پل آشتی
یک روز بچه قورباغه با مادرش دعوا کرد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/12/27 ساعت 13:44
یک روز بچه قورباغه با مادرش دعوا کرد
مامان قورباغه گفت: « قهر، قهر، قهر! از جلوی چشمم دور شو.»
بچه قورباغه از مادرش دور شد. خیلی دور شد. یک مرتبه، یک پل پیدا کرد
پل را برداشت و به خانه برد. بچه قورباغه می خواست با مادرش آشتی کند . مادرش آن طرف پل بود. خودش این طرف پل
بچه قورباغه، یواشکی مادرش را نگاه کرد. از این طرف پل بالا رفت. مادر هم از آن طرف پل بالا رفت.
آن ها به هم رسیدند و با هم آشتی کردند
مامان قورباغه گفت: «من اسم این پل را می گذارم، پل آشتی»
بچه قورباغه خیلی خوشحال شد و گفت: «خودم پل آشتی را پیدا کردم!»
بعد هم پل آشتی را سر جایش برگرداند.
بچه قورباغه دلش می خواست بچه قورباغه های دیگر هم از آن پل بالا بروند و با مادرشان آشتی کنند.
koodak@tebyan.com
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی - منبع: سایت Hadyehtv