‌آورند. حتی یک گلوله هم به سوی سربازان آمریکایی شلیک نمی‌شود و در هیچ جای این دهکده‌ها اثری از افراد مسلح نیست. آمریکایی‌ها از‌‌ همان لحظه نخست می‌دانند که تنها با عده‌ای غیرنظامی روبرو هستند.

بیلان کار پس از دو ساعت و نیم: بین ۴۹۰ تا ۵۲۰ نفر کشته می‌شوند که برخی از آن‌ها نوزادانی هستند که تنها چند هفته از تولدشان می‌گذرد و برخی دیگر پیران سالخورده‌ای که توان هیچ تحرکی نداشته و بقیه و یا اکثر قربانیان را دهقانانی تشکیل می‌دهند که میانسال محسوب می‌شوند. تلفات نیروهای آمریکایی: صفر. سلاح‌های به غنیمت گرفته شده: ظاهرا چهار قبضه تفنگ.



این سلاخی روز ۱۶ مارس ۱۹۶۸ با عنوان کشتار و قتل‌عام مای‌لای به کتاب تاریخ راه یافته است. احتمالا تا آن زمان هیچ یک از واحدهای آمریکایی به مانند «تسک فورس بارکر» در عرض چند ساعت چنین جنایتی را مرتکب نشده و به سلاخی شمار زیادی از مردم بی‌گناه اقدام نکرده است. البته در این مورد که بین سال‌های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱ شمار زیادی از این کشتار‌ها وجود داشته است تردیدی وجود ندارد. اما اینکه چه تعداد انسان بر اثر این کشتار‌ها از پای درآمدند امری است که هرگز اعلام نخواهد شد. با این حال سخن از هزاران نفر می‌رود و حتی گفته می‌شود که به احتمال زیاد شمار قربانیان جنگ ویتنام را باید بیش از یکصد هزار نفر دانست. به هر حال در این مورد نیز تردیدی نیست که آمریکایی‌ها محدوده و حوزه جنگ را آگاهانه و به صورت کاملا سیستماتیک به مناطق غیرنظامیان گسترش دادند.

اما واحدهای کمونیست به خاطر این حملات تاوان سخت و خونینی پرداختند. چریک‌های ویتنامی بین ماه‌های ژانویه و مارس سال ۱۹۶۸ تنها در نزدیکی مدار ۱۷ درجه تقریبا دو سوم نفرات خود را از دست داده و بقیه آن‌ها مجروح و اسیر شدند. گفته می‌شود که تا پاییز‌‌ همان سال رقم تلفات ویت‌کنگ‌ها بین ۵۰ تا یکصد هزار نفر افزایش یافت. این در حالی بود که در اوج جنگ ویتنام شمار جنگجویان ویت‌کنگ حداکثر به ۲۴۰ هزار نفر می‌رسید.

ژنرال ویلیام سی. وست‌مورلند، فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی از این وضعیت فلاکت‌بار دشمن به عنوان موقعیتی منحصربه‌فرد و تکرارنشدنی یاد می‌کرد که طی آن طرف تقریبا شکست‌خورده می‌تواند بار دیگر تغییری کلیدی در نبرد به وجود آورد و ورق را به نفع خود برگرداند. او طی نامه‌ای خطاب به همه ژنرال‌های آمریکایی حاضر در ویتنام نوشت: «ما باید همین حالا از وضعیت فعلی بهترین استفاده را ببریم و بدون لحظه‌ای درنگ و عقب‌نشینی دشمن را تحت فشار قرار دهیم. [...] ما اجازه نداریم که این موقعیت را از دست بدهیم.»

بر همین اساس بود که وست‌مورلند در فوریه ۱۹۶۸ اختیاراتی باورنکردنی به یگان‌هایش داد و دست آنان را چنان باز گذاشت که بتوانند حداقل موقتا همه آن دستورالعمل‌ها و اصول حفظ جان افراد غیرنظامی را تعطیل کنند. بدین ترتیب و با وجود خط‌مشی‌های عملیاتی موجود این اختیار به فرماندهان یگان‌ها داده شد که از این پس در مناطق ویژه جنگی بدون مشورت قبلی و به تشخیص و انتخاب و صلاحدید خود به دهکده‌ها و شهر‌ها حمله کنند. صد البته این مجوز مدت‌دار و موقتی وست‌مورلند در واقع دعوت به یک خودسری و ظلم و خشونت نامحدود بود.

حمله غافلگیرکننده

در تاریخ 30 ژانویه 1968، ویتنام شمالی نیروهای آمریکایی و ویتنام جنوبی را با طرح‌ریزی یک حمله سازمان‌یافته غافلگیر کردند. ویت کنگ‌ها به تقریباً صد شهر و روستا در ویتنام جنوبی یورش بردند. با این که نیروهای آمریکا و ارتش ویتنام جنوبی قادر به دفع این حمله معروف به حمله عید تت بودند٬ این حمله به آمریکایی‌ها ثابت کرد دشمن به مراتب قوی‌تر و سازمان‌یافته‌تر از آن است که گمان می‌کردند. حمله عید تت نقطه عطفی در این جنگ بود چرا که رئیس جمهور جانسون، که اکنون با مردم ناراضی آمریکا و اخبار بد از سوی رهبران نظامی خود در ویتنام رو‌به‌رو بود، تصمیم گرفت دیگر به این جنگ دامن نزند.

پی نوشت:
1- تاریخ ایرانی (اشپیگل)
2- مشرق نیوز