31 فروردین 1308، حاج ميرزاكاشف السلطنه اولين واردكننده چاي و انتقال دهنده تكنيك و روش چايكاري در ايران بر اثر يك سانحه رانندگي در بوشهر جان خود را از دست داد.

آقا محمدخان قاجار قوانلو ملقب به کاشف السلطنه و مشهور به چایکار، دولت مرد دوره قاجار و پهلوی بود. او نخستین کسی است که کشت چای را در ایران رواج داد و به همین دلیل "پدر چای ایران" خوانده می شود. وی به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و دو سال به منشیگری میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، وزیر خارجه وقت، مشغول بود. بعد از دو سال منشیگری محمد میرزا با سمت دبیر دومی در سال ۱۱۶۰ش عازم پاریس شد. او فرصت را مغتنم شمرد و در دانشگاه سوربن فرانسه در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. پس از اخذ پایان نامه لیسانس، یک سال نیز در رشته حقوق اداری درس خواند و در سال پنجم اقامت خود در پاریس، به رتبه نایب اولی سفارت ارتقا یافت. در سفر سوم ناصرالدین شاه به سال ۱۳۰۶ ق، وی به عنوان مترجم دکتر فوریه که تازه استخدام شده بود، برگزیده شد و پس از هشت سال اقامت و تحصیل و مأموریت، به ایران بازگشت. در سال ۱۲۷۴ خورشیدی حاج محمد میرزا در حالی که سی سال داشت با خانم گوهر گرانمایه ازدواج کرد و به دستور میرزا محسن خان مشیرالدوله، به سمت ژنرال کنسولی ایران در هند مأمور شد. چون در آن سال مرض طاعون در هندوستان شیوع یافته بود، مدتی در کربلا توقف کرد و با معلم به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. پس از مدتی اقامت در بمبئی، به محل تابستانی هیئتهای نمایندگی سیاسی واقع در منطقه سیملا در دامنه هیمالیا رفت و همانجا دربارهٔ کشت چای به مطالعه پرداخت. سپس به نواحی چایخیز هند سفر کرد و ضمن مشاهده کشت و صنعت چای، دوره تحصیلی آن را نیز به پایان برد و به اخذ گواهینامه نائل آمد. در حالی او به این توفیقات دست مییافت که صنعت چای انحصاری بود و آموختن آن به مردم دیگر کشورهای شرقی مجاز نبود. از این رو، وی ناگزیر هویت خویش را پنهان میساخت و به عنوان تاجر فرانسوی در مؤسسه انگلیسیها به تحصیل میپرداخت. وی در مزرعهای کشت چای را نیز تجربه کرد. کاشفالسلطنه همچنین گونهای از کاج را از هیمالیا به ایران آورده و کاشت آن را رواج داد که امروزه در ایران به نام کاج کاشفی شناخته میشود. کاشف السلطنه در اواخر ۱۸۹۸ وارد بمبئی شد و تقریباً از همان ابتدا درگیر مشغول اطلاعات در خصوص کشت چای در هند شد. او در نوشتههایش برای ایران، به اظهارات کتبی و شفاهی مظفرالدین شاه، استناد میکند که بر اهمیت وارد کردن راه و چاه کشت چای به کشور تأکید میکرد. به نظر میرسد دولت قاجار پیروی نمونههای انگلستان و روسیه در آغاز کردن کشت بومی چای در آن زمان بود. کاشف السلطنه به روسیه رفت و دو متخصص روس را استخدام کرد و به ایران آورد، ولی کارشکنی مأموران دولتی که دست آموز انگلیسیان بودند، مانع از پیشرفت مطلوب وی میشد. علاقه به چای، بخشی از تلاش بزرگتر دولت مرکزی (و تجار) برای کاستن از میزان کل ارزش واردات از هند بود. دلیل این کسری پیوستهٔ پولی در تجارت با آن کشور بود. با توجه به ارزش تخمینی واردات چای از هند به مبلغ حدوداً یک میلیون تومان در سال، نزدیک به ۸۳ درصد کل چای مصرفی در ایران از هند میآمد، دولت تولید داخلی چای را هم پاسخگوی نیاز در حال رشد داخلی و هم کاستن از تجارت وارداتی از هند میدانست. علاوه بر این، چای میتوانست همچون دیگر محصولات بهادار (چون افیون، ابریشم و تنباکو) که برای توازن تجارت با کشورهای همسایه بسیار مهم بودند عمل کند. کاشف السلطنه تخمین زد که کشت داخلی چای نه تنها کشور را در مدت ده تا دوازنده سال میتوانست خودکفا کند، بلکه یک محصول بهادار برای واردات کساد اقتصاد ایران میتوانست به همراه بیاورد. حاج محمدمیرزا قبل از مراجعت به ایران، مقداری تخم چای را به همراه چهار هزار گلدان چای، قهوه، تخم کنف، دارچین، فلفل، میخک، هل، انبه، گنه گنه، کافور، ریشه زردچوبه، زنجبیل و غیره تهیه کرد و در سال ۱۲۸۵ شمسی با مشکلات بسیار آنها را به ایران آورد. کاشفالسلطنه با وسایل و ماشینآلات چای و همراهان از بمبئی با کشتی به مقصد بوشهر حرکت کرد و در آخرین روزهای اسفند ۱۳۰۷ش به ایران رسید. گفته شد خودروی حامل او به دره سقوط کرد و کشته شد. پی نوشت: 1- رنگ صنعت چای پریدهاست، ، محمود معلمی 2- سایت خبری شعار سال