تبیان، دستیار زندگی

گذری بر مطبوعات خارجی؛

لیبرالیسم و رؤیای كسب جایگاه هم‌تراز دین

انقطاع عجیبی است بین آنچه لیبرال‌ها اعتقاد دارند و آنچه عمل می‌كنند. لیبرال‌ها معتقدند که با سایرین بسیار مهربان هستند، اما فقط با پول دیگران. همیشه سایرین را مقصر می‌دانند و هیچ‌گاه انگشت اتهام و تقصیر را به سمت خود نمی‌برند و همواره خود را موجه و عالی قلمداد می‌كنند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : ساجده مقدمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
لیبرالیسم

جان هاوکینز در یادداشتی با عنوان " The Six Problems With Modern Liberalism "  در سایت "تون هال"  شش ایراد وارده به لیبرالیسم را مطرح می‌كند. هاوكینز لیبرال ها را فاقد ساده ترین اصول برای برعهده گرفتن امور و متعاقبا  مناصب سیاسی می‌داند. از نظر وی لیبرال ها در نقطه های حساس تاریخی با تصمیمات غلط خود بشریت را از مسیر خود منحرف كردند. وی این روحیه لیبرال ها را ناشی از آن می داند كه آنها فاقد درك و بینش عمیق، نگرش بالغانه و بزرگ‌منشانه هستند و دائما متوسل به دغلكاری و دروغ‌گویی و ریا و .... می داند. و در نهایت اعتماد به نفس كاذب آنها عواقب غیرقابل جبرانی برای جوامع داشته است. آنچه در ادامه می‌آید ترجمه این مقاله است.

لیبرال‌ها خود را روشنفکرانی منحصر به فرد تصور می‌كنند، اما ...

انتقاد اولیه هاوكینز به لیبرال‌ها در این مورد خلاصه می‌شود كه آن‌ها اصول ابتدایی را كه باید در كودكی و در مهدكودك به آنها آموزش داده می‌شد؛ یاد نگرفته‌اند. لیبرال‌ها دوست دارند خود را روشنفکرانی خبره و منحصر به فرد تصور كنند، اما حقیقت این است که آنها  دیدگاه كودكانه ای به جهان دارند. اگر مردم موضوعی را خوب و مثبت بدانند؛ لیبرال ها به سمت همان موضوع گرایش پیدا می‌كنند و اگر چیزی را بد و منفی قلمداد كنند؛ لیبرالها هم موضع مخالف در قبال آن می‌گیرند. متأسفانه کمبود چشم‌انداز بالغانه و بزرگ‌منشانه در رهبران سیاسی  هوشمندانه  نیست؛ چراکه این رهبران سیاسی تصمیمات اساسی در زمینه مرگ و زندگی جوامع می‌گیرند. تصمیماتی كه تا سال‌های سال تاثیر‌گذار خواهند بود.

لیبرال‌ها از دین متنفرند؛ چون سیاست را جایگزین دین می‌دانند

هاوكینز در ادامه این نكته را ذكر می كند كه  لیبرال ها از دین متنفرند زیرا سیاست را جایگزینی برای دین می‌دانند. جایگزینی كه لیبرال‌ها یارای رقابت با آن را ندارند. ان کولتر  با لحنی كنایه آمیز می‌گوید: با توجه به روابط خصمانه بین چپ و مسیحیت، اعتقادات لیبرال با دکترین مذهبی، اشتراكات بیشتری دارد تا با یك برنامه سیاسی. چپ‌های لیبرال بحث جدی در مورد اهداف برنامه سیاسی شان ندارند و تنها "گناهی" كه مؤمنان به مكتب لیبرالیسم می‌توانند علیه دین لیبرال خود مرتكب شوند: انحراف از دكترین مذهبی لیبرال یا بدتر از  همه همکاری با محافظه‌کاران است كه این گناهان هم دیگر از لحاظ سیاسی مفید نیستند. صرف نظر از اینکه شواهد زیادی وجود دارد که دولتِ بزرگ کارا نیست، سیستم رفاهی لیبرال ها خانواده را از بین می برد و سوسیالیسم و جامعه‌گرایی منجر به رفاه نمی‌شود؛ همه‌ی این موضوعات بر لیبرال ها اثر نمی‌گذارد؛ زیرا مبنای لیبرال‌ها اعتقاد است و نه منطق. در واقع لیبرالیسم خواهان دست‌یابی به جایگاه دین در میان مردم بوده است. دینی با معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی، روحانیت و حتی خدای خاص خود. كولتر ادعا می‌کند که "اصل اساسی لیبرالیسم این است که طبیعتِ خدا و انسان ها میمون است."

رؤیای همیشگی لیبرال‌ها؛ بازسای طبیعت بشر

هاوكینز نقد سوم به لیبرال‌ها را در این موضوع خلاصه  می‌كند كه لیبرال‌ها دائما طبیعت انسانی را متهم می‌كنند. اما واقعیت این است كه طبیعت بشریت را نباید متهم كرد، بلكه مقصر اصلی قراردادهای نفرت‌انگیز است كه بشریت را منحرف می‌كند. از نظر دنیس دای دیروت: رویای همیشگی كه در قلب لیبرال‌ها وجود دارد؛ بازسای طبیعت بشریت است. در دیدگاه لیبرال‌ها اگر هم‌چون اعضای خانواده‌مان دلواپس مردم سراسر جهان باشیم؛ گویی در آرمان‌شهر زندگی می‌كنیم. متاسفانه، در عمل، طبیعت انسانی به  راحتی كه لیبرال‌ها تصور می‌كنند؛ قابل دگرگونی نیست. در واقع دگرگونی طبیعت بشری از آنچه در تخیل لیبرال‌هاست، دشوارتر است. به همین دلیل، با وجود بیش از 5000 سال تمدن بشری، پیشرفت بسیار کمی در این زمینه صورت گرفته است. اما با این حال لیبرال‌های چپ هم‌چنان تلاش می‌کنند.

لیبرالیسم و مهارت پنهان كردن دیدگاه‌های خود در مقابل مردم

هاوكینز چهارمین نقد به لیبرال‌ها را در فریب مردم می داند. زیرا زمانی كه برای بار اول تلاش می‌كنیم تا سایرین را فریب دهیم؛ شبكه‌ی پیچیده‌ای از نیرنگ‌ها و دغلكاری‌ها می‌بافیم. از نظر سر والتر اسکات، لیبرال‌ها مانند آئین‌های عجیب و غریب، در پنهان کردن دیدگاه‌های نفرت‌انگیز و منفور خود از عامه‌ی مردم تا آخرین لحظات؛ مهارت زیادی پیدا كرده‌اند. امری شایع است که لیبرال‌ها موضعی را بارها و بارها اتخاذ می‌كنند تا لحظه‌‎ای كه بتوانند برای تصویب قانون مورد نظرشان رأی جمع كنند. همین كه رأی‌ها برای تصویب قانون از حد لازم برای تصویب یك رای فراتر رفت، به یك باره تغییر موضع می‌دهند و از این رو به آن رو می شوند. صداقت قطعا بهترین سیاست برای لیبرال‌های  چپ نیست. حال فرقی نمی كند كه لیبرال ها در برابر مخالفان دروغ بگویند یا عقاید خود.

كمتر پیش می‌آید كه چیزی برای لیبرال‌ها بیشتر از ریاكاری ارزش داشته باشد

نویسنده ، لیبرال‌ها را انسان‌های دوریی می‌داند. در واقع از نظر او كمتر پیش می‌آید كه چیزی برای لیبرال‌ها بیشتر از ریاكاری ارزش داشته باشد. در واقع انقطاع عجیبی است بین آنچه لیبرال‌ها اعتقاد دارند و آنچه عمل می‌كنند. لیبرال‌ها معتقدند که آن‌ها با سایرین بسیار مهربان هستند، اما فقط با پول آنها. لیبرال‌ها همیشه سایرین را مقصر می‌دانند و هیچ‌گاه انگشت اتهام و تقصیر را به سمت خود نمی‌برند و همواره خود را موجه و عالی قلمداد می‌كنند و هرگز لحظه‌ای فکر نمی‌کنند که آیا افراد در جهت مقابلشان هم ممکن است نقطه‌ی قوتی داشته باشند. به عنوان مثال همواره خود را پشتیبان اقلیت ها قلمداد می‌كنند اما در پنجاه سال گذشته سیاست‌های لیبرال در آمریكا آسیب‌های زیادی به سیاهان وارد كرده است.

لیبرالیسم مدرن گرفتار نوعی غرور ناخوشایند است

نویسنده در نهایت لیبرال ها را گرفتار اعتماد به نفس كاذب می داند. اعتماد به نفسی كه به آنها می‌گوید به خود اعتماد کن، علم و آگاهی شما بیشتر  از آنچه كه فکر می‌کنید؛ است. از نظر بنجامین اسپک: این عالی است که افراد تصویری سرحال و سالم از خودشان  در ذهن داشته باشید، اما این کافی نیست كه فکر کنید شما از عقل و عرف جمعی که سالیان سال از طریق تاریخ بشر منتقل شده است، زیرك‌تر و داناتر هستید؛ چون عقاید لیبرال را بارها و بارها خوانده اید و با لیبرال ها دم خور هستید. در واقع لیبرالیسم مدرن گرفتار نوعی غرور ناخوشایند است. مهمترین تصمیمات توسط لیبرال‌های مدرن گرفته می‌شود، بدون آن كه کوچکترین توجهی به عواقب بالقوه آنها صورت بگیرد. فجایع تاریخی نیز ناشی از چنین تفكرهای بوالهوسانه ای بوده است. افرادی كه گمان می‌كردند نماینده خدا در زمین‌اند و از طرف اكثریت زمام امور را به دست گرفته اند.

اعتماد به نفس كاذب لیبرال ها جهان را به سمت و سوی خطرناكی می برد

با این اوصاف می‌توان گفت؛ اعتماد به نفسی كه لیبرال‌ها در تصمیم‌گیری‌های خود دارند و با همین تصمیم‌ها بشریت را در پرتگاه‌های خطرناك و بی‌بازگشتی قرار داده‌اند؛ در مقایسه با سایر سیاست‌های لیبرال ثانوی و فرعی محسوب می‌شود. شاید بتوان گفت اعتماد به نفس كاذب لیبرال‌ها جهان را به سمت و سوی خطرناكی می برد.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.