تبیان، دستیار زندگی

ارتباط آمریکا با جریانات انقلاب اسلامی

میانه رو ها در انقلاب اسلامی از چه طیفی بودند؟

میانه‌روها که طیف وسیعی از گروهها و جریانات سیاسی از جمله نهضت آزادی، بخشی از ارتش، برخی از روحانیون میانه‌رو و سایر گروههای سیاسی را شامل می‌شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی تلاش دیگری برای مبارزه با استبداد، نفوذ بیگانگان و مقابله با اسلام‌زدایی در تاریخ ایران محسوب می‌شود. تلاشی که از انقلاب مشروطه آغاز شده بود؛ تلاشی که از ائتلاف گروههای مختلف اعم از سنتی و متجدد به‌ وجود آمد و اگرچه اهداف، آرمانها و برنامه‌هایشان بسیار متفاوت از یکدیگر بود، اما بر مساله نابودی استبداد، جلوگیری از نفوذ بیگانگان و بازگشت به ارزشهای اسلامی اتفاق نظر داشتند. در واقع انقلاب اسلامی واکنشی به رژیم استبدادی و غیردموکراتیک پهلوی به حساب می‌آمد و درصدد ایجاد فضایی باز برای رسیدن به آزادی و حکومت قانون بود.

مقارن سالهای نزدیک به انقلاب و محرز شدن شکست شاه، نهادهای سیاسی کشورهای خارجی از جمله آمریکا، با ارزیابی وضعیت انقلابی ایران به بررسی گزینه‌های جایگزین شاه پرداختند. بدون شک آمریکا در وهله اول تمایل به حفظ شاه در رأس قدرت داشت؛ اما وقتی این هدف شکست خورد، تکیه بر نیروهای مخالف داخلی در رأس سیاست آمریکا قرار گرفت، زیرا به رسمیت شناختن این گروهها، می‌توانست از انتقال قدرت به امام و گروههای مذهبی جلوگیری کند. بدین معنا که در صورت وقوع انقلاب و شکست شاه، استفاده از این نیروها، عاملی مهم در جلوگیری از قدرت‌یابی امام بود. یکی از این گروههای مهم "میانه‌روها" بودند که در اسناد لانه جاسوسی اشارات زیادی به آنها شده است. با این مقدمه، سؤال اصلی این است که چرا آمریکا، میانه‌روها را برای دستیابی به اهداف خود انتخاب نمود؟

سرگردانی آمریکا در سالهای نزدیک به انقلاب
با بررسی این دو دیدگاه و تحلیل شرایط انقلابی ایران و اقدامات آمریکا در قبال انقلاب اسلامی، می‌توان اینگونه عنوان کرد که با اوجگیری انقلاب اسلامی در ایران، دولت آمریکا در اتخاذ تصمیمی واحد برای چگونگی مواجهه با انقلاب اسلامی ایران ناتوان بود. این مسئله باعث شد تا میان دولتمردان و دیپلماتهای امریکایی اختلاف نظر ایجاد شود و عده‌ای از ضرورت قطع کمک به شاه و مساعدت به انتقال قدرت به انقلابیون حمایت کنند و برخی دیگر (از قبیل برژینسکی) معتقد باشند که آمریکا باید تا آخر در کنار شاه بایستد. اما پس از رسیدن قطار انقلاب به ایستگاه نهایی، آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که احتمالا در نظام سیاسی جدید توافق با امام خمینی کاری دشوار خواهد بود. در نتیجه به دنبال پذیرش وضع موجود و برقراری رابطه با دولت جدید برآمدند. اینگونه بود که آمریکاییها ضمن حمایت از بختیار و تلاش برای وحدت ارتش تمام تلاش خود را برای مقابله با تغییر وضعیت انجام دادند.

کارتر رئیس جمهور آمریکا نیز دودستگی مقامات آمریکا را این گونه توصیف می‌کند: من می‌بایست بین رویه گذشته یعنی حمایت بدون قید و شرط از شاه، یا آن‌طور که سولیوان مصرانه پیشنهاد می‌کرد، محدود ساختن پشتیبانی خود و وادار ساختن او به قبول راه‌حلهایی که سفیر ما توصیه می‌کرد یکی را انتخاب کنم. با این حال سیاست کارتر و آمریکا تا نیمه اول 57 تأیید و حمایت از وی بود، زیرا تصور او و سایر مقامات آمریکایی بر آن بود که شاه قادر به حفظ نظام و سرکوب مخالفان است.

به‌تدریج و با آشکار شدن ناتوانی شاه و رژیمش در برابر جنبش انقلابیون، مواضع کارتر و آمریکا نیز تغییر یافت.

 این تغییر در نهایت در کنفرانس گوآدلوپ که در دی ماه 1357 میان نمایندگان 4 دولت آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی در جزیره گوادلوپ در فرانسه تشکیل گردید، به تأیید مقامات این کشورها رسید. بر این اساس و طبق توافقات حاصل شده نظر کلی بر آن شد که شاه از کشور خارج گردد، هر چند در این مورد نیز میان همه آنها اتفاق نظر وجود نداشت. با این حال با قوت گرفتن عقیده سران غرب بر ناپایداری جایگاه شاه در قدرت، آمریکا چند گزینه محتمل را در آینده سیاسی ایران در دستور کار خود قرار داد. مهمترین این گزینه‌ها، تشکیل یک حکومت غیرنظامی با حاکمیت میانه‌روهای ایران بود.

آمریکا و غرب بعد از اشراف دیرهنگام بر تحولات سیاسی ایران، قدرت شاه را از دست رفته دیده و تلاش نمودند تا با تثبیت حاکمیت غیرنظامیان، مانع از حکومت امام و گروههای مذهبی گردند.

کارتر در این رابطه در خاطرات خود نوشته است: «در گوادلوپ... هر سه آنها (سران سه کشور آلمان غربی، فرانسه و انگلیس) عقیده داشتند که شاه باید جایش را به یک دولت غیرنظامی بدهد و ایران را ترک کند...» البته کارتر در ابتدا با نظر سران سه کشور موافق نبود و معتقد بود که «باید به حفظ حاکمیت شاه کمک کرد و ارتش ایران باید متحد و یکپارچه باقی بماند.

قطعاً یکی از دلایل تأکید کارتر در پشتیبانی از محمدرضا شاه متأثر از ناآشنایی وی به اوضاع سیاسی و تحولات روز ایران بود. با این حال قدرت‌یابی امام و پایگاه اجتماعی گروههای مذهبی، آمریکا را به فکر حاکم نمودن میانه‌روها و بهبود روابط با حکومت آتی ایران انداخت. این تاکتیک برگرفته از چند دلیل مهم بود که اولین و مهترین آن سازش‌ناپذیری امام  در برقراری ارتباط با آمریکا بود.

در کنار اهداف و برنامه‌های کوتاه‌مدتی که توسط نهادهای امنیتی و سیاسی آمریکا در قبال تحولات ایران اتخاذ شد، برنامه بلندمدت این کشور بر حمایت از میانه‌روها معطوف شد: «ما می‌خواهیم برای ایرانی کارکنیم که میانه رو باشد و ناسیونالیستهای مخالف مذهب تسلط بیشتری در اداره مملکت داشته باشند. در ضمن تا قبل از استقرار دولت جدید، ما می‌توانیم طریق نفوذ در ایران را امتحان کنیم».

عکس‌العملی قاطع و سازش ناپذیر و سخت امام در مقابل غربی ها

به باور آمریکاییان (امام) خمینی دارای عکس‌العملی قاطع و سازش ناپذیر و سخت بود ولی روش کسانی چون بازرگان که میانه رو است، قدری توأم با سازش ضعیف است و روابط بهتری با خارج دارد. البته مجموع کنش سیاسی امام قبل و البته بعد از انقلاب به‌خوبی بیانگر این موضوع است و آمریکا به‌خوبی به این واقعیت پی برده بود.

امام بارها درخواست و پیشنهاد کارتر برای ملاقات با آمریکاییها و حتی با سایر افراد و نهادهای انقلابی در این زمینه را رد کرده بود.

بر این اساس حتی زمانی که پیشنهاد ملاقات سران آمریکا با اعضای شورای انقلاب مطرح شد امام با قاطعیت فرمودند: «اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند. هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند». از سویی در مقابل سیاست سازش‌ناپذیری امام، میانه‌روها بسیار منعطف بودند که همین موضوع آمریکا را به برقراری ارتباط با آنها سوق می‌داد.

درواقع آمریکا بر اساس محاسبات خود از تحولات ایران به خوبی دریافته بود که تنها راه سازش با حاکمت ایران بعد از سرنگونی شاه، ارتباط مسالمت‌آمیز است و سرنگونی و یا برکناری امام و گروههای مذهبی، عملاً ناممکن و سخت است. رسیدن به این هدف نیز تنها از طریق سازش با گروههای سازش‌پذیر امکان‌پذیر است.

بررسی اسناد و شواهد موجود در رابطه با سیاست آمریکا در قبال حکومت ایران بعد از شاه نشان داد که این کشور درصدد بود با زمینه‌سازی قدرت یافتن میانه‌روها، اداره مملکت را به آنها واگذار کند تا ضمن استقرار موقت حاکمیت مورد دلخواه خود، به بررسی راههای نفوذ در ایران پرداخته و مناسب‌ترین روش سیاسی را در رابطه با منافع خود در ایران اعمال نماید؛ 

پی نوشت:
1- میانه‌روها به روایت اسناد لانه جاسوسی، زهرا سعیدی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
2- هفت ‌هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی،  بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی