تبیان، دستیار زندگی

حضرت آیت الله جوادی آملی تبیین کردند:

روش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در ابلاغ پیام الهی

پیامبر اکرم (ص) رسالت الهی خویش را با صلابت، قاطعیت و بیان صریح ابلاغ می کرد؛ ولی همراه با نرمش و ملایمت و بدون سازش یا محافظه کاری؛ نیز سخن پیامبر اکرم (ص) به اسلام تدریجی بود، چنان که احکام و دستورهای الهی برای مسلمان و نامسلمان به تدریج نازل می شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آیت الله جوادی
حضرت آیت الله جوادی آملی در تفسیر شریف تسنیم با اشاره به روش پیامبر اکرم (ص) در ابلاغ پیام الهی بیان داشته اند: در آغاز این بحث یادآوری این نکته لازم است که هر چند فضا و جوّ نزول قرآن غیر از رفتار مشکران با پیامبر اکرم (ص) است؛ لیکن بدرفتاری آن ها در ساحت وحی، کجرفتاری آنان در پیشگاه آورنده وحی، ستیزه جویی شان در قبال وحی و... همگی حصیل فضای آلوده عصر بعثت بوده است، از این رو این گونه از مطالب در ردیف تحلیل فضا و جوّ نزول قرآن مطرح می شود.

پیامبر اکرم (ص) رسالت الهی خویش را با صلابت، قاطعیت و بیان صریح ابلاغ می کرد؛ ولی همراه با نرمش و ملایمت و بدون سازش یا محافظه کاری؛ نیز سخن پیامبر اکرم (ص) به اسلام تدریجی بود، چنان که احکام و دستورهای الهی برای مسلمان و نامسلمان به تدریج نازل می شد. اکنون به تفصیل در این باره سخن می گوییم.

الف- نرمی رفتار و عدم سازشکاری

پیامبر اکرم (ص) هنگام فراخوانی مردم به اسلام، بدون کوچک ترین تنزل از اهداف مقدس خویش و با صراحت به بیان رسالت خود می پرداخت؛ ولی گفتارش ملایم و نرم بود و میان سازش و نرمش تفاوت فراوانی است.

خدای سبحان به حضرت موسی و هارون (ع) فرمان می دهد که به سوی فرعون بروند و با سخنی نرم و ملایم او را به دین الهی فراخوانند: اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿٤٣﴾ فَقُولا لَهُ قَوْلا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى ﴿٤٤﴾ (طه) لازمِ بیان نرم و ملایم، عقب نشینی از اهداف خود نیست. ولی سازش بدین معناست که دعوت کننده در برخی اهداف خود عقب نشینی و با دشمن مداهنه کند.

پیامبر اکرم (ص) هنگام طرح شعار توحید، قدمی از آن برنگشت؛ حتی در برابر پیشنهاد سازش بت پرستان سوره مبارکه کافرون نازل شد: قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦﴾.

امام صادق (ع) در پاسخ این سوال که چرا در این سوره تکرار هست، چنین فرمود: زیرا پیشنهاد بت پرستان چهار ضلعی بود: آنان به پیامبر اکرم (ص) پیشنهاد کردند سال اول تو خدایان ما را بپرست. سال بعدی ما خدای تو را عبادت می کنیم. سال سوم تو بت های ما را پرستش کن و سال چهارم ما خدای یگانه را می پرستیم؛ به چنین پیشنهادی پاسخی چهار ضلعی داده شده است.

غرض آنکه پیامبر اکرم (ص) در بیان رسالت الهی خود صریح و قاطع بودند: وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ... ﴿٢٩﴾ (کهف) ؛ وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ ﴿٢٤﴾ (سبأ)؛ فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لأعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ ﴿١٥﴾ (شوری).

قرآن کریم پیامبر را از سازش با کافران بر حذر می دارد: فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ﴿٨﴾ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ﴿٩﴾ وَلا تُطِعْ کُلَّ حَلافٍ مَهِینٍ ﴿١٠﴾ (قلم).

این روش به پیامبر اکرم  (ص) اختصاص ندارد و همه انبیاء و رهبران الهی در ایفای رسالت خود و ابلاغ پیام الهی قدمی کوتاه نمی آمدند. امامان معصوم (ع) نیز چنین بوده اند، چنان که حضرت علی (ع) به جان خود سوگند یاد می کند که در مبارزه با مخالفان حق و گمراهان، آنی مدارا و سستی نخواهد کرد: وَ لَعَمْرِی مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ. (نهج البلاغه، خطبه 24).

برای تحقق اهداف بزرگی همانند اعتلای کلمه توحید و ریشه کن ساختن بت و بت پرستی به زمان و برنامه ریزی نیاز است و نمی توان فوراً آن را به انجام رساند. توحید و شرک دو عقیده کاملا مخالف یکدیگرند و افرادی که عمر خویش را در شرک گذرانیده اند و با آن انس گرفته اند، به راحتی نمی توان به توحید فراخواند.

اگر بت پرستی عادت قومی گردد، چون عادت مانند فطرت و طبیعت دوم است، دست برداشتن آن قوم از بت پرستی دشوار است و ضرورت برخورد ملایم و بیان نرم در ریشه کن ساختن عقیده ای که در رگ و ریشه جامعه ای نفوذ کرده است، بیشتر حس می شود.

ب- فراخوان تدریجی به اسلام

پیامبر اکرم (ص) ابتدا دعوت خویش را سرّی و با افرادی خاص و محدود شروع کرد، هرچند رسالت آن حضرت از ابتدا جهانی بود. ممکن است برخی از آیات جهانی بودن رسالت پیامبر اکرم (ص) مدنی باشند؛ ولی اینگونه به سُوَر مدنی اختصاص ندارند و در سوره های مکی مانند سوره «انبیاء» و «سبأ» نیز آمده اند، بنابراین رسالت پیامبر اکرم (ص) از ابتدا جهانی بود. البته ابلاغ بودن نیز باید به دستور خداوند باشد، که پس از چندی ابلاغ شد: قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا... ﴿١٥٨﴾ (اعراف) ؛ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ...﴿١٩﴾ (انعام) ؛ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ ﴿١٠٧﴾ (انبیاء) ؛ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا ...﴿٢٨﴾ (سبأ).

 توضیح مطلب، چنان که خواهد آمد، این است که پیامبر (ص) ابتدا  افرادی را به اسلام دعوت کرد و هنگامی که گروهی به آن حضرت ایمان آوردند و در مکه از اسلام سخن به میان آمد، خدای سبحان به پیامبر دستور داد تا اقوام نزدیک خویش را به اسلام فراخواند: وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأقْرَبِینَ ﴿٢١٤﴾  (شعراء).

پس از آن که زمینه مناسب فراهم و برخی موانع برطرف گردید، آن حضرت مامور شد که دعوت به اسلام را علنی کند: فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ﴿٩٤﴾ إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ ﴿٩٥﴾ (حجر) و مردم مکه و اطراف آن را به اسلام فراخواند: وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا...﴿٧﴾ (شوری).

پس از گذشت این مراحل، حضرت رسول (ص) باید دعوتش را به همه جهانیان گسترش می داد: قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا...﴿١٥٨﴾ (اعراف) ؛ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ﴿٤٠﴾ (احزاب).

بر مبنای رسالت جهانی پیامبر (ص) بود که آن حضرت به سران اقوام و ملت ها نامه نوشت؛ حتی امپراتور های بزرگ جهان (ایران و روم) را به اسلام دعوت کرد. نامه های آن حضرت (ص) به قیصر روم و کسرای ایران معروف است.

گفتنی است که ظاهر برخی آیات دلالت می کند که پیامبر برای هدایت بستگان خود مبعوث شده است: وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأقْرَبِینَ ﴿٢١٤﴾  (شعراء) ؛ یا برای امت عرب زبان: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ ...﴿٤﴾ (ابر اهیم) ؛ همچنین چون پیام آن حضرت به زبان عربی است: ...وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ ﴿١٠٣﴾ (نحل) و معجزه پیامبر، فصاحت و بلاغت قرآن است که آن هم محدوده زبان عربی است، باید رسالت او تنها ویژه اعراب باشد.

سازگار کردن این آیات با آیاتی که بر رسالت جهانی پیامبر (ص) دلالت دارند، آن است که رسالت پیامبر از ابتدا جهانی بود؛ ولی اجرا و ابلاغ آن بصورت تدریجی صورت می گرفت، چنان که دین اسلام از همان ابتدا دین کاملی بود اما به تدریج احکام آن نازل شدند. نه آنکه ناقص بود و با آمدن احکام یکی پس از دیگری کامل گردید، بلکه دین اسلام مجموعه ای از قوانین (از طهارت تا نجاست) ، اخلاق، عقاید و حقوق است که در بیست و سه سال و به تدریج «نازل» شدند؛ نه اینکه به تدریج «کامل» شده باشد.

پیامبر (ص) از همان ابتدا برای همه جهانیان مبعوث شد نه ویژه امت عرب. زیرا برخی از افرادی که به ایشان ایمان آوردند عرب نبودند؛ مانند سلمان فارسی از ایران، بلال حبشی از حبشه و صهیب از روم؛ ولی پیامبر در چگونگی اجرای رسالت خویش ابتدا از افرادی خاص دعوت کرد و تدریجا پیامش را به دیگر مناطق و افراد رساند و سرانجام، جهانیان را به اسلام فراخواند.

مفاد آیه وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ ...﴿٤﴾ (ابر اهیم)، آن نیست که پیامبر اکرم (ص) برای امت عرب برانگیخته شده است، بلکه مراد آن است که هر پیامبری – جهانی یا غیر جهانی- از هر امتی باشد با فرهنگ و زبان آن قوم آشناست.

عربی بودن قرآن نیز از آن جهت که ادبیات عرب قوی ترین ادبیاتِ معروف است، زیرا می تواند مصطلحات فرهنگ های دیگر را بازگو کند؛ ولی فرهنگ ها و ادبیات دیگر نمی توانند قضایای ادبی عرب را به خوبی و آسانی بفهمانند: بسیاری از مفاهیم در لغت عرب با یک کلمه تفهیم می شوند؛ ولی در ادبیات سایر کشور ها باید چندین کلمه کنار هم آیند تا آن مفهموم را برسانند و هنگامی که الفاظ متعدد و مرکب می شوند، آن معنای بسیط از دست می رود، از اینرو لغت عرب به «مبین» وصف شده است.

وجه دیگر عربی بودن قرآن همانگونه که قبلا گذشت، این بود که قوم عرب دارای خوی تعصب و خشونت بود و حمیّت جاهلی به آنها اجازه نمی داد که به پیامبر غیر عرب ایمان بیاورند و  اگر پیامبر عجم به رسالت می رسید، آنان در جاهلیت خود می ماندند. خدای سبحان به آنان تفضل کرد و پیامبر را از امت عرب برانگیخت، تا اعراب بر اثر تعصب جاهلی با او مخالفت نکنند و به اسلام هدایت شوند: وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الأعْجَمِینَ ﴿١٩٨﴾ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ ﴿١٩٩﴾  (شعراء) ، بنابراین عرب بودن پیامبر یا عربی بودن قرآن یا بعثت آن حضرت در میان اعراب، هیچ یک دلیل بر اختصاص بعثت پیامبر اکرم (ص) به اعراب نیست.




منبع: خبرگزاری رسمی حوزه