تبیان، دستیار زندگی

کاش بزرگ نشم چون باید بیشتر كار كنم

بعد از اینكه درِ گاراژ‌ها به روی ما باز شد و متوجه شدیم كودكان با چه شرایط سختی در آن زندگی می‌‌كنند سعی كردیم به ارگان‌های دولتی كه منكر وجود این كودكان بودند وجود آنها را اثبات كنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کودکان کار
پسربچه‌ها بدون توجه به بوی بد زباله‌ها دست‌هایشان را تا آرنج داخل کوهی از زباله فرو‌می‌برند و بطری‌های پلاستیکی، قوطی‌های فلزی و مقواهای چرک را بیرون می‌کشند و در گونی بزرگ و وصله‌پینه خورده‌ای که روی زمین است، می‌ریزند. با هر قدم كه روی زمین می‌گذاریم، صدها مگس در آسمان به پرواز درمی‌آیند.
دست و پایشان اگر زخمی شود، با پارچه‌ای كه از دل همان زباله‌ها پیدا می‌كنند، زخمشان را می‌بندند؛ به جز تعدادی از بچه‌ها که با خانواده‌شان در نزدیكی این گاراژ‌ها زندگی می‌كنند. بقیه شب‌ها در همسایگی زباله‌ها می‌خوابند، در اتاق‌هایی شش الی 10 متری كه از بلوك‌های سیمانی كه تویش را رنگ سفید زده‌‌اند و گوشه و كنارش را با وسایلی كه از میان آشغال‌ها پیدا و تزئین كرده‌‌اند، زندگی می‌كنند. اینجا یک مرکز بازیافت دستی زباله‌، چند كیلومتر آن‌طرف‌تر از پایتخت است. هر روز چندین تن از زباله‌های شهر به اینجا آورده می‌شود. توی آشغال‌ها همه چیز هست؛ پتو، لاستیک، دمپایی، پوشک بچه و پس‌مانده غذا‌.

زباله‌گردها به‌دلیل حمل گونی‌های سنگین به زانودرد، دیسک کمر و کمردرد مبتلا می‌شوند.


وارد اتاق كوچك گوشه گاراژ می‌شوم. پسرك روی تشكی كهنه و پر از لكه، كه گوشه‌ای از آن پاره شده و مقداری پنبه از آن بیرون زده است، دراز كشیده، حالش خوب نیست و نای صحبت‌كردن ندارد. كیسه‌ای از دارو كنار تشكش است، مقداری از شربت داخل كیسه ریخته است و آن را نوچ كرده. شیشه شربت تقریبا پر است و به نظر می‌رسد اصغر یك بار بیشتر از آن نخورده است. با صدایی كه از ته گلویش بیرون می‌آید، می‌گوید «دو روز پیش دكتر اومد اینجا». اصغر 10ساله از تب می‌سوزد، دو نفر از بچه‌های جمعیت‌امام (علی) كه برای سركشی به این كودكان آمده‌اند، اصغر را از جایش بلند می‌كنند و با خود به نزدیك‌ترین درمانگاه می‌برند.
گاهی یک بیماری ساده مثل سرماخوردگی برای کودکانی که شرایط مساعدی ندارند، می‌تواند به دردسری بزرگ بدل شود. بابك خطی، متخصص اطفال و فعال حقوق كودك در‌این‌باره به «شرق» می‌گوید: «بسیاری از این كودكان هنگامی كه سرماخوردگی می‌گیرند، درمان نمی‌شوند. به ظاهر بیماری ساده‌ای است اما اگر درمان نشود، می‌تواند باعث ایجاد سینوزیت عفونی، فونت ریوی شدید شده و بیماری سیستم ایمنی بدن را پایین بیاورد. برای کودکانی که در محیط‌های آلوده زندگی یا کار می‌کنند و بیمار می‌شوند، گاهی پزشكان داوطلب همراه ان‌جی‌او‌ها به این مكان‌ها سركشی می‌كنند و آنها را مداوا می‌كنند اما این درمان‌ها به صورت موقتی است؛ به دلیل اینكه محیط زندگی‌شان آلوده است».
صورت‌های جویده‌شده کودکان، انگشتان قطع‌شده دست یا پا، شکم‌ها و پشت‌های زخمی و عفونت‌کرده، زخم‌های جای‌جای بدن کودکان، کندگی و خونمردگی و چرک‌های ناشی از گزیدگی‌های متعدد است.

كمی‌‌آن‌ طرف‌تر از اتاق اصغر یكی از پسرها میان آشغال‌ها هدفون قرمز رنگی پیدا می‌كند، در‌حالی‌که سیمش روی زمین افتاده، آن را روی گوشش می‌گذارد. چشم‌هایش را می‌بندد، سرش را كمی به چپ و راست تكان می‌دهد و با صدایی نه‌چندان بلند ترانه‌ای می‌خواند. ناگهان یكی از بزرگ‌تر‌ها صدایش می‌زند و از دنیای كودكی پرت می‌شود به دنیای زباله‌ها.
ساعت 9 صبح است. غلام 10ساله كه ساعت مشكی خرابی را دور مچ دستش بسته، تازه از خواب بیدار شده است. دوستانش اما تقریبا یك ساعت است كه كار خود را شروع كرده‌‌اند. «چون دیشب آشغال کم جمع کردم، دیگه امروز اونارو تمیز نکردم و گذاشتم آن را با آشغال‌های فردا تمیز كنم». اینجا به تفکیک زباله می‌گویند تمیزکردن آشغال‌ها. خانواده‌اش در یكی از روستاهای این اطراف زندگی می‌كنند و او فقط جمعه‌ها به خانه می‌رود. كامیون سفیدرنگ گوشه گاراژ را نشان می‌دهد: «ساعت پنج و شش عصر همه سوار این كامیون می‌شیم تا ما را به محل كارمان ببرد. معمولا ساعت یك الی دو شب دنبالمان می‌آید تا ما را با گونی‌‌های پر آشغال به گاراژ برگرداند. صبح‌‌ هم بین ساعت هشت تا 8 و نیم بیدار می‌شیم و آشغال‌‌هایمان را تمیز می‌كنیم. ساعت یك ظهر تا پنج بی‌كار هستیم و معمولا با بچه‌ها فوتبال بازی می‌كنیم. روزی بین 20 تا 35 هزار تومان درآمد دارم. پلاستیک کیلویی 300 تومن، ظرف غذا کیلویی هزار تومن، کارتون كیلویی 200 تومن، کتاب کیلویی 30 تومن، آلومینیوم هزار و 500 تومن از ما می‌خرند. بعضی وقتا چیزای خوبی تو آشغال‌ها پیدا می‌كنم». لباسی كه به تن دارد را نشان می‌دهد: «این رو تو كاسبی (جمع‌كردن آشغال‌ها) پیدا كردم اما شلوارم رو مامانم برام خریده. این ساعت را هم در كاسبی پیدا كردم. روز اول که اومدیم ایران خیلی خوشحال بودم. گفته بودن جای خوبی است اما الان دلم رو زده، دوست داریم برگردم افغانستان. مردم ایرانی خوبن زیاد اذیت نمی‌‌کنند. بعضی وقت‌ها ولی باهامون دعوا می‌كنند».

كارفرماها دستكش كار در اختیار این كودكان قرار نمی‌دهند، درحالی‌كه آشغال‌ها پر از شیشه و اجسام تیز و برنده است و هنگام كار به كودكان آسیب وارد می‌كند.



موش بزرگی میان زباله‌ها سرش را بالا می‌آورد و دوباره میان آنها فرو می‌رود. موش‌هایی كه اینجا زندگی می‌كنند، عامل بسیاری از بیماری‌های این كودكان هستند. این سطل‌ها علاوه بر آنکه منبع تغذیه حیواناتی مثل موش، گربه، حشرات و خزندگان است، خاستگاه انواع میکروب‌های بیماری‌زا مثل کزاز، حصبه، سالک پوستی و احشایی، انگل‌های روده‌ای، اسهال خونی و محسوب می‌شود. بر اساس تحقیقی که متخصصان وابسته به جمعیت امام علی روی كودكان زباله‌گرد انجام داده‌‌اند بیماری‌های پوستی از شایع‌ترین بیماری‌هایی است که زباله‌گردها با آن مواجه هستند. از طریق زباله‌ها سه دسته بیماری‌های باکتریایی، ویروسی و قارچی به این افراد منتقل می‌شود. آلودگی‌ها و انگل‌های داخل زباله‌ها از طریق خراش‌های جلدی، مخاط دهان، چشم و بینی به بدن فرد زباله‌گرد منتقل می‌شود و تولید بیماری می‌کنند. كودكان هنگام زباله‌گردی با وسایل آلوده و برنده‌هایی مثل سوزن و تیغ و سرنگ تماس مستقیم برقرار می‌كنند كه لمس این اشیای برنده می‌تواند عامل انتقال ویروس HIV و هپاتیت ‌باشد.
علاوه بر این زباله‌گردها به‌دلیل حمل گونی‌های سنگین به زانودرد، دیسک کمر و کمردرد مبتلا می‌شوند. با توجه به وجود حجم انبوه زباله دائمی در این مراکز، وجود موجودات موذی از جمله موش، مارمولک و انواع حشرات در محل زندگی کودکان بسیار مشهود است، به‌طوری‌که به‌وضوح علائم حضور این موجودات را در محل خواب، در میان مواد غذایی و وسایل شخصی کودکان مشاهده می‌کنیم.
در شناسایی‌های جمعیت امام علی(ع) در گاراژهای یادشده که محل کار و زندگی کودکان زباله‌گرد است، صحنه‌هایی از نتایجِ حضور موش‌ها و مارمولک‌ها: صورت‌های جویده‌شده کودکان، انگشتان قطع‌شده دست یا پا، شکم‌ها و پشت‌های زخمی و عفونت‌کرده، زخم‌های جای‌جای بدن کودکان، کندگی و خونمردگی و چرک‌های ناشی از گزیدگی‌های متعدد است. نتیجه این گزیدگی می‌تواند بیماری‌هایی باشد که از طریق موش به انسان منتقل می‌شود: طاعون، سالمونلوز (تب روده‌ای تیفوئید)، توکسوپلاسموز، تیفوس، لپتوسپیروز، تب گازگرفتگی و سالك.

تعدادی از این كودكان به بیماری‌هایی مانند ایدز، هپاتیت، حصبه، کزاز، اسهال خونی، انگل‌های روده‌ای، سالک پوستی، زانودرد و کمردرد مبتلا شده‌‌اند، اما شانس مداواشدن را ندارند.


سوسن مازیارفر، از اعضای جمعیت امام علی و مسئول شناسایی طرح كعبه كریمان (آیین برآورده‌كردن آرزوی كودكان) این جمعیت، به روزنامه «شرق» می‌گوید: «بعد از اینكه درِ گاراژ‌ها به روی ما باز شد و متوجه شدیم كودكان با چه شرایط سختی در آن زندگی می‌‌كنند سعی كردیم به ارگان‌های دولتی كه منكر وجود این كودكان بودند وجود آنها را اثبات كنیم. پس از آن جمعیت امام علی سعی كرد همه گاراژها را شناسایی و وضعیت سلامت این كودكان را بررسی كند كه در این تحقیق میدانی متوجه شدیم بیشتر این كودكان از انواع بیماری‌ها رنج می‌برند. كارفرماها دستكش كار در اختیار این كودكان قرار نمی‌دهند، درحالی‌كه آشغال‌ها پر از شیشه و اجسام تیز و برنده است و هنگام كار به كودكان آسیب وارد می‌كند؛ علاوه بر این استفاده از ماسك نیز می‌تواند از بسیاری از بیماری‌ها مانند بیماری‌های ریوی جلوگیری كند. كندگی‌های زیادی روی صورت و دست كودكان بود كه توسط موش‌ها ایجاد شده بود، به‌همین‌دلیل وجود وبا و حصبه چیز عجیبی نیست. این كودكان یا توسط شهرداری یا پیمانكاران شهرداری به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم استخدام می‌شوند، پس از آنكه برخی از ارگان‌های دولتی از گاراژ‌ها بازدید كردند، وعده‌های زیادی دادند، اما تاكنون هیچ‌یك از آنها عملی نشده است. یكی از نگرانی‌های ما این است كه كودكان بدون برنامه‌ریزی از محل كارشان اخراج می‌شوند. متأسفانه هر بار اخباری از آنها رسانه‌ای شده و به سراغشان می‌روند و صاحب‌كارانشان را می‌ترسانند، آنها نیز می‌ترسند و سعی می‌كنند اخباری از داخل گاراژ به بیرون درز نكند. به‌دلیل اینكه این كودكان هویتشان پذیرفته نیست، از همه‌چیز محروم هستند، حداقل كاری كه می‌توان برای این کودکان انجام داد، این است كه وزارت بهداشت به محل زندگی آنها برود و از نظر بهداشتی به وضعیت این كودكان رسیدگی كند به‌دلیل اینكه این كودكان هرگز به پزشك مراجعه نمی‌كنند و فقط گاهی پزشكان داوطلب به آنها مراجعه و معاینه‌شان می‌كنند».
در گوشه‌ای دیگر از گاراژ احمد در حال كاركردن است، روی دست و صورتش جای زخم است، قبل از این در افغانستان ورزش مشت‌زنی انجام می‌داد و در چند مسابقه شركت كرده بود، حالا به ایران آمده و زباله جمع می‌كند؛ كودكی كه شاید اگر می‌توانست ورزشش را به‌صورت حرفه‌ای دنبال كند یكی از قهرمانان این رشته می‌شد، اما حالا معلوم نیست چه آینده‌ای در انتظارش است. او در یكی از اتاق‌‌ها نشسته تا كمی خستگی در كند، اتاقی كه با گل‌های مصنوعی كه در آشغال‌ها پیدا كرده‌اند، تزئین شده و در گوشه‌ آن فانوسی رنگی كه معلوم نیست در كدام جشن تولد استفاده شده، از سقف آویخته شده است. احمد كه مثل همه كودكان اینجا روی دست و صورتش پر از لك‌ است، می‌گوید «بچگی خیلی بهتره، دوست ندارم بزرگ بشم، چون باید بیشتر كار كنم». گوشه هریك از اتاق‌ها یك گاز پیكنیكی قرار دارد كه با شلنگ به كپسول بزرگ گوشه اتاق وصل شده است. «بزرگ‌تر‌ها همین‌جا برایمان غذا درست می‌كنند بعضی وقت‌ها تخم‌مرغ گاهی هم برنج»، وقتی از او می‌پرسم دوست داری بزرگ شدی چه‌كاره شوی، نفس بلندی می‌‌كشد و سكوت می‌كند.

مسئله فقط خطر ابتلا به بیماری نیست، براساس تحقیقات انجام‌شده، تعدادی از این كودكان به بیماری‌هایی مانند ایدز، هپاتیت، حصبه، کزاز، اسهال خونی، انگل‌های روده‌ای، سالک پوستی، زانودرد و کمردرد مبتلا شده‌‌اند، اما شانس مداواشدن را ندارند.

بابك خطی، متخصص اطفال و فعال حقوق كودك، در ادامه می‌گوید: «گاراژهای پر از زباله در سیطره حشرات موذی و بوی ناخوشایند نافذی است كه از فاصله‌های دور هم به مشام می‌رسد. این گاراژها فقط محل كار نیست و كودكان زباله‌گرد در آنها زندگی می‌كنند. محل‌هایی در غیربهداشتی‌ترین و غیرانسانی‌ترین شكل خود که به بستری خطرناك برای آزارهای روحی، جسمی و جنسی این كودكان تبدیل می‌شود. این كودكان علاوه بر بیماری‌های عفونی، در معرض انواع آزار جنسی هم قرار می‌گیرند».

كودكان هنگام زباله‌گردی با وسایل آلوده و برنده‌هایی مثل سوزن و تیغ و سرنگ تماس مستقیم برقرار می‌كنند كه لمس این اشیای برنده می‌تواند عامل انتقال ویروس HIV و هپاتیت ‌باشد.



متولی و مسئول رسیدگی به چنین موضوعی در نهادهای رسمی کیست؟ برای طرح همین مسئله سراغ احمدرضا پرنده، مدیر کل دفتر امور آسیب‌های اجتماعی وزارت رفاه رفتیم، او در گفت‌وگو با «شرق» در‌این‌باره می‌گوید: «در بررسی وضعیت كودكان زباله‌گرد نیازمند همکاری و حضور پژوهشگران و محققان و سازمان‌های مردم‌نهاد هستیم تا در کنار سازمان‌های دولتی برای شناخت جامع از این کودکان و سیاست‌گذاری‌های معطوف به هدف؛ اقدامات مناسبی انجام دهیم، به‌همین‌منظور در وزارت رفاه کارگروهی با حضور سازمان‌های مختلف از جمله سازمان بهزیستی، شهرداری، مرجع ملی حقوق کودک و سازمان‌های مردم‌نهاد تشكیل داده‌ایم و با توجه به اینكه سازمان‌های مختلفی عضو آن هستند، به‌دنبال آن هستیم كه بررسی میدانی گسترده‌ای به كمك سازمان‌های مردم‌نهاد در این رابطه انجام دهیم تا حداقل بدانیم تعداد این كودكان در شهر تهران چقدر است و چه ویژگی‌های اقتصادی و اجتماعی و جغرافیایی دارند تا بتوانیم برای بهبود شرایط آنها برنامه‌ریزی كنیم. كاركردن كودكان زیر 15 سال خلاف قانون است و از آنجا ‌که زباله‌گردی و کار در کارگاه‌های تفكیك زباله جزء مشاغل سخت و زیان‌آور است و حتی به‌کارگیری افراد نوجوان 15 تا 18 سال در این مشاغل غیرقانونی است. ما در این خصوص جلسات مختلفی را با شهرداری، سازمان‌های مردم‌نهاد و سازمان بهزیستی برگزار كردیم و مقرر شده است که با توجه به اینكه این كودكان با پیمانکاران طرف قرارداد شهرداری كار می‌كنند، مسئولان شهرداری بر این شرکت‌ها نظارت بیشتری داشته باشند و همچنین فهرست شرکت‌های طرف قرارداد خود را در اختیار وزارت کار قرار دهند تا از طریق بازرسی ادارات کار نسبت به بازرسی از این کارگاه‌ها و شرکت‌ها اقدامات لازم صورت گیرد.

همچنین لازم است توسط مرکز سلامت و بهداشت کار وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی به استناد ماده 85 قانون کار نسبت به مسائل بهداشتی و پیشگیری از بیماری‌های محیط کار و کارگاه‌های تفکیک زباله اقدام لازم به عمل آورند و کارگاه‌ها مکلف به رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی هستند. انتظار داریم که شهرداری نیز به عنوان مسئول مستقیم نظارت بر پیمانکاران خود با شرکت‌های پیمانکار طرف قرارداد خود که نسبت به به‌کارگیری کودکان در زباله‌گردی و تفکیک زباله فعالیت می‌کنند، برخورد قانونی انجام دهد و از انعقاد قرارداد با این شرکت‌ها خودداری کنند».
منبع: روزنامه شرق