تبیان، دستیار زندگی

اسراف و تبذیر در بیان قرآن کریم

اسراف کار، علاوه بر زیان های اقتصادی که بر جامعه و ملت تحمیل می کند، برای خود نیز زیان های جبران ناپذیری به بار می آورد. تبذیر برخلاف اسراف تنها واژه ای اقتصادی است. تبذیر از ریشه «بذر» یعنی تفریق و پخش کردن چیزی؛ اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که به طور استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوده تلف و پخش می کند، به کار رفته است و نیز گفته شده است که تبذیر، انفاق مال در راه معصیت است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اسراف تبذیر
مقدمه
دین مقدس اسلام بهره برداری مشروع از نعمت های الهی و زیبایی های زندگی را مباح و روا و اسراف و زیاده روی را حرام و ناروا می داند و این بدان جهت است که مسلمان به تناسب امکانات و توانایی و کارآیی خود، در برابر جامعه مسؤولیت دارد. در این صورت فرد اسراف کار قهرا از اجرای مسؤولیت و تعهدات اجتماعی خود بازمی ماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه می زند.

قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعی در قالب هایی زیبا بیان می کند و با هشدار به پیروان خود می فرماید: (وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیکمْ إِلَی التَّهْلُکةِ )[1] یعنی در راه خدا انفاق کنید و با دست های خود، خود را به هلاکت و نابودی نیفکنید. از این آیه شریفه چنین استفاده می شود که اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندی های مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملت به هلاکت و سقوط می انجامد.

صرف نظر از اهمیت خودداری از اسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیت خاص کشور اسلامی که در محاصره حکومت های سلطه گر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تجملات زندگی را حذف کنیم و رعایت اقتصاد و میانه روی را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهیم، به استقلال کشور کمک کرده ایم و به پیروزی نهایی نزدیکتر شده ایم. در نتیجه این شعار را در اقصی نقاط عالم و دنیای اسلام و بالاخص ایران اسلامی اعلام کرده ایم که ما از تنگناهای اقتصادی نمی هراسیم و قدرت آن را داریم که روی پای خود بایستیم و به هیچ قدرتی جز خداوند متعال متکی نیستیم.

مفهوم اسراف
راغب اصفهانی می گوید: «السرف تجاوز الحد فی کل فعل یفعله الانسان»[2] اسراف به معنی تجاوز از حد و معیار در هر کاری است که از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زیاده روی در انفاق مال بیشتر است و گاهی به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانی هم به چگونگی بذل مال و مورد آن اطلاق می شود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنی «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزکاری و زیاده روی گفته می شود و در هر حال اسراف عملی است ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است. خداوند در سوره اعراف می فرماید: «کلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفین»[3]بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.

مفهوم تبذیر
تبذیر برخلاف اسراف و تنها واژه ای اقتصادی است. تبذیر از ریشه «بذر» یعنی تفریق و پخش کردن چیزی؛ اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که به طور استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوده تلف و پخش می کند، به کار رفته است و نیز گفته شده است که تبذیر، انفاق مال در راه معصیت است.

با این توضیحات ملاحظه می کنیم که «اسراف » در برابر اقتصاد و میانه روی قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غیر طاعة الله و به قصور از حق الله اطلاق می شود. در قرآن کریم واژه قصد و مشتقات آن در معانی؛ راست، متوسط و معتدل به کار رفته است. مانند «وَاقْصِدْ فِی مَشْیک»[4] در راه رفتن اعتدال را رعایت کن.«فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ»[5] از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند و عده ای میانه رو بودند و عده ای به اذن خدا در نیکی ها از همه «پیشی» گرفتند.

حضرت علی(ع) در مورد قصد می فرمایند: «علیک بالقصد فی الامور»[6] بر تو باد میانه روی در کارها. در خطبه همام از نشانه های متقین و پرهیزگاران می فرماید: «و ملبسهم الاقتصاد»[7] یعنی پوشاکشان میانه بود، بدین معنی افراط و تفریط در کارها و زندگیشان وجود ندارد.

از مجموع این نظریه ها این چنین برمی آید که بین واژه اسراف به معنی اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنی تبذیر، مقصود از این واژه تلف کردن و ضایع نمودن مال است و زیاده روی در انفاقات شخصی و امور خیریه را شامل نمی شود، در حالی که اسراف فراگیرتر از آن و در برگیرنده همه موارد از به هدردادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاق های مستحب می باشد. و به عبارت دیگر هر تبذیری اسراف است ولی هر اسرافی تبذیر نیست.

از امام صادق(ع) جمله کوتاهی نقل شده است که ممکن است همین نکته را از آن استفاده کرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذیر من الاسراف» یعنی، تبذیر از اسراف است. در این حدیث شریف، برای اسراف انواع واقسامی فرض شده، که تبذیر شاخه ای از آن معرفی گردیده است.

اسراف از نظر قرآن
در قرآن کریم واژه «اسراف » و مشتقات آن مکرر به کار رفته است ولی در بیست و سه مورد لفظ «اسراف » استعمال شده که در هر مورد، مفهومی ویژه دارد. در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبه های اخلاقی، عقیدتی و تجاوز از حدود الهی است، و تنها در چهار مورد جنبه مالی را شامل می شود که با دو آیه «تبذیر» شش آیه می شود.

به آیات زیر توجه کنید:
1 - کذَلِک زُینَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کانُوا یعْمَلُونَ. [8]
این گونه برای اسراف کاران اعمال شان زینت داده شده است.

2 - وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ. [9]
اطاعت فرمان مسرفان نکنید.

3 - إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کذَّابٌ. [10]
خداوند اسراف کار دروغگو را هدایت نمی کند.

4 - وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ. [11]
و به راستی فرعون برتری جویی (و طغیان) در زمین روا داشت و او از اسراف کاران بود.

اما آیاتی که تنها ظهور در جنبه های اقتصادی دارند عبارتند از:
1 - انعام، آیه 141.
2 - اعراف، آیه 31.
3 - فرقان، آیه 67.
4 - اسراء، آیات 27 و 28.

حال به ذکر چند آیه می پردازیم:
1 - وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوَانَ الشَّیاطِینِ وَکانَ الشَّیطَانُ لِرَبِّهِ کفُورًا[12]و حق نزدیکان را بپرداز! و (همچنین) مستمند و در راه مانده را، و هرگز تبذیر مکن چرا که تبذیرکنندگان برادران شیطانند و شیطان کفران (نعمتهای) پروردگار کرد.واژه «تبذیر»، تنها یک واژه اقتصادی است و در قرآن کریم تنها در همین دو آیه از سوره اسراء به کار رفته است. و شاید در قرآن کریم کمتر مواردی بتوان پیدا کرد که با چنین لحن تند و شدیدی از عملی نهی شده باشد.

2 - خُذُوا زِینَتَکمْ عِنْدَ کلِّ مَسْجِدٍ وَکلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ.[13]
زینت خود را در هر مسجد برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید همانا که خداوند مسرفان را دوست نمی دارد.

تمامی آیات مربوط به اسراف را می توان به طورکلی به دو بخش تقسیم کرد:
1 - اسراف در مال.

2 - اسراف در غیرمال.

1 - اسراف در مال
آیات مربوط به زیاده روی در صرف مال شامل دو بخش است:

الف) اسراف در مصرف شخصی؛ می فرماید: «کلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ...»[14] از میوه آن به هنگامی که به ثمر می نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمی دارد.

بنابراین اسرافی که در بعد اقتصادی بیشتر مورد توجه است و موجب تضعیف بنیه مالی محرومان و لذت طلبی مسرفان می شود و از بلاهای بزرگ اجتماعی است و فقر و محرومیت بیشتر به دنبال دارد همین نوع اسراف است که هر مسلمان با توجه به وظیفه و تعهد و مسؤولیتی که در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگی خویش رعایت اعتدال را بکند و جدا از اسراف پرهیز نماید.

ب) اسراف به خاطر دیگران؛ وقتی انفاق از حد تعادل خارج شود نسبت به انفاق شونده و انفاق کننده هر دو عوارض سوء و زیانبار خواهد داشت، به این جهت است که قرآن مجید وقتی در آیاتی از سوره شریفه فرقان ویژگی های مؤمنان و بندگان واقعی را برمی شمارد یکی از آن ویژگی ها را این گونه معرفی می فرماید:«وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِک قَوَامًا»کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف می کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو اعتدالی دارند.

 و نیز قرآن، خطاب به حضرت پیامبر(ص) می فرماید:« وَلا تَجْعَلْ [15]یدَک مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِک وَلا تَبْسُطْهَا کلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا»[16] هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی. و در همین رابطه حضرت علی(ع) می فرمایند: «ما عال امرء اقتصد»[17] کسی که میانه روی پیشه سازد تنگدست نگردد.

و حضرت رسول(ص) می فرمایند: «من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله »[18]هر کس در دخل و خرج میانه روی کند خدا بی نیازش می کند و هر کس اسراف و تبذیر نماید خداوند فقیرش گرداند.

زیربنای آفرینش بر تعادل گذاشته شده است وَکلُّ شَیءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ »[19]و هر چیزی نزد او مقدار معینی دارد و در مورد دیگر می فرماید:إِنَّا کلَّ شَیءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ»[20] ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.

حساب هر چیزی در پیشگاه خداوند متعال براساس حکمت بالغه او و مصلحت و عدالت و از روی اندازه و بدور از افراط و تفریط است، و اساس حکومت را هم عدالت تشکیل می دهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبیای عظام الهی بوده است تا آنجا که معیار مالکیت مشروع را عدم زیان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق و احسان را کرامت و سخاوت بدور از بخل و امساک و نیز بدور از اسراف و زیاده روی قرار داده است و بالاخره تحکیم بنیان اقتصادی جامعه و میانه روی مطلوب و مورد تاکید شارع مقدس اسلام است.

2 - اسراف در غیرمال
الف) اسراف در قتل؛ در دوران جاهلیت رسم بر این بود که هرگاه کسی از روی ظلم و تعدی به قتل می رسید بستگان مقتول با توجه به خوی و خصلت جاهلی و حس کینه توزی و انتقام جویی چند نفر از بستگان قاتل را به قتل می رساندند. قرآن کریم این تجاوز و انتقام جویی را مردود دانسته و فرمود: « فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْل »[21]. اما در قتل اسراف نکنید، یعنی، برای قتل یک نفر، فقط یک نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آیه که می فرماید: « وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ»، نفسی را که خداوند حرام کرده است نکشید مگر از روی حق، یعنی این کشتن هم فقط در مواردی تجویز شده است که قاتل مستوجب کشته شدن باشد و با علم و عمد مرتکب قتل نفس شده باشد.

ب) اسراف در نفس؛ کسی که از نظام اعتدال خارج می شود و با ارتکاب گناه و معصیت از حریم انسانی خود تجاوز می کند اسراف کار است، اما اسراف کاری که مشمول پیام رحمت و امید الهی قرار گرفته است:«قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ».[22] بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد. ملاحظه می شود که هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حریم انسانی اسراف بر نفس شمرده می شود.

در جای دیگر می بینیم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نیاز برمی داشتند:«وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرین»[23] گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندروی های ما در کارها چشم بپوش، قدم های ما را ثابت بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان.

از آیه شریفه مستفاد می شود، آنچه از آن عدول کرده و بجا نیاورده اند اطاعت امر پیامبر(ص)، و سستی و منازعه بوده است. هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطری و طبیعی انسان است که با ارتکاب آن از مسیر اعتدال بیرون می رود و به راه زوال و نیستی کشانده می شود و این درست خلاف آن هدف عالی است که انبیای الهی برای آن مبعوث شده اند.

قرآن در این مورد می فرماید: «وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیناتِ ثُمَّ إِنَّ کثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِک فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ»؛[24]و رسولان، با دلایل روشن به سوی بنی اسرائیل آمدند، اما بسیاری از آنها بر روی زمین تعدی و اسراف کردند. در این آیه شریفه مراد از «مسرفون » کسانی هستند که از انبیا و طریق حق تبعیت نکردند و در نتیجه این سرکشی به گناه آلوده شدند.

معیار اسراف
احادیثی از حضرت امام صادق(ع) نقل است که در مورد اسراف به اصحاب می فرمایند: کمترین حد اسراف این است که لباسی را که بیرون خانه برای حفظ آبرو می پوشی در داخل خانه نیز بپوشی یا باقیمانده آب و غذا را که در ظرف می ماند دور بریزی و یا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازی.[25] در بعضی از احادیث آمده است که در هنگام وضو گرفتن باید مواظب باشیم که دچار اسراف نشویم و مقدار یک مد (معادل سه چهارم لیتر) آب برای وضو کفایت می کند.

و نیز در ذیل آیه شریفه 31 سوره اعراف: «کلوا و اشربوا...» احادیثی از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است که از آن جمله این حدیث است که «عیاشی از ابان بن تغلب » از آن حضرت نقل می کند که مال و ثروت از آن پروردگار است که آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده که در حد اعتدال و میانه روی بخورند و بیاشامند و لباس بپوشند، و نکاح کنند، مرکب سواری داشته باشند و مازاد آن را به فقرای مؤمنین ببخشند و بدین وسیله اختلافات طبقاتی را از بین ببرند و پراکندگی ها را ترمیم کنند و کسی که این گونه عمل می کند، آنچه را که می خورد و می آشامد، اعمالش مباح است و نکاح او و استفاده از مرکوبش نیز حلال می باشد و کسی که از این حد تجاوز کند بر او حرام است و سپس فرمود که اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.

از فرمایش امام(ع) که نظرشان را به صراحت اعلام و می فرمایند: «من عدا ذلک کان علیه حراما»[26] حرمت اسراف به وضوح آشکار می شود و وقتی از حد متعادل و مشخص که در این حدیث شریف بدان تصریح شده تجاوز شد به حرمت می انجامد و به دلیل این گونه احادیث و یا به دلیل نهی صریح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذیر نوعی حریم شکنی و عصیان در برابر امر پروردگار و از گناهان کبیره محسوب می شود.

 در حدیثی دیگر می فرماید: «کسی که چیزی را در غیر اطاعت خدا انفاق کند او مبذر است و کسی که در راه خدا چیزی را انفاق کند او مقتصد است.[27] در این جا معلوم می شود که بذل و بخشش اگر به قصد و نیت الهی نباشد حکم اسراف را دارد و اصولا از دید اسلام چنین عملی اخلاقی و پسندیده نیست حال که بحث اخلاقی به میان آمد متناسب است تا اشاره ای اجمالی بکنیم به این که چگونه عملی، از نظر اسلام مقبول است.

عمل اخلاقی از دیدگاه اسلام
اسلام عملی را خیر و اخلاقی می داند که دارای دو جنبه باشد. به این معنی که هر عمل از روح و نیت «حسن فاعلی» و شکل و صورت «حسن فعلی» تشکیل شده است و عمل خیر باید حسن فعلی داشته باشد یعنی صورت و شکل عمل صحیح باشد. مثلا کسی که مالی را از راه های نامشروع جمع کرده و با این مال به قصد قربت اقدام به خیرات و مبرات می نماید از او پذیرفته نیست و یا مال مباح و مشروع را خواسته باشد برای ریا و خودنمایی و در غیر رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش کند اینجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنین کسی مبذر و مسرف است.

معیار و ملاک هزینه ها
اصولا توجه به این نکته ضروری است که هر کس چقدر حق هزینه دارد که وقتی از آن حد گذشت مشمول اسراف می شود و باید از آن خودداری نماید، به اعتباری مصرف و مخارج زندگی را می توان به دو قسم تقسیم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همان طور که قضاوت در مورد اباحه و حرمت بدست شرع است، هر کس براساس ایمان و عدل اسلامی موظف است زندگی خویش را طبق شان و موقعیتی که در اجتماع دارد تنظیم کند (البته این با معنی مساوات اسلامی منافاتی ندارد، زیرا این تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و میزان تلاش و فعالیت هر کس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داریم که افراد در مورد منافع کسب باید مخارج سالانه خود را طبق شان تامین کنند و آنچه از این معیار اضافه باشد مشمول خمس می شود و یا در باب زکات شرط است که نیازمندانی می توانند آن را دریافت نمایند که هزینه لباس و غذا و سایر مخارج ضرور زندگی آنان تامین گردد و توسعه یابد تا هم سطح سایر افراد قرار گیرند.

در مورد نفقه زن که بر عهده شوهر است معیار چنین است که مرد خوراک و پوشاک زن را در حد شایسته و شرافت مندانه که در خور شان و موقعیت اجتماعی اوست تامین نماید در این زمینه قرآن مجید می فرماید: «وَعَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکلَّفُ نَفْسٌ إِلا وُسْعَهَا»[28] بر آن کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته و در مدت شیردهی بپردازد حتی اگر طلاق گرفته باشد، هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایی خود نیست.

می بینیم آن قسمت از مخارج و هزینه هایی که با موقعیت اجتماعی و شؤون زندگی انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدیر معیشت است و آنچه از این حد و مقدار تجاوز کند، اسراف و زیاده روی است و موجب غضب پروردگار خواهد بود.

لازم به تذکر است که شاید نتوان معیار و مقدار معینی برای اسراف در نظر گرفت. بلکه اسراف مفهومی است که در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصادیق متفاوت و مختلفی می یابد، مثلا ممکن است پوشیدن لباس و یا خوردن غذایی خاص در شرایطی که در جامعه نیازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لکن همان پوشاک و خوراک در جامعه ای فقیر و یا زمانی خاص زیاده روی و اسراف محسوب شود و این خود توجه دادن ثروتمندان است به این که مسایل مهمتر را در نظر بگیرند و بر تمام ابعاد زندگی خود را زیر نظر گیرند و احساس مسؤولیت کنند و بدانند که همگان در پیشگاه ایزد متعال مسؤولند؛ مسؤول در برابر خود و جامعه خود.

غنی باید در فکر فقیر و رفع نیازهای او باشد که در تعالیم اسلام بر این مساله تاکید فراوان شده است و برای نمونه علاوه بر آیات شریفه قرآنی که وارد شده است به این کلام مشهور حضرت رسول (ص) اکتفا می شود که فرمود: «من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم »، پس باید غنی در فکر فقیر و در راه رفع حوایج او باشد و افراد کم درآمد در مرز خود حرکت کنند تا امتیازهای نابجا از میان برود و اصول در جامعه رشد کند و بحران های اقتصادی پدید نیاید.

اسراف موجب تنگدستی و فقر است و میانه روی مایه توانگری
در حدیثی از امام علی(ع) آمده است که «القصد مثراة و السرف مثواة»[29] یعنی اقتصاد و میانه روی موجب ثروتمندی و اسراف و ولخرجی موجب سقوط و فقر می گردد.

و نیز امام زین العابدین(ع) از رسول خدا(ص) نقل می فرماید که فرمود: «ثلاث منجیات فذکر الثالث القصد فی الغنی و الفقر»[30] حضرت رسول سه عامل برای نجات معرفی می فرمایند که سومین آن میانه روی و اعتدال در توانگری و نیازمندی است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه این که امکانات مالی وسیع دارند به اسراف پردازند.

نکته مهمی که از این حدیث استنباط می شود این است که اسراف و تبذیر موجب فقر و تنگدستی است.

اسرافی که همیشه حرام است
سه قسم اسراف است که در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص یا زمان، یا جای خاصی ندارد.

ضایع کردن مال
1 - ضایع کردن مال و بی فایده کردن آن، هر چند آن مال کم باشد. مانند بقیه ظرف آب را ریختن در جایی که آب کمیاب باشد و به آن مقدار رفع نیاز می گردد. یا لباسی را که قابل استفاده شخصی یا دیگران است، پاره کردن و یا دور انداختن و یا خوراکی را نگهداشتن و به دیگری ندادن تا این که ضایع و تباه شود و یا دادن مال به دست صغیری که آن را تلف می کند و نظایر اینها.

حضرت صادق(ع) میوه نیم خورده ای را دیدند که از منزل ایشان بیرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگین شدند و فرمودند این چه کاری است که کردید؟ اگر شما سیر شده اید بسیاری از مردم هستند که سیر نشده اند، پس به آنهایی که نیازمندند بدهید. متاسفانه در حال حاضر می بینیم در جامعه اسلامی، چه مقدار از غذاها و یا میوه هایی که قابل استفاده است در سطل های آشغال و زباله دان ها ریخته می شود! در حالی که افراد بسیاری به آن نیاز دارند. نسبت به دور ریختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا برای حیوانات) روایات تهدیدآمیزی رسیده است که ذکر آنها موجب طول کلام است.

خوردن چیزهای مضر هم اسراف است
2 - از موارد اسراف، صرف کردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنی و آشامیدنی و غیر آنها مانند خوردن چیزی پس از سیری هر گاه مضر باشد. چنان چه صرف مال در آنچه که برای بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نیست.

صرف کردن مال در محرمات اسراف است
3 - صرف کردن مال در مصرف هایی که شرعا حرام است، مانند خریدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه دادن به حکام و صرف نمودن مال در چیزی که ظلمی در بردارد یا ستمی به مسلمانی می رساند و نظیر این ها، و در چنین مواردی از جهت مخالفت امر خدا معصیت است، یکی گناه بودن اصل عمل و یکی اسراف بودن صرف مال در آن موارد.


رابطه اسراف و اتلاف مالکیت
در اسلام مالکیتی که از راه های مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردی خاص که در فقه اسلامی مقرر شده از مالک سلب مالکیت نمی شود. در این جا لازم است این نکته روشن شود که مالک حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پیش نمی رود، اگر مالک بخواهد ملک خویش را تلف کند نوعی «اعراض » تلقی می شود به طوری که آن مال بکلی از مالکیت او خارج می شود و رابطه مالکیت شخص با آن چیز از بین می رود. «اعراض» یکی از عوامل سلب مالکیت است. اتلاف مال گناه است و تلف کننده اصولا در ملک خداوند تصرف نابجا کرده است.

به عنوان مثال: شخصی از بالای پشت بام لیوان خود را به قصد شکستن می اندازد. اگر دیگری در بین راه آن را بگیرد صاحب آن لیوان کدام یک از آن دو هستند؟ این بحثی حقوقی است که در فقه نیز مطرح است، شخص پرتاب کننده لیوان رابطه مالکیت خود را با لیوان قطع کرده است و این «اعراض » نام دارد در حالی که اگر او حق داشت شاهد تلف شدن مال خویش باشد این رابطه قطع نمی شد و قطع شدن رابطه مالکیت به صرف این عمل بدین معنی است که او حق اتلاف ندارد. با اولین اقدام شخص «برای اتلاف مال خود» دو مساله به وجود می آید: یک گناه تکلیفی و دیگر اثر حقوقی که همان قطع مالکیت اوست به گونه ای که اگر فرد دیگری آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالک آن می گردد.

صراط مستقیم
در جامعه اسلامی براساس نگرش خاص اسلام باید تمام حرکت ها و روش ها در کلیه شؤون و ابعاد حیاتی در مسیری ویژه قرار گیرد که در اصطلاح خاص مکتبی از آن صراط مستقیم و طریقه وسطی، سواءالسبیل یا راه میانه و خط عدالت تعبیر می شود، صراط مستقیم راهی است که خداوند متعال برای انسان در نظر گرفته و از این راه است که انسان می تواند به کمال لایق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافیت از پل صراط در جهان دیگر است، و آن خط و مسیری است که در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناک بدبختی هلاک و عذاب واقع شده است.

 راهروان این صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ یا راست، به جانب افراط و تفریط، جلو افتادن از دیگر رهروان یا عقب ماندن، تهور و بی باکی یا جبن و ترس بی مورد، پرگویی یا سکوت و بالاخره خواه لغزش به سوی اسراف و اتراف و تبذیر باشد یا به سوی بخل و امساک و تقتیر، در هر حال گمراهی است و انحراف و شقاوت.

 حضرت علی(ع) می فرماید: «الیمین والشمال مضلة والطریق الوسطی هی الجادة»[31]راست و چپ گمراهی است و راه راست جاده ای است غیرقابل انحراف و به تعبیر دیگر، رهرو واقعی این طریق خود حضرت علی(ع) در جای دیگر می فرماید: «و من اخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق»[32] هر کس به سمت راست و چپ برود مذمتش کرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش دارید.

و نیز آن حضرت در مورد مفسده گران می فرماید: «و اخذوا یمینا و شمالا»[33] مفسدین با پیش گرفتن راههای گمراهی راست و چپ از صراط مستقیم هدایت، چشم پوشیده و محروم شدند بنابراین روشن است که اسراف و تبذیر و بخل و تقتیر در صراط مستقیم مکتب اسلام جایی ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجی و ریخت وپاش های متکبرانه بر روش مترفین و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راست بوده و بخل و تقتیر و امساک، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال می باشد.

در این مطلب توجه به این نکته ضرور است که انسان منهای هدایت آسمانی و مکتب وحی طبعا یا بخیل است و یا اهل اسراف و تبذیر، «وَکانَ الإنْسَانُ قَتُورًا»[34]انسان سخت گیر است؛ همان گونه که ظالم و نادان است. «إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولا»[35]و این هدایت تشریعی الهی است که او را از این طبیعت و خصلت های پست حیوانی نجات می دهد و لذا خداوند متعال در آیات کریمه قرآنی جهت رهایی از افراط و تفریط و نجات از پستی ها و خست های نفسانی راه هدایت و تربیت را برای انسان هموار کرده است و می فرماید: «بندگان خدای رحمان آنان هستند که هنگام انفاق اسراف نکرده و بخل هم نورزند بلکه در این میان راهی استوار، معتدل و براساس عدالت پیش می گیرند.[36]

پس به طور کلی و بویژه از بعد اقتصادی که مورد بحث ما است، بی جا و ناروا مصرف کردن و تلف کردن نعمت های الهی، محروم کردن جامعه از آن نعمت ها است، لذا می بینیم که قرآن کریم چگونه به موارد مختلف آن اشاره می فرماید: «خداوندت مسرفین را دوست نمی دارد»[37] و «مسرفین قابل هدایت نبوده و بسیار دروغگویند»[38] و «اهل هلاکت و گمراهی اند و نجات ندارند»[39]و «اهل تردید و شک و ریبند»[40] «اهل آتشند»[41] و «قابل پیروی نیستند»[42]

چون بنای اسلام بر صراط مستقیم است از جهت دیگر، قرآن مجید، بخل و امساک و تقتیر را هم مورد نکوهش قرار داده و مثلا می فرماید: «الَّذِینَ یبْخَلُونَ وَیأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیکتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[43]آنان که بخل می ورزند و مردم را به بخل وامی دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشیده کتمان می کنند «به مردم استفاده نمی رسانند» به کیفر خود خواهند رسید.

چرا مسرفین مبغوض خدا و مبذرین برادران شیطان شمرده شده اند؟
علت این مطلب را باید در جهان بینی و اعتقادات اسلامی جستجو کرد و تبیین آن در مورد مسرفان می تواند چنین باشد که خداوند امر به عدالت و احسان می کند و طبعا صاحبان عدالت را دوست می دارد. «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» و از آنجا که اسراف کاران از این فرمان سرپیچی کرده و بی عدالتی در مصرف را پیشه خود ساخته اند قهرا مورد خشم و دشمنی خداوند قرار خواهند گرفت، ولی در مورد تبذیرکاران علت همدست بودن و شباهتشان به شیطان را از آیه شریفه می توان استنباط کرد آن جا که می فرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیر برادر در لغت عرب به معنی مشابه و نظیر هم می آید و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس است،

و از طرف دیگر تبذیر به معنای ضایع کردن نعمت های خداوند است و خود نوعی ناسپاسی است نسبت به آن نعمت ها؛ و شیطان نخستین فردی است که همه چیز را نادیده گرفت و تمرد از فرمان خدا کرد و راه ناسپاسی را باز نمود، لذا آنها که مبتلا به این خصلت ناروا باشند از همکاران و همدستان شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یاد شده است و این است رمز تعبیر زیبای قرآن.

درسی از رسول خدا(ص)
در کتاب تحف العقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان یکتفی باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لکنی اتواضع لله؛ فانه من تواضع لله رفعه الله و من تکبر وضعه الله و من اقتصد فی معیشته رزقه الله و من بذر حرمه الله و من اکثر ذکر الله آجره الله»[44] مردی شیر و عسل برای پیامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشیدنی که یکی از دیگری کفایت می کند من آن را نخورم و حرام هم نمی کنم ولی برای خدا تواضع می کنم. زیرا هر که برای خدا تواضع کند خدایش بالا برد و هر که تکبر کند خداوند او را خوار سازد و هر که در زندگی میانه روی کند خدایش روزی دهد و هر که زیاده روی کند خداوند او را بی نصیب گرداند و هر که خدا را بسیار یاد کند خدایش جزا دهد.

نکاتی که در این حدیث شریف است مستلزم بحثی مفصل و هر کدام راه گشای سعادت دنیا و آخرت است اما مناسب با این مقال آن است که پیامبر(ص) می فرمایند: رعایت اقتصاد و میانه روی در معیشت باعث ازدیاد روزی و نزول برکات الهی است و فردی که رعایت اعتدال می کند دچار فقر و تنگدستی نمی شود و برعکس کسی که طریق اسراف و تبذیر پیش گیرد دچار محرومیت می شود و خداوند چنین بنده ای را به سختی معیشت مبتلا می سازد.

امام صادق(ع) فرمود: «چهار دسته هستند که دعایشان مستجاب نمی شود:اول) کسی که در خانه می نشیند و می گوید: خدایا به من روزی بده! و در طلب روزی تلاش نمی کند در جواب او گفته می شود: «الم آمرک بالطلب؟» آیا تو را به طلب روزی دستور ندادم؟دوم) کسی که از همسر خود ناراحت است و او را نفرین می کند، می فرمایند: «الم اجعل امرها علیک » آیا امر او را به دست تو قرار ندادم؟سوم) کسی که مالی داشته و آن را ضایع کرده است، می گوید: «اللهم ارزقنی » خدایا به من روزی بده! می فرمایند: «الم آمرک بالاقتصاد؟» آیا تو را به اقتصاد و میانه روی و اعتدال در خرج امر نکردیم و «الم آمرک بالاصلاح؟» آیا به تو دستور اصلاح در مال را ندادیم؟چهارم) کسانی که از مال خود بدون شاهد به دیگران وام دهند و بعد وام گیرنده منکر شود، خداوند می فرماید: «الم آمرک بالشهادة؟» آیا به تو دستور ندادیم شاهد بگیری؟[45]  ملاحظه می فرمایید که با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فایده ای ندارد.

آثار سوء اسراف
الف) زیان های فردی

اسراف کار، علاوه بر زیان های اقتصادی که بر جامعه و ملت تحمیل می کند، برای خود نیز زیان های جبران ناپذیری به بار می آورد:

1 - خشم الهی؛ اسراف کار چون تعادل و توازن اقتصادی جامعه را برهم می زند، از رحمت خدا بدور و گرفتار خشم خدا می شود، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: «اِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفین»[46]خداوند اسرافکاران را دوست نمی دارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله»[47]اسراف مورد غضب خداست.

2 - محرومیت از هدایت؛ خدای متعال که همواره درهای رحمتش بر بندگان گشوده است خود را «غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ»[48] معرفی کرده است لکن نسبت به اسراف کاران می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کذَّابٌ»[49]همانا خداوند کسی را که اسراف کار و دروغگوست هدایت نمی کند.

3 - فقر؛ روشن ترین اثر اقتصادی اسراف، فقر است، زیرا که اسراف کار در اثر مصرف ناروای خود هم جامعه را به ورطه فقر می کشاند و هم خود دچار فقر می شود. لذا یکی از راه های مبارزه اسلام با فقر و محرومیت ایجاد هماهنگی اقتصادی و ریشه کن ساختن اسراف است. حضرت علی(ع) می فرمایند: «القصد مثراة و السرف متواة»[50]اقتصاد و میانه روی باعث توان گری و اسراف و ولخرجی مایه فقر و تنگدستی است. و نیز فرمود: «سبب الفقر اسراف»[51]ولخرجی عامل فقر است.

4 - هلاکت؛ اسراف از هر نوعی که باشد انسان را به نابودی می کشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان می فرماید: «ما به وعده هایی که به انبیاء و اولیا دادیم وفا کردیم و سپس آنها را با هر که اراده کردیم نجات دادیم، اما مسرفان و ستمگران را هلاک کردیم»[52] و نیز حضرت علی(ع) می فرماید: «کثرة السرف تدمر»[53] اسراف کاری زیاد انسان را به هلاکت می کشاند.

5 - کیفر اخروی؛ کیفر کسانی که از حدود الهی تجاوز کرده و اوامر و نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگ دستی در دنیا نیست بلکه عذاب اخروی نیز در انتظار آنان است. قرآن مجید در این باره می فرماید: « کذلِک نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقی » این چنین جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد، عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است، و در جای دیگر می فرماید: «وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ» براستی که مسرفان اهل دوزخند. به این ترتیب معلوم است که وضع افرادی که در مسیر باطل و هرزگی ها دچار اسراف می شوند چه خواهد بود!

ب) زیان های اجتماعی اسراف
البته از نظر اسلام، هر کس مالک حاصل کار و دسترنج خود - با رعایت حدود شرعی - می باشد ولی انسان نمی تواند به بهانه این که مالک مالی است هر طور که بخواهد آن را صرف و خرج کند بلکه دو شرط اساسی دارد: یکی بهره گیری برای خود و دیگری بهره دادن به دیگران و تعطیل اینها دو صورت می تواند داشته باشد:

1 - ثروت اندوزی و تکاثر که نه خود از آن بهره مند شود و نه دیگران.

2 - صرف مال در راه هوا و هوس و اسراف کاری، که هر دو ممنوع و دارای پیامدهایی به شرح زیر می باشند:

1) حق ناشناسی، وجدان هر انسانی این مطلب را پذیراست که در برابر هر احسانی باید تشکر کرد و اخلاق اجتماعی نیز حکم می کند که در مقابل هر نیکی باید حق شناس و سپاس گزار باشیم، از احسان و نیکی پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.

«لَئِنْ شَکرْتُمْ لأزِیدَنَّکمْ وَلَئِنْ کفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»[54]اگر شکر نعمت را بجا آورید، فزونی دهیم و اگر کفران نعمت کنید مجازاتم شدید است.

2 - تزلزل و سستی، انسان های معتدل در فراز و نشیب های زندگی هرگز نمی لغزند ولی افراد اسراف کار که ولخرجی و مصرف زدگی تمام ابعاد زندگیشان را فراگرفته چون روحیه مقاومت ندارند، شکست خورده و متزلزل خواهند بود.

3 - کاهش تولید، جامعه مصرفی رفته رفته قدرت تولید را از دست می دهد و برای تامین مایحتاج خود به بیگانه روی می آورد. این مطلبی است که در دوران حکومت طاغوت برای همه ثابت شده و نیاز به توضیح ندارد.

4 - سقوط اخلاقی، ولخرجی و ریخت وپاش های نابجا و بی مورد، انسان را از مسیر صحیح بیرون آورده و به ورطه هولناک فساد و تباهی می کشاند، انسان اسراف کار گاهی به مرحله ای می رسد که به هر پستی تن می دهد؛ رشوه می گیرد، دروغ می گوید، ربا می خورد، به عناوین مختلف، عفت و شخصیت خود را از دست داده و سرانجام کارش به رسوایی می کشد.

کیفر کسانی که از حدود الهی تجاوز کرده و اوامر و نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستی در دنیا نیست بلکه عذاب اخروی نیز در انتظار آنان است.

5 - ضعف ایمان، اسراف کاری آدمی را از راه اعتدال خارج می کند و به سستی ایمان و ضعف عقیده می کشاند.

6 - اختلاف طبقاتی، یکی از علل اساسی اختلاف طبقاتی به طور قطع همین اسراف کاری ها است. و همچنین وابستگی به بیگانگان و تضییع حقوق دیگران و غفلت از خدا و حریم شکنی را از دیگر پیامدهای اسراف باید شمرد. علاوه بر این ها دغدغه خاطر و گرفتاری های روحی و بیماری های جسمی و روانی از نتایج مسلم ولخرجی ها و بی بندوباری ها است. در پایان باید عرض کنیم که اسراف و تبذیر دایره ای وسیع دارد و مصادیق آن نیز متعدد است.

اسراف در اموال عمومی، اسراف در بیت المال مسلمین، اسراف در مواد غذایی؛ خوراک، مسکن، وسیله نقلیه و نظایر این ها از جمله مصادیق اسراف است. زیان بارتر از همه اسراف در بیت المال است که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «ان اعظم الخیانة، خیانة الامة»[55]بالاترین خیانت، خیانت به مردم است. استفاده شخصی از اموال عمومی، علاوه بر اسراف، خیانت است، اسراف در آب و غذا، اسراف در برق و گاز علاوه بر اسراف کاری، خیانت به مردم است.

شیوه مبارزه با اسراف
نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغات و ارائه الگوی صحیح مصرف و سرانجام برخورد عملی و قانونی قاطعانه با اسراف کاران می تواند کارساز باشد و از این همه خلاف و اختلاف جلوگیری کند.

ـــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها

[1] بقره /195.
[2] مفردات راغب، ص 23، ماده سرف.
[3] اعراف /31.
[4].لقمان /19.
[5] فاطر /32
[6] غررالحکم، فصل 49، ص 483.
[7] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 184/611.
[8] یونس /12.
[9] شعراء /151.
[10] غافر /28.
[11] یونس /83.
[12] اسراء /26 و27.
[13] اعراف /31.
[14] انعام /141.
[15] فرقان /67.
[16] اسراء /29.
[17] نهج البلاغه فیض، حکمت 34/1153.
[18] نهج الفصاحه، ص 601.
[19] رعد /8.
[20] قمر /49
[21] اسراء /33.
[22] زمر /53.
[23] آل عمران /147.
[24] مایده /32.
[25] میزان الحکمه، 4/448.
[26] تفسیر برهان، 2/10.
[27] همان، 2/416.
[28] بقره /233.
[29] وسائل، 15/258.
[30] همان
[31] نهج البلاغه، خطبه 16، ص 69.
[32] همان، خطبه 213، ص 704.
[33] همان، خطبه 180.
[34] اسراء /100.
[35] احزاب /72.
[36] احزاب / مضمون آیه 67.
[37] اعراف /31.
[38] غافر /38.
[39] انبیاء /9.
[40] غافر /34.
[41] غافر /43.
[42] شعرا /151.
[43] نساء /37.
[44] تحف العقول، موعظه 82 از مواعظ النبی(ص).
[45] اصول کافی، ج 2، کتاب دعا، ص 275.
[46] اعراف/31.
[47] وسائل الشیعه، 15/262.
[48] غافر /3.
[49] مؤمن /28.
[50] وسائل الشیعه 15/285.
[51] فهرست غررالحکم، ص 159.
[52] انبیاء /90.
[53] فهرست غررالحکم، ص 195.
[54] ابراهیم /7.
[55] نهج البلاغه دکتر صبحی صالح، نامه 26.



منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه