دریافتی از مناجات خمس عشره
نقبی به سرای اجابت
(مناجات المریدین)
سُبحانکَ ما اَضیَقَ الطُرقَ علی مَن لََم تکُن دَلیلُه و ما اَوضحَ الحقَّ عِندَ مَن هَدیتَه سبیلَه...
چه تنگ و تیره و تاریک است راهی که دلالت تو در آن نیست و چه روشن و حقیقتنما و منیر، راهی که هدایت تو در آن است.
خدایا!
در آن دلی که لطافت حضور تو نیست، از هر چه عشق و خوبی و لطف خالیست.
خدایا!
در جادهای که نسیم عنایت تو نمیوزد و ماهتاب رحمت تو نمیتابد کدام دل راه به حقیقت تو میبرد؟
اِلهی فَاسلُک بنا سُبُل الوصولِ الیکَ وَ سَیِّرنا فی اَقربِ الطُرقِ للوفودِ علیکَ قَرِّب عَلینا البعید و سَهِّل عَلَینا العسیر الشَّدید و الحِقنا بعبادکَ الَذینَ هُم باِلبدارِ الیکَ یُسارِعونَ و بابک علی الدّوامِ یَطرُقُون و ایّاکَ فی اللّیلِ و النّهارِ یَعبُدونَ و هُم من هَیبَیتِکَ مُشفِقونَ...
خدایا!
ما را از ظلمات راههای ضلالت نجات بخش و به روشنای طریق هدایت خویش راهنمایی کن.
خدایا!
راههای منتهی به تو به تعداد نفوس آدمیست، بینهایت است.
اَلطُّرقُ اِلیکَ بعددِ اَنفاسِ اَلخَلائقِ، ما را از نزدیکترین راه به خویش برسان.
خدایا!
راههای صعب العبور و پرپیچ و خمت را به ما منمایان.
دشواری فراز و نشیبهای راهت را آسان بگردان و ما را در واحههای وحشت و یأس سر مگردان.
خدایا!
راه میانبر قرب به خویش را بر ما هویدا ساز و به آن دسته از بندگانت ملحقمان کن که در راه نیل به تو از یکدیگر پیشی میگیرند و دست از سحوری در خانه تو بر نمیدارند و شب و روز به تو مشغولند و دلهاشان هر لحظه بیمناک هیبت توست.
ما را به بندگانی ملحق کن که در آسمان خاطرشان جز پرنده یاد تو پرواز نمیکند و در گلستان دلشان جز گل هوای تو پر باز نمیکند، به آنان که سر بندگی جز به پیشگاه تو نمیسایند و دست محبت جز به تو نمیسپارند.
اَلذینَ صَفَّیتَ لَهم المشاربَ و بلَّغتَهم الرَّعائبَ و اَنجَحتَ لهمُ المطالبَ و قَضَیتَ لهم من فضلِکَ المارِبَ و مَلَاتَ لهم ضَمائرَهم من حبّکَ و رَوَّ یتَهم مِن صافِی شِر بِکَ فَبِکَ اِلی لَذید مُناجاتِکَ و صَلُوا و منکَ اقصی مَقاصِدِهم حَصَّلوا ...
به آنان که از زلال چشمهات نوشاندی و لباس اشتیاق خود بر تنشان پوشاندی و بر گیاه آرزوهاشان باران اجابت افشاندی و در مزرعه دلهاشان جز خرمن مهر خودت سوزاندی و در جنگل تفکرشان جز غزال یاد خودت رماندی و بلندترین درختان مقاصدشان را در وسعت خودت رویاندی و به اوج لذتشان از مناجاتت رساندی.فَیامَن هُوَ عَلَی المُقبِلینَ علیه مُقبِلٌ و بِالعطفِ عَلیهم عائدٌ مُفضِلٌ و بِالغافلینَ عن ذِکِره رحیمٌ رؤفٌ و بِجَذبِهم الی بابه ودودٌ عطوفٌ...
ای آنکه هر که رو به سوی تو کند چشم به او میدوزی و به هر که دلش هوای تو کند دل میبندی و به سری که سودای تو داشته باشد سر میکشی.ای که بیدارانت را انیس میشوی و به خواب رفتگانت را جلیس.
ای که بر سر زندگانت دست محبت میکشی و بر چشم مردگانت سرمه حیات و ملاطفت.
ای که به عاشقانت دل مجالست میبخشی و به غافلانت پای مراقبت و به گریزندگانت روی مراجعت.
خدایا!
ما را به بندگانی ملحق کن که در آسمان خاطرشان جز پرنده یاد تو پرواز نمیکند و در گلستان دلشان جز گل هوای تو پر باز نمیکند.
اَسألُکَ اَن تَجعَلنی مِن اَوفَرِهِم منکَ حظاً و اعلاهُم عندکَ مَنزِلاً و اَجزِلهم مِن وُدِّکَ قِسماً وَ اَفضَلِهم فی مَعرفتک نصیباً.
خدایا!دست و دامن مرا گنجایش بیشتری از میوههای درخت معرفتت عنایت کن.
خدایا!
تو که مرا فرا خواندهای، تو که زاری مرا نقبی به خانه اجابتت زدهای، تو که مرا به درون پذیرفتهای، به خودت سوگند که تشنه محبتم، مرا در کنار خویش بنشان و از رحمت خویش جرعهایم بنوشان.
تو که مرا به خانه راه دادهای، به صندوق خانه ببر و از حقایق ناگفته و درهای ناسفته گوهری به من بنمایان.
فَقَد اِنقَطَعَت الیکَ هِمَّتی و انصَرَفَت نَحوَک رَغبَتی، فانتَ لا غیرُک مرادِی و لک لا لسواکَ سَهری و سَهاری وَ لِقاوُکَ قُرَّةُ عینی و وَصلُکَ مِنِّی نفسی و الیکَ شَوقِی و فی مَحَبََّتکَ وَلَهی و الی هَواکَ صَبابتی و رضاکَ بُغیَتی وَ رؤیَتِکَ حاجتی و جِوارِکَ طَلبی و قُربِکَ غایةُ سُؤلِی و فی مناجاتِکَ رَوحی و راحَتی و عِندَکَ دَواء عِلّتی و شِفاءُ غُلّتی و بَردُ لَوعَتی و کَشفُ کُربَتی.
خدایا!مرا جز به تو امیدی نیست و جز به سوی تو رغبتی نه.
خدایا!
جز تو مرا معشوق و مرشد و مرادی نیست و بیداری لحظههایم و زندهداری شبهایم مگر برای کیست؟!
خدایا!
این چشمان خسته و به خاکستر نشسته من، تنها به دیدار توست که روشنی مییابد و غنچه آرزوی دلم تنها به آفتاب وصل توست که میخندد و قلبم تنها به عشق تو میطپد و خونم به اشتیاق تو در رگها میدود و نیلوفر وجودم با تکیه بر درخت تو رشد میکند و بالا میرود که میوههای رضایت تو را بو کند.
بیراز و نیاز با چشمه مناجات تو چگونه به برگ بنشیند و بیتمنای روی تو چگونه سبزی بگیرد و بیباغبانی تو چگونه زنده بماند؟!
خدایا!
چشم نیلوفر من به آسمان قرب تو دوخته است و شبنم گلبرگهای من به عشق تو تبخیر میشود.
خدایا!
تو مر پویندگان را فرقانی و مر گمراهان را برهانی و مر افتادگان را توانی و مر عاشقان را نشانی. تو عین وصل و هجرانی، تو آتش و گلستانی، تو باغ و باغبانی، تو جبّار و رحمانی، تو درد و درمانی، تو شادی و حرمانی، تو آشکار و نهانی، تو روحی، توجانی.
چه گویم؟ تو اینی، تو آنی، چنینی، چنانی؟
هر آن را که در وصف ناید تو برتر از آنی...
فَکُن اَنیسی فی وَحشَتی و مقیلَ عترَتی و غافِرَ زَلّتی و قابلَ نوبتی و مُجیبَ دَعوَتی وَ وَلّی عِصمَتی و مُغنِیَ فاقَتی و لا تَقطَعنِی عنکَ و لا تُبعِدنی منکَ یا نَعیمی و جَنَّتی و یا دنیایَ و آخِرَتی یا اَرحَمَ الرّحمینَ.
خدایا!وحشتم را جز تو مونسی نیست، همدمم باش، و لغزش و عثرتم را جز تو دستگیرندهای نه، همراهم باش.
گناه و زلتم را جز تو بخشندهای نیست، در گذر، و بازگشت و رجعتم را جز تو پذیرندهای نه، در نگر.
خدایا!
فریاد و دعوتم را جز تو پاسخگویی نیست راهم ده، و عصمتم را جز تو سرپرستی نه، پناهم ده.
فقر و فاقتم را جز تو دارندهای نیست دست گیر، و کوله بار خالیم را جز تو دانندهای نیست، هر آنچه هست گیر.
خدایا!
دستم را از دامن مهرت کوتاه مگردان و مرا از خویش مران که امید من جز به تو نیست و مرا جز تو نیست، ای بهشت و نعمت من، ای دنیا و آخرت من، ای مهربانی محض.
مطالب گذشته:
در یافتی از مناجات خمس عشره(1)
در یافتی از مناجات خمس عشره(2)
---------------------------------------
منبع:
شجاعی، سید مهدی، دست دعا، چشم امید، صص75-71.