من خیز و بده ساقیا باده زخمّ غدیر ** که از می باصفا کند جوان قلب پیر دلبر طنّاز من که نیست مثلش نظیر ** گفت به وصفش خدا توئی بشیر و نذیر از کف او شد عیان چهره ماه منیر قافله کعبه را بگو که منزل کنند ** از پی تکمیل...
موش این سفر با هر سفر نزد پیمبر( ص) فرق داشت با همه حج رفتنش این حج ِآخر فرق داشت زیر بار ِ آیتی ، وحی از نفس افتاده بود لحن ِگفتار خدا این دفعه دیگر فرق داشت صبحدم حق با نبی اتمام حجت كرده بود ظهرگاه ِمصطفی در خًم ...
ستی به دامانت درآویزم نگاه اشك آلودی به چشمانت درآمیزم به پای جرعه ی نابی از آن پیمانه ی خالی زنم خنجر به تار دل به نام عشق خون ریزم هزاران راه بی پایان بپیمودم به شوق تو دگر افتاده ام از پا نگاهم كن كه برخیزم اگر صد تیغ رسوا...
بی ذكر یعنی لحظه لحظه با علی ذكر یعنی تا ابد بیدار باش یك دم از روز جزا غافل مباش ذكر تنها در لغت معنی نشد درد تنهایی بدان تسكین نشد ذكر را با روح و جان تكرار كن یا كه نه در خواب هم اصرار كن ذكر او وقتی مؤثر می شود گوشه...
من كیم؟ لب نوای یار دارد، من كیم؟ چشم با اشكش بگوید، من كیم؟ دل هماره خود بجوید، من كیم؟ من كیم؟ یك عاشق زار و نزار هوشم از كف رفت و گردیدم خمار لاله را دیدم بسان لعل او سوسن صحرا چو او از رنگ و بو سرو را دانم كمان از قامتش ...
آنكه هستی را آفرید» سفر دل هر از گاهی در جستجوی نامی و یادی از تو دلم می رود بی آنكه یادی از من بكند بی هیچ خداحافظی! می رود و با یك سبد گلهای سپید لطف برمی گردد با كوله باری پر از روشنایی آبی عفو با تنی داغ از حرارت ...
یاعلــی، هــر دم ز نامــت دم زنم یك نظر بر گفته ی خاتم زنم چون كه من شهری زعلم هستم ولی باب آن باشد بزرگی چون علی یاعلــــی با نخل هـا همـدم تویی فخر دل های بنی آدم تویی چاه می داند دلت خونین بود جان زیبایت چه زخم آگین بود ی...