کرسی خارج فقه حضرت آیت الله مکارم شیرازی؛
عقد شرکت در مبنای ما مثل عقد اجاره میباشد؛ سبک خبرنگاری امروزی الهام گرفته از قرآن است
احکام شرعی از قبیل قضایای خارجیه نمی باشد که آینده را شامل نشود و بگوییم چون در گذشته عقد شرکت وجود نداشت، پس باطل می باشد؛ بلکه قضایای حقیقیه می باشند که حکم روی طبیعت می رود و بناءاً علی ذلک ما چه سابقه ای برای این قائل بشویم یا نشویم این عقد شرکت صحیح می باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1397/02/10 ساعت 01:45
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در جلسه درس خارج «مضاربه» با موضوع «فقه شرکت» به جمع بندی "سه کلام از سه تن از بزرگان در فرع سوم" پرداخت.
خلاصه جلسه قبل
بحث در مساله دوازدهم از مسائل شرکت است که چهار فرع داشت، فرع اول و دوم مفصلا بحث شد و در فرع سوم نیز دانستیم که پنج چیز سبب انفساخ طبیعی عقد شرکت می باشند.
جمع بندی سه کلام بزرگان در این فرع
سه کلام از صاحب ریاض و مرحوم شهید ثانی و صاحب جواهر در جلسه قبل نقل شد که سه چیز از بیانات اینها ثابت می شود؛
* اساس شرکت در مرحله دوم بر اذن و وکالت است، یعنی اذن و وکالت داده است که با این مال تجارت کنند و طبعا با موت و امثاله از بین می رود چرا که اذن قائم به نفس اذن دهنده است، وقتی مرگ عارض شد دیگری اذنی نیست و کذلک الوکالة.
* مرحله اولی (گفتیم که مرحله اول شراکت بر مال بود و مرحله دوم شراکت بر سود) با این امور خمسه بهم نمی خورد که این دو نفر شریک در این مال بودند و با مردن و جنون افراز حاصل نمی شود و فلذا مثلا وقتی شخصی مرد و عقد شرکتی داشت، باید ورثه رضایت بدهند و افراز کنند.
* الحاق کردن اغماء و بیهوشی به جنون و بقیه سومین نکته فرمایشات این بزرگان بود، ما سابقا گفتیم که بیهوشی شبیه خواب است و آیا در خواب عقود انسان باطل میشود، این در میان عقلاء قابل قبول نیست و متاسفانه در ابواب مختلف إغماء را ملحق به جنون می کنند و در کلام مستدلین وجود روایتی برای این الحاق وجود ندارد.
عقد شرکت در مبنای ما مثل عقد اجاره میباشد
بنا بر مبنای این بزرگان که شرکت را مرکب از دو عقد می دانستند، دو نکته اول و دوم درست میباشد ولی در مبنای ما هیچ کدام درست نیست، نه موت و نه جنون و نه سفه و نه ورشکستگی، شرکت را باطل نمی کنند، مثل اجاره که با موت موجر یا مستاجر عقد با عروض این پنج مساله باطل نمی شود، چرا که اجاره عقد لازم است و به نظر ما شرکت نیز عقد واحد لازم میباشد.
قول ما، مخالف اجماع نیست
با ادعای اجماع چطور می توان مقابله کرد، در حالی که ما حتی در مواجهه با مشهور هم حد الإمکان قول به خلاف، صادر نمی کنیم، فلذا می گوییم؛ برداشت اینها از شرکت غیر از برداشت ما می باشد و دو موضوع متفاوت است و اجماع اینها بر موضوع اینها درست می باشد و لذا مخالفت با اینها درتنقیح موضوع می باشد نه مخالفت با اجماعشان، یعنی طرح موضوع در نزد این بزرگان طور دیگری بوده است.
موضوع شرکت زمان ما با زمان این بزرگان یکی بوده است
دنیا در این زمان بر طبق شرکت ها می چرخد و همه عقد شرکت را لازم العمل میدانند و کسی حق ندارد شرکت را از بین ببرد و قول ما در مورد مسائل و موضوعات زمان ما درست می باشد ولی باید ببینیم آیا شرکتی که در عصر این بزرگان بوده است، مرکب از عقد شریکین به معنی ملکیت و وکالت و دو مرحله ای بوده است، به دو دلیل این موضع شرکت در آن زمان هم برای شرکت مطرح بوده است؛
* ما نمی توانیم بگوییم در سابق شرکت مثل زمان ما عقدی واحد نبود چنانچه در قدیم بین پدر و پسر این شرکت وجود داشت و دلیل بر افتراق نداریم
* داستان اصحاب الجنة درسوره قلم که از آیه 17 تا آیه 33 بیان شده است در مورد بیان وجه مشارکت است که در چهار آیه نخست به بیان ماجرا و در آیات بعدی به تفصیل آن را شرح می دهد؛
17إِنّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ» را آزمایش کردیم، هنگامى که سوگند خوردند که میوه ها را صبحگاه بچینند. تا مساکین در خواب باشند و نتوانند چیزی از این میوه ها را بچیند
18وَ لایَسْتَثْنُونَ ـ و هیچ از آن استثناء نکنند.
19فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ اما عذابى فراگیر بر باغ آنها فرود آمد در حالى که همه در خواب بودند.
20فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانى شد!
21فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند.
22أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ که به سوى کشتزار و باغ خود حرکت کنید اگر قصد چیدن میوه ها را دارید!
23فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ آنها حرکت کردند در حالى که آهسته با هم مى گفتند:
24أَنْ لایَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ «مواظب باشید امروز حتى یک فقیر وارد بر شما نشود»
25وَ غَدَوْا عَلى حَرْد قادِرِینَ فَلَمّا رَأَوْها قالُوا إِنّا لَضالُّونَ آنها صبحگاه تصمیم داشتند که با قدرت از فقرا جلوگیرى کنند.
26 هنگامى که آن را دیدند گفتند: «حقاً ما گمراهیم.
27بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ بلکه ما محرومیم.
28قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ یکى از آنها که از همه عاقل تر بود گفت: «آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمى گوئید»
29قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنّا کُنّا ظالِمِینَ گفتند: «منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بودیم»!
30فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض یَتَلاوَمُونَ سپس رو به یکدیگر کرده به ملامت یکدیگر پرداختند.
31قالُوا یا وَیْلَنا إِنّا کُنّا طاغِینَ (و فریادشان بلند شد) گفتند: «واى بر ما که طغیانگر بودیم!
32عَسى رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها إِنّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ امیدواریم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن را به جاى آن به ما بدهد، چرا که ما به او علاقه مندیم»!
33کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ} این گونه است عذاب (خداوند در دنیا) و عذاب آخرت از آن هم بزرگ تر است اگر مى دانستند.
سبک خبرنگاری امروزی با الهام از قرآن است
یکی از فنون فصاحت وبلاغت قرآن این است که ندیدیم کسی به این مطلب اشاره کرده باشد، قرآن ابتدا ضمن چهار آیه می گوید و بعد مفصلا ضمن 13 آیه شرحش می دهد و همین سبک را در بیان داستان گاو بنی اسرائیل و داستان سامری وموارد دیگر ارائه می کند و این عینا همین کار خبرنگاری و روش خبر نگاری می باشد که امروزه رایج است و خیلی زیبا می شود که ابتدا خلاصه مطلب را بیان می کنندو سپس آن را شرح می دهند ابتدا در این چهار آیه 17 تا 20 داستان اصحاب جنة تمام شد و سپس آن را شرح می دهد.
توضیح جریان اصحاب جنة
اصل جریان این است که یک پدری بود که یک باغ وسیعی داشت و خودش به اندازه نیاز استفاده می کرد و اضافاتش را هم به فقرا می داد و فقرا نیز عادت کرده بودند و موقع چیدن میوه ها می آمدند و جمع می شدند و آن پدر نیاز سالانه خود را بر میداشت و باقی را انفاق می کرد بعد مرگ پدر، بچه ها گفتند پدر نیاز نداشت و ما نیاز داریم و این کار را نمی کنیم و اینها شبانه فکر کردند که صبح زود بیاییم و بچینیم تا کسی نباشد و وقتی آمدند دیدند که کل باغ را صاعقه زده است و باغ از بین رفته است، یکی از اینها که عاقل بود گفت چرا این کار را کردید چرا بخل کردید و کاش مقداری از این را بهفقرا می دادید و سپس آنها توبه کردند و یکی شان گفت امید آن داریم که خدا بهتر از این را به ما بدهد و روایت داریم که خدا توبه اینها را پذیرفت.
کار اصحاب جنة شرکت معاطاتی بوده است
این هم یک شرکت معاطاتی بوده است یعنی صیغه ای نخوانده اند و عقد مستقل معاطاتی بوده است و البته به عنوان احتمال می باشد، مالی از پدر رسیده است و این یک شرکت معاطاتی است که مشا بوده است در یمن یا شام یا حبشه یا طائف ولی هرچه که باشد این معمول بوده است آیه هم بخل اینها را نفی می کند ولی شرکت اینها را نفی نمی کند.
و چون باغ همینطوری میوه نمی دهد و باید سرکشی و کارفرمایی کرد و مرتبا به آن رسید فلذا شرکت است و کار فرمائی هم موجود بوده است و سابقا هم بوده است.
اگر در سابق نبوده باشد، می شود جزء عقود مستحدثه ،فرض کنیم که این شرکت عقدی لازم در زمان سابقا نبوده است، چطور که درعقود مستحدثه مثل عقد بیمه همه این را جزء عقود می دانند و همه می گویند صحیح است یا در مساله سر قفلی و امثال ذلک، اینجا هم این عقد شرکت مثل سائر عقود مستحدثه داخل در عقود لازم می تواند باشد.
قضایای حقیقیه بودن احکام شرعی
احکام از قضایای خارجیه نمی باشد که آینده را شامل نشود و قضایای حقیقیه می باشند که حکم روی طبیعت می رود مثل النار حارة قضیة حقیقیة شاملة لقضایا ماضیة و الحالیة و الآتیة
بناءا علی ذلک ما چه سابقه ای برای این قائل بشویم یا نشویم این عقد شرکت صحیح می باشد.
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
خلاصه جلسه قبل
بحث در مساله دوازدهم از مسائل شرکت است که چهار فرع داشت، فرع اول و دوم مفصلا بحث شد و در فرع سوم نیز دانستیم که پنج چیز سبب انفساخ طبیعی عقد شرکت می باشند.
جمع بندی سه کلام بزرگان در این فرع
سه کلام از صاحب ریاض و مرحوم شهید ثانی و صاحب جواهر در جلسه قبل نقل شد که سه چیز از بیانات اینها ثابت می شود؛
* اساس شرکت در مرحله دوم بر اذن و وکالت است، یعنی اذن و وکالت داده است که با این مال تجارت کنند و طبعا با موت و امثاله از بین می رود چرا که اذن قائم به نفس اذن دهنده است، وقتی مرگ عارض شد دیگری اذنی نیست و کذلک الوکالة.
* مرحله اولی (گفتیم که مرحله اول شراکت بر مال بود و مرحله دوم شراکت بر سود) با این امور خمسه بهم نمی خورد که این دو نفر شریک در این مال بودند و با مردن و جنون افراز حاصل نمی شود و فلذا مثلا وقتی شخصی مرد و عقد شرکتی داشت، باید ورثه رضایت بدهند و افراز کنند.
* الحاق کردن اغماء و بیهوشی به جنون و بقیه سومین نکته فرمایشات این بزرگان بود، ما سابقا گفتیم که بیهوشی شبیه خواب است و آیا در خواب عقود انسان باطل میشود، این در میان عقلاء قابل قبول نیست و متاسفانه در ابواب مختلف إغماء را ملحق به جنون می کنند و در کلام مستدلین وجود روایتی برای این الحاق وجود ندارد.
عقد شرکت در مبنای ما مثل عقد اجاره میباشد
بنا بر مبنای این بزرگان که شرکت را مرکب از دو عقد می دانستند، دو نکته اول و دوم درست میباشد ولی در مبنای ما هیچ کدام درست نیست، نه موت و نه جنون و نه سفه و نه ورشکستگی، شرکت را باطل نمی کنند، مثل اجاره که با موت موجر یا مستاجر عقد با عروض این پنج مساله باطل نمی شود، چرا که اجاره عقد لازم است و به نظر ما شرکت نیز عقد واحد لازم میباشد.
قول ما، مخالف اجماع نیست
با ادعای اجماع چطور می توان مقابله کرد، در حالی که ما حتی در مواجهه با مشهور هم حد الإمکان قول به خلاف، صادر نمی کنیم، فلذا می گوییم؛ برداشت اینها از شرکت غیر از برداشت ما می باشد و دو موضوع متفاوت است و اجماع اینها بر موضوع اینها درست می باشد و لذا مخالفت با اینها درتنقیح موضوع می باشد نه مخالفت با اجماعشان، یعنی طرح موضوع در نزد این بزرگان طور دیگری بوده است.
موضوع شرکت زمان ما با زمان این بزرگان یکی بوده است
دنیا در این زمان بر طبق شرکت ها می چرخد و همه عقد شرکت را لازم العمل میدانند و کسی حق ندارد شرکت را از بین ببرد و قول ما در مورد مسائل و موضوعات زمان ما درست می باشد ولی باید ببینیم آیا شرکتی که در عصر این بزرگان بوده است، مرکب از عقد شریکین به معنی ملکیت و وکالت و دو مرحله ای بوده است، به دو دلیل این موضع شرکت در آن زمان هم برای شرکت مطرح بوده است؛
* ما نمی توانیم بگوییم در سابق شرکت مثل زمان ما عقدی واحد نبود چنانچه در قدیم بین پدر و پسر این شرکت وجود داشت و دلیل بر افتراق نداریم
* داستان اصحاب الجنة درسوره قلم که از آیه 17 تا آیه 33 بیان شده است در مورد بیان وجه مشارکت است که در چهار آیه نخست به بیان ماجرا و در آیات بعدی به تفصیل آن را شرح می دهد؛
17إِنّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ» را آزمایش کردیم، هنگامى که سوگند خوردند که میوه ها را صبحگاه بچینند. تا مساکین در خواب باشند و نتوانند چیزی از این میوه ها را بچیند
18وَ لایَسْتَثْنُونَ ـ و هیچ از آن استثناء نکنند.
19فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ اما عذابى فراگیر بر باغ آنها فرود آمد در حالى که همه در خواب بودند.
20فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانى شد!
21فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند.
22أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ که به سوى کشتزار و باغ خود حرکت کنید اگر قصد چیدن میوه ها را دارید!
23فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ آنها حرکت کردند در حالى که آهسته با هم مى گفتند:
24أَنْ لایَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ «مواظب باشید امروز حتى یک فقیر وارد بر شما نشود»
25وَ غَدَوْا عَلى حَرْد قادِرِینَ فَلَمّا رَأَوْها قالُوا إِنّا لَضالُّونَ آنها صبحگاه تصمیم داشتند که با قدرت از فقرا جلوگیرى کنند.
26 هنگامى که آن را دیدند گفتند: «حقاً ما گمراهیم.
27بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ بلکه ما محرومیم.
28قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ یکى از آنها که از همه عاقل تر بود گفت: «آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمى گوئید»
29قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنّا کُنّا ظالِمِینَ گفتند: «منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بودیم»!
30فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض یَتَلاوَمُونَ سپس رو به یکدیگر کرده به ملامت یکدیگر پرداختند.
31قالُوا یا وَیْلَنا إِنّا کُنّا طاغِینَ (و فریادشان بلند شد) گفتند: «واى بر ما که طغیانگر بودیم!
32عَسى رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها إِنّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ امیدواریم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن را به جاى آن به ما بدهد، چرا که ما به او علاقه مندیم»!
33کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ} این گونه است عذاب (خداوند در دنیا) و عذاب آخرت از آن هم بزرگ تر است اگر مى دانستند.
سبک خبرنگاری امروزی با الهام از قرآن است
یکی از فنون فصاحت وبلاغت قرآن این است که ندیدیم کسی به این مطلب اشاره کرده باشد، قرآن ابتدا ضمن چهار آیه می گوید و بعد مفصلا ضمن 13 آیه شرحش می دهد و همین سبک را در بیان داستان گاو بنی اسرائیل و داستان سامری وموارد دیگر ارائه می کند و این عینا همین کار خبرنگاری و روش خبر نگاری می باشد که امروزه رایج است و خیلی زیبا می شود که ابتدا خلاصه مطلب را بیان می کنندو سپس آن را شرح می دهند ابتدا در این چهار آیه 17 تا 20 داستان اصحاب جنة تمام شد و سپس آن را شرح می دهد.
توضیح جریان اصحاب جنة
اصل جریان این است که یک پدری بود که یک باغ وسیعی داشت و خودش به اندازه نیاز استفاده می کرد و اضافاتش را هم به فقرا می داد و فقرا نیز عادت کرده بودند و موقع چیدن میوه ها می آمدند و جمع می شدند و آن پدر نیاز سالانه خود را بر میداشت و باقی را انفاق می کرد بعد مرگ پدر، بچه ها گفتند پدر نیاز نداشت و ما نیاز داریم و این کار را نمی کنیم و اینها شبانه فکر کردند که صبح زود بیاییم و بچینیم تا کسی نباشد و وقتی آمدند دیدند که کل باغ را صاعقه زده است و باغ از بین رفته است، یکی از اینها که عاقل بود گفت چرا این کار را کردید چرا بخل کردید و کاش مقداری از این را بهفقرا می دادید و سپس آنها توبه کردند و یکی شان گفت امید آن داریم که خدا بهتر از این را به ما بدهد و روایت داریم که خدا توبه اینها را پذیرفت.
کار اصحاب جنة شرکت معاطاتی بوده است
این هم یک شرکت معاطاتی بوده است یعنی صیغه ای نخوانده اند و عقد مستقل معاطاتی بوده است و البته به عنوان احتمال می باشد، مالی از پدر رسیده است و این یک شرکت معاطاتی است که مشا بوده است در یمن یا شام یا حبشه یا طائف ولی هرچه که باشد این معمول بوده است آیه هم بخل اینها را نفی می کند ولی شرکت اینها را نفی نمی کند.
و چون باغ همینطوری میوه نمی دهد و باید سرکشی و کارفرمایی کرد و مرتبا به آن رسید فلذا شرکت است و کار فرمائی هم موجود بوده است و سابقا هم بوده است.
اگر در سابق نبوده باشد، می شود جزء عقود مستحدثه ،فرض کنیم که این شرکت عقدی لازم در زمان سابقا نبوده است، چطور که درعقود مستحدثه مثل عقد بیمه همه این را جزء عقود می دانند و همه می گویند صحیح است یا در مساله سر قفلی و امثال ذلک، اینجا هم این عقد شرکت مثل سائر عقود مستحدثه داخل در عقود لازم می تواند باشد.
قضایای حقیقیه بودن احکام شرعی
احکام از قضایای خارجیه نمی باشد که آینده را شامل نشود و قضایای حقیقیه می باشند که حکم روی طبیعت می رود مثل النار حارة قضیة حقیقیة شاملة لقضایا ماضیة و الحالیة و الآتیة
بناءا علی ذلک ما چه سابقه ای برای این قائل بشویم یا نشویم این عقد شرکت صحیح می باشد.
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه