چهارم اردیبهشت 1305 مراسم تاجگذاری رضاخان
تاجی که بر سر رضاخان رفت
چهارم اردیبهشت 1305 مراسم تاجگذاری رضاخان در كاخ گلستان با حضور مقامات لشكری و كشوری برگزار شد!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1397/02/04
در آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخستوزیری منصوب شد و شاه نیز پس از چند روز به اروپا رفت و عملاً کشور را به رضاشاه سپرد. رضاشاه در این مدت پایههای قدرت خود را استوار کرد و به کوشش برای سرنگونی حکومت قاجار پرداخت.
نخستوزیر، طی این دوره متوجه شد که برخی از ناآرامیها را نمیتوان با جنگ از بین برد؛ بنابراین، روی به سیاست آورد و با آوردن خانزادگان به تهران اسباب شهرنشینی آنان را فراهم نمود و آنان را از طغیان و مخالفت بازداشت.
لذا طی سالهای نخستوزیری، رضا شاه که اختیارات فوقالعادهای پیدا کرده بود توانست یک رشته اصلاحات عمومی را به مرحلهٔ عمل برساند. این اصلاحات موجب شده بود تا عموم مردم نسبت به وی دید مثبتی داشته باشند. از دیگر سو، نخستوزیر هنوز افکار ضد مذهبی خود را بروز نداده بود. او در این دوره در مراسم مذهبی شیعیان در مساجد و تکایا شرکت میکرد و از وجود شاهزادگان قاجاری پرنفوذ همچون نصرتالدوله وصارمالدوله در دولت استفاده مینمود.
بنابراین در غیاب احمدشاه، عوامل رضاشاه اندیشه الغای سلطنت و رئیسجمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. اما تغییر حکومت کشور به جمهوری با مخالفت شدید برخی از روشنفکران و روحانیون همچون ملکالشعرا بهار و سید حسن مدرس با شکست روبرو شد.
پس از آنكه رضاخان در بهمن 1303 مجلس شورای ملی مقام فرماندهی كلقوا را از احمدشاه سلب و به سردار سپه تفویض كرد. در آبان 1304 نیز سلسله قاجاریه با فشار رضاخان و طی مصوبهای منقرض شد و انگلستان و سپس شوروی بلافاصله حكومت موقت رضاخان را به رسمیت شناختند.
تشكیل مجلس مؤسسان
رضاشاه برای رسمیت بخشیدن به سلطنت خود، زمینه تشكیل مجلس مؤسسان را فراهم ساخت. انتخابات مجلس مؤسسان تحتنظر مأموران رضاخان انجام گرفت ولی اكثر مردم در انتخابات شركت نكردند و فهرست نمایندگان مجلس را مأموران دولت و پلیس از پیش تعیین كرده و تأكید كرده بودند كه این اشخاص باید از صندوق بیرون آیند و با سلطنت شاه نیز موافقت كنند.
سیاستمداران فعال مورد اعتماد شاه از جمله تیمورتاش و داور كه قبلاً طرح یك مادهای مربوط به انقراض سلسله قاجاریه را تهیه و تدوین كرده بودند.
مجوز سلطنت رضاخان از درون چنین مجلسی بیرون آمد. مجلس مؤسسان در 15 آذر 1304 در تهران با نطق رضاخان گشایش یافت و بعد از تشكیل 5 جلسه در ظرف یك هفته سرانجام در روز 22 آذر 1304 سلطنت دائمی را به رضاخان و خانوادهاش واگذار كرد. آنچه كه در مجلس مؤسسان به تصویب رسید. تغییر سه اصل 36، 37 و 38 متهم قانون اساسی بود. به موجب این تغییرات:
ـ انتقال سلطنت به رضاخان و اعقاب وی رسمیت یافت.
ـ ولیعهد، پسر بزرگ شاه خواهد بود. در صورت نبود پسر، ولیعهد كسی است كه شاه تعیین میكند مشروط برآنكه قاجار نباشد.
ـ ولیعهد به شرطی میتواند زمام امور را برعهده بگیرد كه 20 سال تمام داشته باشد والا نایبالسلطنهای كه مجلس تعیین میكند، تصمیمگیرنده خواهد بود.
رضاخان روز 24 آذر در مجلس شورای ملی حضور یافت و مراسم تحلیف به جای آورد. روز 25 آذر، در كاخ گلستان بر تخت سلطنت نشست و وزیرمختار انگلیس بهعنوان «شیخالسفرا» به وی تبریك گفت. روز 26 آذر فرمان نخستوزیری فروغی و روز 8 بهمن فرمان ولیعهدی محمدرضا ـ فرزند ارشد خود را ـ صادر كرد و روز 4 اردیبهشت ۱۳۰۵ در تهران تاجگذاری كرد.
بدین سان هنوز 20 سال از انقلاب مشروطیت نگذشته بود كه در اثر ضعف و جبن رجال و سیاستمداران كشور در مقابل رضاخان، یك بار دیگر حكومت مطلقه بر ایران مستولی شد و مردم از آزادیهای اساسی محروم شدند. به قول «میلسپو» اقتصاددان امریكایی در آن سال رضاخان از ارتش برای دخالت در انتخابات مجلس مؤسسان استفاده كرد، خودش را شاه نامید، كشور را به دوران استبداد باز گرداند، بیآنكه اعتراضی از جانب رجال و سیاستمدارانی كه بهعلت بی جرأتی و آشفتگی فكری یك فرصت طلایی را برای حفظ آزادی در كشور از دست داده بودند، بلند شود.
پی نوشت:
1- موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
2- تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی
نخستوزیر، طی این دوره متوجه شد که برخی از ناآرامیها را نمیتوان با جنگ از بین برد؛ بنابراین، روی به سیاست آورد و با آوردن خانزادگان به تهران اسباب شهرنشینی آنان را فراهم نمود و آنان را از طغیان و مخالفت بازداشت.
پادشاهان قاجاریه، تقریباً از اواسط دوران سلطنت ناصرالدین شاه، کشورداری را رها نموده و هیچ گامی در جهت بهبود وضع عمومی برنداشته بودند و سفرنامههای اروپائیان در این دوران، روشن میکند که کشور به ویرانهای تبدیل شده بود.
بنابراین در غیاب احمدشاه، عوامل رضاشاه اندیشه الغای سلطنت و رئیسجمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. اما تغییر حکومت کشور به جمهوری با مخالفت شدید برخی از روشنفکران و روحانیون همچون ملکالشعرا بهار و سید حسن مدرس با شکست روبرو شد.
پس از آنكه رضاخان در بهمن 1303 مجلس شورای ملی مقام فرماندهی كلقوا را از احمدشاه سلب و به سردار سپه تفویض كرد. در آبان 1304 نیز سلسله قاجاریه با فشار رضاخان و طی مصوبهای منقرض شد و انگلستان و سپس شوروی بلافاصله حكومت موقت رضاخان را به رسمیت شناختند.
تشكیل مجلس مؤسسان
رضاشاه برای رسمیت بخشیدن به سلطنت خود، زمینه تشكیل مجلس مؤسسان را فراهم ساخت. انتخابات مجلس مؤسسان تحتنظر مأموران رضاخان انجام گرفت ولی اكثر مردم در انتخابات شركت نكردند و فهرست نمایندگان مجلس را مأموران دولت و پلیس از پیش تعیین كرده و تأكید كرده بودند كه این اشخاص باید از صندوق بیرون آیند و با سلطنت شاه نیز موافقت كنند.سیاستمداران فعال مورد اعتماد شاه از جمله تیمورتاش و داور كه قبلاً طرح یك مادهای مربوط به انقراض سلسله قاجاریه را تهیه و تدوین كرده بودند.
نمایندگان مجلس را به یك زیرزمین منزل رضاخان فرا میخواندند و موافقت و امضای آنان را برای انتقال قدرت به رضاخان دریافت میكردند و اگر كسی امتناع میورزید با وعده و وعید و یا با تهدید او را وادار به امضا میكردند.
ـ انتقال سلطنت به رضاخان و اعقاب وی رسمیت یافت.
ـ ولیعهد، پسر بزرگ شاه خواهد بود. در صورت نبود پسر، ولیعهد كسی است كه شاه تعیین میكند مشروط برآنكه قاجار نباشد.
ـ ولیعهد به شرطی میتواند زمام امور را برعهده بگیرد كه 20 سال تمام داشته باشد والا نایبالسلطنهای كه مجلس تعیین میكند، تصمیمگیرنده خواهد بود.
رضاخان روز 24 آذر در مجلس شورای ملی حضور یافت و مراسم تحلیف به جای آورد. روز 25 آذر، در كاخ گلستان بر تخت سلطنت نشست و وزیرمختار انگلیس بهعنوان «شیخالسفرا» به وی تبریك گفت. روز 26 آذر فرمان نخستوزیری فروغی و روز 8 بهمن فرمان ولیعهدی محمدرضا ـ فرزند ارشد خود را ـ صادر كرد و روز 4 اردیبهشت ۱۳۰۵ در تهران تاجگذاری كرد.
بدین سان هنوز 20 سال از انقلاب مشروطیت نگذشته بود كه در اثر ضعف و جبن رجال و سیاستمداران كشور در مقابل رضاخان، یك بار دیگر حكومت مطلقه بر ایران مستولی شد و مردم از آزادیهای اساسی محروم شدند. به قول «میلسپو» اقتصاددان امریكایی در آن سال رضاخان از ارتش برای دخالت در انتخابات مجلس مؤسسان استفاده كرد، خودش را شاه نامید، كشور را به دوران استبداد باز گرداند، بیآنكه اعتراضی از جانب رجال و سیاستمدارانی كه بهعلت بی جرأتی و آشفتگی فكری یك فرصت طلایی را برای حفظ آزادی در كشور از دست داده بودند، بلند شود.
پی نوشت:
1- موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
2- تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی