تبیان، دستیار زندگی

نیم‌نگاهی به حیات تأثیرگذار دو تن از مشاهیر خراسان

ادیب اول و ادیب دوم نیشابوری

با نگاهی گذرا به تاریخ حوزه علمیه خراسان به‌خصوص در یک قرن اخیر، می‌توان گفت مهم‌ترین ویژگی ممتاز این دانشگاه مذهب جعفری، توانایی، احاطه و تسلط اساتید آن به ادبیات عرب است که بدین‌وسیله آن حوزه را سرآمد سایر مراکز علمی نموده و جایگاه ممتاز و ویژه‌ای بدان بخشیده است؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ادیب اول و ادیب دوم نیشابوری
حوزه علمیه خراسان در جوار حرم ملکوتی حضرت ثامن‌الائمه‌ علیه‌السلام به‌عنوان سومین مرکز مهم علمی در جهان تشیع بعداز حوزه‌های علمی قم و نجف‌اشرف به شمار می‌رود که در طول تاریخ خاستگاه علم، فرهنگ و ادب بوده است. صدها و بلکه هزاران شخصیت برجسته و با عظمت را در عرصه‌های گوناگون علوم اسلامی در دامن پر مهر و عطوفت خود پرورانده که نام و آثار و شرح خدمات علمی، اجتماعی آنان در کتب تراجم و رجال و تاریخ به ثبت رسیده است.

با نگاهی گذرا به تاریخ حوزه علمیه خراسان به‌خصوص در یک قرن اخیر، می‌توان گفت مهم‌ترین ویژگی ممتاز این دانشگاه مذهب جعفری، توانایی، احاطه و تسلط اساتید آن به ادبیات عرب است که بدین‌وسیله آن حوزه را سرآمد سایر مراکز علمی نموده و جایگاه ممتاز و ویژه‌ای بدان بخشیده است. بی‌تردید ادبیات عرب یکی از کارآمدترین و مهم‌ترین علوم پایه برای اجتهاد و استنباط احکام دینی است و آموختن آن برای فهم قرآن و احادیث معصومان‌ علیهم‌السلام برای طلاب و دانش‌آموختگان علوم دینی ضروری است و همه مجتهدان و فقیهان و مفسران و اساتید سایر رشته‌های علوم اسلامی بدان نیازمندند. خراسان همیشه مهد علم و ادب و هنر بوده است اما در تاریخ معاصر، شهرت و برتری علمی و ترقی دانش‌آموختگان آن، مرهون دو ادیب نامدار و برجسته یعنی میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول (متوفای 1344ق) و شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم (متوفای 1355ش) می‌باشند. این دو ادیب نامدار خطه خراسان در طول بیش از یک قرن تدریس خود، تحول شگرفی را در حوزه مشهد مقدس پدید آوردند و شاگردان تأثیرگذار و ممتازی را در مکتب ادبی خود پرورش دادند و با نور علم و دانش خود موجب تقویت و موقعیت برتر این حوزه علمیه شدند که به پاس خدمات خالصانه آن دو استاد فرزانه و ادیب نامدار، نیم‌نگاهی به حیات تأثیرگذار آنان نموده و با ویژگی‌های آن بزرگ‌مردان علم و ادب به‌طور اختصار آشنا می‌شویم:

 
▪ ادیب اول
میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول در سال 1281 قمری و در عصر حکومت ناصری در روستای بیژن‌گرد از توابع نیشابور پای به عرصه حیات گذاشت. پدرش ملاحسین مردی متدین و مأنوس با قرآن کریم و ادعیه بود که علاوه بر کشاورزی در کار خرید و فروش و تجارت اشتغال داشت. میرزا عبدالجواد چهار ساله بود که بر اثر بیماری آبله نابینا گردید به‌طوری که چشم راست وی به‌طور کلی نابینا شد و چشم چپ وی پس از معالجه بسیار اندکی بینایی اندکی یافت و به گفته خودش فقط از روشنایی ربع چشم بهره‌مند بود. به‌همین دلیل پدرش او را به مکتب نفرستاد از بیم آن‌که مبادا آسیب بیشتری به چشم تنها فرزند دلبندش وارد شود و همان اندک بینایی چشم فرزندش از بین برود. میرزا عبدالجواد در کودکی دارای هوش و استعداد سرشار و حافظه قوی بود به‌طوری که نقل می‌کنند او در شبی از شب‌های ماه مبارک رمضان که پدرش دعای سحر را می‌خواند او گوش فرا ‌داد و آن را حفظ ‌کرد تا این‌که در شبی از آن شب‌ها پدرش در اثر خواب‌آلودگی دعا را اشتباه خواند که میرزا عبدالجواد فوری پدر را متوجه اشتباهش کرد که این موضوع موجب مسرت و خوشحالی پدر گردید و راضی شد فرزند شش ساله خود را به مکتب‌خانه بفرستد. میرزا بر اثر اتکال به این هوش سرشار مراحل خواندن و نوشتن را به سرعت طی کرد و آن‌گاه به نیشابور رفت تا مقدمات علوم دینی را بیاموزد.

قدرت حافظه ادیب اول به‌گونه‌ای بود که اغلب کتب متداول درسی آن زمان را بدون حضور در محضر استاد و فقط از راه مطالعه فراگرفته بود. وی در این‌باره گفته است: روزی در نیشابور در درس حاشیه ملاعبدالله بر تهذیب المنطق تفتازانی بودم که استاد در مسئله، نقیض عام و خاص مطلق را نتوانست به من تفهیم کند، با خود گفتم که این علم را علم عقلی گویند، من در این مسئله فکر می‌کنم اگر آن را فهمیدم آن وقت به ادامه تحصیل علم همت می‌بندم! و رفتم و بعداز اندک فکری مسئله مذکور را حل کردم و بعداز آن دیگر در درس آن مدرس نرفتم و تمام کتاب را با مطالعه به اتمام رساندم.

ادیب اول بعداز اتمام دروس مقدماتی در سن 16 سالگی وارد مشهد مقدس گردید و به تکمیل معلومات خویش پرداخت و نیز هم‌زمان، به تدریس سطوح پایین‌تر همت گماشت. وی گرچه در ادبیات عرب و علم معانی و بیان تبحر و تخصص ویژه داشت و همه عمر شریف خود را صرف تدریس کتب و متون ادبی حوزه علمیه کرد اما از سایر علوم اسلامی همانند فقه، اصول، کلام، ریاضی، طب و... بهره وافی داشت. البته از اسامی اساتید وی، در منابع تراجم و رجال اطلاعی به دست نیامده است.

▪ شاگردان
ادیب اول همه همت خود را صرف تدریس و تربیت شاگردان کرد. عمده تدریس وی در مقدمات و ادبیات عربی شامل کتاب‌های چون: مغنی‌اللبیب، مطول، سیوطی، شرح جامی، شرح قطر ابن‌هشام انصاری، نهج‌البلاغه، مقامات الحریری، مقامات بدیعی، حاشیه ملاعبدالله، شمسیه و... بوده و اغلب شاگردان وی نیز در همین رشته‌های یاد شده از وی کسب فیض کرده‌اند.

او در مدرسه علمیه نواب، کرسی تدریس باشکوهی داشت و مشتاقان زیادی از خرمن دانش گسترده وی بهره‌مند شدند. برخی تعداد شاگردان آن ادیب نامدار را بالغ بر سیصد تن ذکر کرده‌اند که در این‌جا به نام تعدادی از معاریف آنان بدون ذکر القاب حوزوی و دانشگاهی بسنده می‌کنیم: میرزا حسین فقیه سبزواری، سیدعبدالاعلی موسوی سبزواری، میرزا احمد مدرس یزدی، محمدتقی ادیب نیشابوری، میرزا علی‌اکبر نوقانی، محمدرضا نوقانی، محمدکاظم مهدوی دامغانی، محمد کفعمی خراسانی، سیدمهدی طباطبایی‌ قمی، عبدالجواد برسی، میرزا اسحاق آستارایی، محمدحسین فاضل تونی، علی اعتماد الواعظین رشتی، محمدرضا مروجی طبسی، سیدجواد حسینی تنکابنی، محمدعلی مدرس افغانی، محمدباقر محسنی ملایری، محمدتقی ملک‌الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر و... .

▪ ویژگی‌های علمی و اخلاقی
میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، دارای اوصاف، کمالات و خصال ممتاز و در برخی موارد خصلت‌های منحصر به فردی بود. وی همه عمرش را در یکی از حجره‌های مدرسه علمیه نواب سپری کرد و با فراغت زایدالوصفی همه عمرش در همان حجره صرف تدریس و تحقیق و مطالعه شد و لحظه‌ای از عمرش را به بطالت نگذراند. با این‌که از بینایی یک چشم محروم بود و از چشم دیگرش فقط ربع روشنایی داشت و مطالعه و کتاب خواندن برایش بی‌نهایت دشوار بود. ولی هرگز دست از مطالعه و خواندن برنداشت. مطالعات و اطلاعات وی منحصر به ادب فارسی و عربی نبود بلکه در حکمت الهی و طبیعی نیز مهارت قابل توجهی داشت و نظرات ملاصدرای شیرازی را در این مقوله می‌پسندید. در نجوم، هیئت قدیم، حساب، جبر و مقابله، هندسه، طب و فقه و اصول و علم حدیث و رجال و سایر علوم متعارف آن زمان بهره کافی داشت. بیش از 12هزار بیت از اشعار شعرای عرب زمان جاهلیت را در حافظه داشت. حوزه تدریس او هر ساله رونق تازه‌ای داشت و این محصول مطالعات مستمر او بود. سیره تدریس ادیب اول، برخلاف سیره معمول سایر اساتید حوزه بود. اشتیاق وی در تدریس چنان زیاد بود که هیچ‌گاه حتی در روزهای وفیات و اعیاد ائمه معصومین‌ علیهم‌السلام تدریس را ترک نکرد. اما هر وقت در بین درس به اسم یکی از ائمه‌ علیهم‌السلام و پیامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌رسید همان‌طور که نشسته بود کمی خم می‌شد و تعظیم می‌کرد. او پیش‌مطالعه درس فردا را برخود و بر شاگردانش واجب می‌دانست. این در حالی بود که او بارها متن کتاب‌ها را تدریس کرده بود و مسلط بر آن متون ادبی بود اما باز هم مقید بود پیش‌مطالعه کند. او می‌گفت: من سی سال است که این متن‌ها را درس داده‌ام ولی اگر شبی نتوانم متن و شرح و حاشیه‌های آن را مطالعه کنم درس را تعطیل می‌کنم. شیوه دیگر تدریس وی که برخلاف روال معمول اساتید حوزه‌ها بود، این‌که کسی در وسط درس حق اشکال و اعتراض نداشت. تنها استادی بود که تدریسش‌ شیوه خطابی داشت و از آغاز تا پایان که سه ساعت بود متکلم وحده بود. هیچ کس حق نداشت کلمه‌ای بپرسد بلکه شاگردان باید سراپا گوش باشند و به درس استاد گوش فرا دهند. او در همین رابطه می‌گفت. من تمام شرح‌ها را مطالعه می‌کنم و پاسخ هر سؤالی را که احتمال دارد برای شاگرد پیش آید فراهم می‌کنم و در درس آن‌ها را بازگو می‌کنم و می‌کوشم هیچ‌گونه ابهامی و اشکالی باقی نماند. بنابراین هیچ‌ کس حق اعتراض و اشکال ندارد و آن‌را نوعی وقت تلف کردن تلقی می‌کرد.

بیانی شیوا و شمرده داشت و در پیوند دادن مطالب به یکدیگر مهارت ویژه‌ای داشت. وی در احاطه بر لغت و اشعار عربی و فارسی و نوادر ادبی، بی‌نظیر بود. ادیب، اهل قناعت بود و مناعت طبع داشت. از وجوهات کمتر استفاده می‌کرد و بیشتر از راه حق‌التدریس آستان قدس رضوی و عایدات اندک املاک ارثی روزگار می‌گذرانید. زندگی نظام‌مندی داشت. هفته‌ای یک‌بار به حرم مطهر رضوی‌ علیه‌السلام مشرف می‌شد. گاه‌گاهی که هوا مساعد بود برای گردش به باغ ملی می‌رفت و در محل معینی به درخت چناری تکیه می‌داد و مشغول صحبت ادبی می‌شد. تفریحات ادیب منحصربه همین گردش‌ها بود. هیچ‌گاه مسافرت نرفت تا این‌که در اواخر عمر یاد زادگاه‌ در دل او زنده گشت، یاد نیشابور و زادگاهش بیژن‌گرد. این بود که سری به نیشابور و کاشمر و تربت حیدریه زد و بازگشت. با این‌که فقر و فاقه گریبان‌گیرش بود، اما به قدری طبع بلندی داشت که هیچ کس جرأت نداشت که به او کمک مالی کند. مناعت طبع و عزت نفس ادیب به اندازه‌ای بود که هیچ‌گاه روی نیاز به احدی نیاورد. به خانه صاحب‌منصبان و ثروتمندان نرفت و آنان را به حجره خود راه نمی‌داد. در طول حیات پربار خود، چهره‌های برجسته‌ای را در مکتب خود پروراند و نسبت به رویدادهای سیاسی عصر توجه داشت که بیشتر این جریان‌های زندگی را در اشعار خود بازتاب داده است.

ادیب تألیفات فراوانی را در عرصه ادبیات از خویش به یادگار گذاشت که البته، هیچ‌کدام غیر از دیوان شعرش «لآلی مکنون» به زیور طبع آراسته نشد. ادیب بنیان‌گذار انجمن‌ ادبی در خراسان بود.

ادیب نیشابوری اول در سن 63 سالگی در روز جمعه 15 ذی‌القعده 1344 قمری برابر با 6 خرداد 1305 شمسی وفات یافت و پیکرش در دارالسیاده حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.

▪ ادیب دوم
شیخ محمدتقی رامُوز بهاوَر معروف به ادیب دوم نیشابور در سال 1315 قمری (1274 شمسی) در خیرآباد از بلوک عشق‌آباد نیشابور دیده به جهان گشود. پدرش میرزا اسدالله خیاط بود و به اطفال خواندن و نوشتن می‌آموخت. ادیب در محضر پدر تا 18 سالگی خیاطی آموخت و در سن 18 سالگی به دستور پدر عازم مشهد مقدس شد و در نزد دایی خود شیخ محمد کدکنی که از علما و مدرسان بود، به مدت سه سال دروس مقدماتی را با جدیت کامل فراگرفت و در اواخر سال 1333 قمری وارد حوزه درس میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری (ادیب اول) گردید. ادیب دوم در نزد استادش ادیب اول به شاگردی پرداخت تا خود در این علوم متخصص و صاحب‌نظر شد. او به استادش بسیار علاقه داشت و از روز اول درسی با وی مأنوس شد. از هنگام تلمذ و شاگردی وی تا پایان عمر استاد حدود هفت سال استفاده علمی برد تا به آن‌جا که پس‌از فوت استادش کرسی تدریس ادبیات عرب در وی متعین شد و در حدود نیم قرن به تدریس این علوم پرداخت و تا‌ آن‌جا مهارت وی اوج گرفت که به ادیب دوم مشهور گردید. ادیب دوم، به‌حق مانند ادیب اول سالیان بسیار، اعتبار و موقعیت ممتاز علوم حوزه مشهد را در میان حوزه‌های شیعه حفظ کرد. شیخ محمد تقی از محضر میرزا عبدالجواد، کمال استفاده را برد و در آموختن ادبیات عرب، ادبیات فارسی، منطق، فلسفه، ریاضیات، تفسیر، حدیث، رجال، فقه، اصول، طب، علوم غریبه و علوم جدید رنج‌ها کشید تا این‌که در این علوم به تبحر بالایی دست یافت. وی در کسب این دانش‌ها به‌جز میرزا عبدالجواد، از محضر اساتید و بزرگانی چون؛ آقا میرزا بزرگ حکیم عسکری، شیخ حسن برسی، شیخ اسدالله یزدی، میرزا باقر مدرس رضوی، آقا سیدجعفر شهرستانی، قوام‌الحکماء، مشیرالاطباء و حکیم فاضل خراسانی بهره برد. ادیب دوم، متون ادبی، منطقی و اصولی از جمله سیوطی، مغنی، شرح مطول، شرح نظام، حاشیه ملاعبدالله، معالم، مقامات الحریری، عروض و قافیه را در مدارس خیرات خال، سلیمانیه، میرزا جعفر، مسجد ترک‌ها، مسجد گوهرشاد و در سال 1325 شمسی چند ماهی در آموزش و پرورش تدریس می‌کرد. در سال 1341 شمسی با پیشنهاد سیدجلال‌الدین تهرانی که شاگرد ادیب اول و استاندار خراسان و نایب‌التولیه وقت آستان قدس رضوی بود، عنوان مدرس آستان قدس رضوی را پذیرفت و به مدت هفت سال در آرامگاه شیخ بهایی به تدریس پرداخت و در زمستان سال 1348 شمسی پایش آسیب دید و از آن پس تا پایان عمر در منزل خود تدریس نمود.

▪ شاگردان
ادیب دوم با بیش از نیم‌قرن تدریس در خراسان موفق شد شاگردان زیادی را در مکتب علمی خویش پرورش دهد. غالب فضلایی که در این نیم‌قرن تحصیلات خود را در مشهد مقدس گذرانیده‌اند، فیض شاگردی او را درک کرده‌اند، نام برخی از شاگردان وی عبارتند از؛ حضرات آیات و حجج‌اسلام و آقایان؛ سیدعلی سیستانی، حسین وحید خراسانی، اسماعیل صالحی مازندرانی، سیدمحمد مجتهد سیستانی، سیدجعفر سیدان، محمدرضا حکیمی، کاظم مدیر شانه‌چی، حبیب‌الله مهمان‌نواز، محمد حکیمی، علی حکیمی، سیدعباس سیدان، عباس واعظ طبسی، سیدمحمد خامنه‌ای، علیرضا غروی اصفهانی، علی‌اکبر الهی خراسانی، سیدجواد مصطفوی، محمدجعفر جعفری لنگرودی، اسماعیل فردوسی‌پور، پروفسور عبدالجواد فلاطوری، مرتضی علم‌الهدی، جعفر زاهدی، محمدرضا مهدوی دامغانی، عبدالحسین رضایی، شعبان نخستین رودسری، سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی و... .

▪ ویژگی‌های روحی و اخلاقی ادیب دوم
ادیب دوم بسیاری از خصوصیات و خصال را از استادش به ارث برده بود. ادیب انسانی آزاده بود. مناعت طبع داشت. از تملق و ریا دوری می‌جست. به امور دنیوی، مقامات و شخصیت‌ها بی‌اعتنا بود. به اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام به‌ویژه حضرت امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام و حضرت صدیقه کبری‌ سلام‌الله‌علیها ارادت ویژه داشت و هنگام بردن نام مقدس آنان اشکش جاری می‌شد. هنگام تدریس روی زمین می‌نشست. یک دستمال تمیز جلویش بود و هر وقت اسم مبارک حضرت فاطمه زهرا‌ سلام‌الله‌علیها را می‌برد اشکش جاری می‌شد و با آن دستمال اشک‌هایش را پاک می‌کرد. اشعاری هم در مظلومیت صدیقه طاهره‌ سلام‌الله‌علیها سروده است. ادیب دوم به امام راحل خیلی ارادت داشت. اصلاً وجوهات قبول نمی‌کرد. ماهی سه تومان از طلبه‌ها شهریه می‌گرفت و مطول درس می‌داد. برای سیوطی هم ماهی دو تومان می‌گرفت. خودش می‌گفت: من در وجوهات احتیاط می‌کنم و وجوهات قبول نمی‌کنم چون تدریس من ادبیات است. در تدریس منظم بود. روحیه شاگردپروری داشت. او هیچ روزی درس را تعطیل نکرد حتی در تابستان هم درسش دایر بود. در طول سال به‌جز جمعه‌ها فقط سه روز تعطیل بود، عاشورا، 21 رمضان روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ علیه‌السلام و روز اول عید نوروز. بقیه سال را درس می‌داد. درس ایشان هم‌تنها تدریس ادبیات و منطق نبود بلکه در اخلاقیات هم خیلی مقید بود. درس ایشان سنگین بود. چون درسش همه چیز داشت تنها مطلب کتاب را نمی‌گفت. ایشان به تناسب از تاریخ و طب و اصول و فلسفه می‌گفت. درس مطول ایشان دو و نیم ساعت طول می‌کشید. لذا بعضی‌ها طاقت نمی‌آوردند و نمی‌توانستند هضم کنند.

خوش‌بیان بود. کلمات را بسیار شمرده و صحیح تلفظ می‌کرد. او شاگردان ممتازی را تربیت کرد و تحویل حوزه‌های علمیه داد. اول هر ماه از طلاب ثبت‌نام می‌کرد و شهریه‌ای مقرر می‌کرد و به‌وسیله همان شهریه نیز امرار معاش می‌کرد.

▪ آثار علمی
از شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری دوم آثار قلمی و ادبی به یادگار مانده است که عبارتند از؛

گوهر تابنده، آیین‌نامه، ستایش‌نامه، طریقت‌نامه، حدیث جان و جانان، رساله یعقوبیه، مجمع راز، فیروز جاوید، آسایش‌نامه، تاریخ ادبیات عرب، تاریخ ادبیات ایران، تابش‌ جان و بینش روان، البدایة والنهایه، گوهر مراد، رساله قافیه و آرایش سخن.

ادیب دوم در 20 ذی‌الحجه 1396 قمری برابر با 21 آذر 1355 شمسی، در سن 81 سالگی در حالتی که ذکر شریف «یا علی» بر زبان داشت به رحمت ایزدی پیوست و در زاویه غربی صحن عتیق حرم مطهر امام رضا‌ علیه‌السلام به خاک سپرده شد.


ــــــــــــــــــــ
▪ منابع:
یادنامه ادیب نیشابوری، دکتر مهدی محقق؛
کتاب سخنوران نامی ایران، تألیف محمد اسحاق؛
گنجینه دانشمندان، تألیف محمد شریف رازی؛
مراةالحجة، تألیف حجت هاشمی خراسانی؛
مشاهیر مدفون در حرم رضوی، غلامرضا جلالی.




منبع: وبسایت افق حوزه