پاسخ های مهران احمدی به متن و حاشیه فیلم اش
«مصادره» نه سفارشی است نه بی نزاکت!
مهران احمدی بعد از سال ها بازی در فیلم و سریال، سال پیش پشت دوربین ایستاد که حاصلش شده «مصادره». این فیلم از ابتدای سال روی پرده رفته و همچنان صدر جدول فروش را در اختیار دارد. با او درباره این تجربه حرف زده ایم.
پیش از آن لازم است به محور کلی فیلم اشاره کنیم. «مصادره» داستان یک کارمند معمولی اداره ساواک (رضا عطاران) است که بعد از پیروزی انقلاب مجبور به ترک وطن می شود و حالا برای مصادره زمین هایش دچار مشکل شده. پسرش (هومن سیدی) به ایران می آید و تازه پی می برد، پدر چقدر در این سال ها گرفتار سوء تفاهم بوده است.
شاید خیلی ها نداننند مهران احمدی از ابتدای ورود به سینما دغدغه کارگردانی داشته است. چرا این قدر دیر فیلم ساختید؟
من چندین کار در تئاتر کارگردانی کردم و مدت ها در سینما دستیار کارگردان و برنامه ریز بودم. رشته تحصیلی هم که خواندم به این موضوع مرتبط بود. از طرفی علاقه بسیار زیادی به کارگردانی داشتم. اما در تمام این سال ها فکر می کردم برای ساخت فیلم باید به یک بلوغ برسم. چون فیلمسازی کار سختی است، هدایت یک گروه چه از لحاظ مادی و چه معنوی بر عهده کارگردان است و این کار را به مراتب سخت تر می کند. به همین دلیل صبر کردم تا سال پیش که فکر کردم حالا می شود کاری کرد.
در بازیگری ژانرهای مختلفی را تجربه کرده اید. انتخاب ژانر کمدی برای فیلم اول روی چه حسابی بود؟
به نظر من ژانر کمدی اگر درست اتفاق بیافتد، جذاب است؛چه برای سازندگان آن و چه برای مخاطبان. چون طیف گسترده تری از مردم جامعه به این ژانر اقبال نشان می دهد. از طرفی در ژانر کمدی می شود حرف هایی زد که شاید در ژانرهای دیگر مثل ملودرام، نشود زد. به همین دلیل کمدی را دوست دارم.
برگ برنده «مصادره» فضاسازی خاص آن است که دوران پیش از انقلاب را باورپذیر نشان می دهد. با این حال لحن کمدی فیلم آن قدر نیست که مخاطب قهقهه بزند. انتخاب این لحن ریسک نبود؟
خود مردم فیلم های سطح پایین تر با فیلمی که حرفی برای گفتن دارد را تشخیص می دهند. در تمام جهان همین طور است. فیلم های کمدی ژانر های گوناگونی دارد، کمدی موقعیت، کلام، رابطه و... یک سری از کمدی ها هم سیاه یا همان تلخ هستند که نمونه هایش را از سال های گذشته در سینمای ایران داشته ایم. «کفش های میرزا نوروز» در دهه شصت کمدی تلخ بوده یا حتی سینمایی های صمد کمدی های تلخ و سیاه بوده اند.حتی نشانه هایی از گروتسگ هم در فیلم ما هست که اگر خواستید به طور دقیق نمونه هایش را می گویم. مثلا جایی که یارجانلو (رضا عطاران) اسب می شود در دلمان می گوییم چرا اصلا به او خندیدیم. ممکن است مخاطبی که با کمدی های این سال ها کنار آمده در ابتدا با دیدن «مصادره» جا بزند اما در ادامه می بیند که نه؛ این فیلم حرفی برای گفتن دارد.
با این حال توقع برخی برآورده نشده. کامنت ها را دیده اید؟
اولا اینکه کامنت نویسی در ایران مقداری پولی شده و من حتی آمار دقیق دارم که دوستان همه جوره مهندسی می کنند. ماهی یک میلیون و یا یک میلیون و نیم می گیرند و با پیج های زیاد و یوزر های مختلف کامنت نویسی می کنند، بنابراین خیلی روی این ماجرا نمی شود حساب دقیقی باز کرد. این ها مزدور های مجازی هستند. ضمن این که توی فضای مجازی یک روز یک چیزی ارزشمند می شود و یک روز مورد حمله قرار می گیرد، بنابراین محک خوبی برای اتکا به آن نیست. مهم تر از همه این که به جای نگاه کردن به کامنت ها باید به عملکرد فیلم نگاه کنیم.
به این دست آدم ها کاری نداریم؛ نظر منفی مخالفان را هم نمی پذیرید؟
تا جایی که توهین نکرده باشندحتما. مثلا کسی می گوید خوشم نیامده باید بپرسم چرا خوشت نیامده؟ اما اگر بی دلیل ایراد بگیرند نمی شود پذیرفت. اگر کسی هم ایراد فنی و اصولی به فیلم داشته باشد چون زندگی ام براساس حقیقت است نقد را می پذیرم.
درباره چند شوخی معروف «مصادره» چطور؟ آیا واقعا لازم بود؟
در اکثر شوخی ها، طنزها و جوک هایی که در سراسر جهان ساخته می شود یا تم جنسی وجود دارد یا سیاسی، یک سری از شوخی ها هم قومی و قبیله ای است. از این سه گروه شوخی ها خارج نیست. به نظر من مستقیم شوخی کردن با یک موضوع اشتباه است، وقتی غیر مستفیم حرفی می زنیم و برداشت دیگری می شود، در کمدی اتفاق جذاب تر می افتد. از طرفی ما متاسفانه گروه بندی سنی در سینماها نداریم اما خانواده ها اگر نگرانند خودشان باید بدانند که یک بچه شش یا هفت ساله را برای دیدن فیلمی که برای بزرگتر ها ساخته شده نباید بیاروند. اما شما اگر با دقت فیلم را ببینید متوجه می شوید که من هیچ بی نزاکتی نکردم.
خیلی شنیده ایم که «مصادره» فیلمی سفارشی است؛ برای ساخت آن از جایی سفارش گرفته اید؟
کجای فیلم این مفهوم را متبادر کرده است؟ حتی من از بعضی ها شنیدم که فیلم سعی دارد چهره ساواک را تلطیف کند و بگوید همه ساواکی ها آدم های بدی نبوده اند. همه جوره می شود از فیلم برداشت کرد. از طرفی من تا الان کی کار حکومتی انجام داده ام که این دومین کار من باشد؟ نمی شود آدم بدون مصداق حرف بزند. «مصادره» یک فیلم کاملا انسانی است و اصلا سیاسی نیست. این فیلم درباره انسان ها و هویت حرف می زند که خواسته یا ناخواسته از او گرفته می شود. هویت ما اولا در وطن ما تعریف می شود و وقتی خاکمان را ترک می کنیم هویت ما دیگر درست تعریف نمی شود.
برای شخصیت اصلی فیلم مابه ازای واقعی داشتید؟
من هیچ چیزی را بدون اطلاعات در این فیلم قرار نداده ام. حتی من کسانی را می شناسم که کارمند خرید یا بایگانی ساواک بوده اند و الان بازنشسته شده اند و حقوق بازنشستگی می گیرند. من خانه هایی را می شناسم که الان سرایدار آن صاحبش شده و مدام به صاحبان اصلی زنگ می زند و می گوید برنگردید ایران که اعدام تان می کنند. این تصور برای برخی که از ایران رفته اند هست و متاسفانه وراث بخاطر نفع شخصی خود به آن دامن می زنند.
آقای احمدی چرا این قدر اصرار دارید که کار موفق را تکرار نکنید؟ نمونه اش بازی در نقش بهبود «پایتخت».
به نظر من هنر این است، یعنی من هنر را این طوری پیدا کردم که اگر چیزی به اسم هنر وجود داشته باشد، دلیلش تازگی، طراوت و نو شدن است. تکرارش من را اذیت می کند حتی اگر به ضرر من تمام شود. حتی روزهای زندگی ام را تکراری طی نمی کنم. دوست دارم یک اتفاق جدیدی برایم بیافتد. هرکس یک ویژگی و خصوصیتی دارد و این هم خوب یا بد، خصوصیت اخلاقی من است. از این گذشته، هر کس برای زندگی خودش یک برنامه ریزی دارد و من خیلی بدم می آید که بی برنامه زندگی کنم. از شلختگی و تکرار مسایلی که قبلا بوده لذت نمی برم. اگر آمدیم در این حرفه برای این است که مسایل جدیدی را تجربه کنیم و در حقیقت نمی خواهیم مثل یک کارمند کارهای تکراری را انجام دهیم.
ولی ریسک بزرگی است و ممکن است نتیجه ای معکوس بدست بیاید.
قبول دارم که یک جاهایی هم جواب نمی دهد اما باید به هر حال به سمتش رفت. بازیگرانی که نقش های تکراری بازی می کنند عموما از اینکه به سمت نقش های جدید بروند وحشت دارند حتی از گریم جدید می ترسند. به هر حال هرکس یک نقشه راهی برای کار خود دارد، یک وقتهایی هم انتخاب هایم اشتباه است. اما از این کشف و شهودی که در نقش های مختلف وجود دارد خوشم می آید که البته گاهی از نظر مادی به ضرر من است اما باز لذتی که تجربه کار جدید برایم به وجود می آورد را بیشتر می پسندم.
بیشتر بخوانید: ساواک،عطاران و چند داستان دیگر |