تبیان، دستیار زندگی

انقلاب های سفید

از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی

محمدرضا شاه هم‌زمان با این شرایط که بخش بزرگی از جمعیت ایران در روستاها زندگی می‌کنند، ادعا کرد که به دروازه‌های تمدن بزرگ نزدیک شده است. شاه برای رسیدن به دروازه‌های تمدن، اصلاحاتی را در جامعه‌ ایرانی آغاز کرد که بخش روستایی یکی از حوزه‌های این اصلاحات بود. از مهم‌ترین این اصلاحات، انقلاب سفید بود که شاه به اجرا گذاشت؛ اما این انقلاب مشروعیت حکومت محمدرضا شاه را افزایش نداد و از دل آن انقلاب اسلامی بیرون آمد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
انقلاب سفید
انقلاب سفید یا آنطور که هواداران سلطنت می‌گفتند «انقلاب شاه و مردم»، عنوان یک سلسله اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی بود که همزمان با نخست‌وزیری علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا به اجرا درآمد.

انقلاب سفید در مرحله نخست شامل شش اصل بود که محمدرضا شاه پهلوی در کنگره ملی کشاورزان در تهران در روز ۲۱ دی ماه ۱۳۴۱ خبر برگزاری رفراندوم برای قبول یا رد آن را به کشاورزان و عموم ارایه داد. در روز ۶ بهمن ۱۳۴۱ در یک همه‌پرسی سراسری که با مخالفت روحانیون روبرو شد، شش اصل انقلاب سفید به رای عمومی گذاشته شد و به تصویب رسید.

شش اصل نخستین انقلاب سفید را که محمدرضا شاه پهلوی در زمستان ۱۳۴۱ در کنگره کشاورزان معرفی کرد به شرح زیر بودند:

 - اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی،

 - ملی کردن جنگل‌ها و مراتع در سراسر کشور،

 - فروش سهام کارخانه‌های دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی،

 - سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌های تولیدی و صنعتی،

 - اصلاح قانون انتخابات به منظور دادن حق رای به زنان،

 - ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.

شاه ابتدا این شش اصل را به عنوان اصول انقلاب سفید بیان کرد و به تدریج ۱۳ اصل دیگر به آن اضافه کرد که هر یک به اقتضای تحول جامعه و توسعۀ امکانات ملی و پیدایش نیاز‌ها و مقتضیات جدید ارایه شد که عبارت بودند از:

۷- سپاه بهداشت؛ ۸- سپاه ترویج و آبادانی؛ ۹- خانه‌های انصاف در روستا‌ها؛ ۱۰- ملی کردن تمام منابع آب‌های زیرزمینی کشور؛ ۱۱- نوسازی شهر‌ها و روستا‌ها؛ ۱۲- انقلاب اداری و آموزشی؛ ۱۳- تامین امکان فروش سهام واحدهای بزرگ صنعتی به کارگران؛ ۱۴- مبارزه با تورم و گران‌فروشی؛ ۱۵- آموزش رایگان و اجباری در هشت سال اول تحصیل؛ ۱۶- تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدارس؛ ۱۷- تعمیم بیمه‌های اجتماعی به همۀ ایرانیان؛ ۱۸- مبارزه با معاملات سوداگرانۀ اراضی و اموال غیرمنقول؛ ۱۹- مبارزه با فساد.(1)

منتقدین معتقد بودند اصول انقلاب سفید توسط آمریکا طراحی و به سران کشورهای وابسته به غرب و جهان سوم توصیه شده و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران برنامه‌ریزی شده بود.

از جمله گروه‌هایی که با این اصلاحات مخالفت کردند، جبهه ملی و نهضت آزادی ایران بودند که با صدور بیانیه‌هایی مواضع خود را اعلام کردند. بیانیه نهضت آزادی در این‌باره به دستگیری سران این حزب از جمله آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و محکومیت آنان به حبس‌های طویل‌المدت منجر شد.

نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران و امام خمینی که در رأس نیروهای مخالف بودند در دو بعد به مخالفت با این اصول پرداختند:

از لحاظ شکلی: مخالفان ضمن ایراد به اصل برگزاری رفراندوم، آن را غیرقانونی تلقی کردند؛ زیرا در قانون اساسی مشروطه در آن زمان، برگزاری همه‌پرسی پیش‌بینی نشده بود. عدم صلاحیت رژیم در برگزاری رفراندوم، عجله‌ بیش از حد در برگزاری رفراندوم، ناآگاهی مردم از ماهیت و زوایای پنهان انقلاب سفید، زور، ارعاب و تطمیع مردم توسط رژیم برای شرکت در انتخابات، عدم حضور گسترده مردم در پای صندوق‌های رأی و تقلب در رأی‌گیری از جمله ایرادات شکلی وارده به رفراندوم بود.

از لحاظ ماهوی: امام خمینی به اهداف سیاسی رژیم شاه مشکوک بود و آن را مغایر با احکام شریعت اسلامی تلقی می‌کرد. ایشان معتقد بود برنامه‌های اصلاحی رژیم از اجانب آمریکا و اسرائیل توصیه شده و تامین کننده منافع کوتاه مدت و بلند مدت آنان است، لذا موجب تضییع حقوق عمومی مردم و منافع ملی ایران می‌شود و استقلال کشور را خدشه‌دار می‌نماید.

به رغم همۀ مخالفت‌ها این رفراندوم در ۶ بهمن برگزار شد و پس از آن سرکوب حرکت‌های مخالف، با شدت بیشتری از سر گرفته شد و صد‌ها نفر از روحانیون و مردم دستگیر شدند و دستور اعزام طلبه‌ها به خدمت سربازی از سوی شاه صادر شد.


انقلاب سفید چه کرد؟

در هنگام ریاست جمهوری کندی تلاش برای اصلاحات در ایران به‌صورت جدی آغاز شد. بر همین اساس شاه در سال 1340 برنامه «انقلاب سفید» بدون خونریزی‌اش را اعلام کرد. برنامه‌ای که به‌زعم وی حربه را از دست مخالفین چپ گرایش خارج می‌کرد. عناصر این اصلاحات عبارت بودند از تقسیم مجدد اراضی بزرگ میان دهقانان و اصلاح قانون انتخابات؛ اما «انقلاب سفید» نتوانست عموم مردم را قانع کند که وی پادشاهی متجدد است.

یکی از سناتورهای ایرانی گفته بود: «اعلیحضرت همایونی می‌خواهند هم خشایارشا باشند و هم فیدل کاسترو؛ اما این غیر ممکن است». باید توجه داشت که اصلاحات ارضی در کانون انقلاب سفید قرار می‌گرفت. به عقیده شاه اجرایی شدن اصلاحات ارضی بقایای مالکان بزرگ را از بین می‌برد، سرمایه داری را گسترش می‌داد و عدالت اجتماعی را تأمین می‌کرد. 

اگرچه محمدرضاشاه در کتاب پاسخ به تاریخ هدف خود را از انقلاب سفید سازندگی و ترقی ایران بیان می‌کند. اما می‌توان مهم‌ترین هدف شاه در حوزه اقتصادی را تغییر الگوی کلان اقتصادی کشور از کشاورزی و تولید دستی به صنعت و پیوستن به نظام جهانی سرمایه‌داری دانست. بررسیهایی که صورت گرفته نشان می‌دهد، اصلاحات ارضی به عنوان کانون انقلاب سفید، نتایج اقتصادی منفی زیادی از خود بر جای گذاشت.

مهم‌ترین پیامدهای اقتصادی آن تقسیم و قطعه قطعه شدن زمینهای کشاورزی، کاهش تولیدات کشاورزی به علت حذف نظام ارباب رعیتی و در سطحی بالاتر، کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی بود.

جان فوران پیامدهای این برنامه را با استفاده از تحقیقات اریک هوگلند کارشناس انگلیسی زبان این برنامه ارائه می‌دهد. فوران می‌نویسد که اگر چه به صورت رسمی بیان شد که 93 درصد دهقانان سهم‌بر صاحب زمین شدند و حکومت این را موفقیتی برای خود قلمداد می‌کرد اما در پشت این ظاهر موفقیت‌آمیز، هوگلند به یک واقعیت تیره و تار دست یافته است. به عقیده وی اصلاحات ارضی ایران عملاً یک برنامه محافظه‌کارانه بود که مزایای مثبت معدودی داشت. به گفته این کارشناس انگلیسی اغلب روستانشینان از نظر موقعیت اقتصادی بهتر از سالهای قبل از اجرای برنامه نبودند. دلیل این ناکارآمدی آن است که نیمی از خانوارهای روستانشین به این دلیل که قرارداد رسمی سهم‌بری نبسته بودند و حق نسق نداشتند، مشمول قانون اصلاحات ارضی نشدند. اغلب دهقانانی که صاحب زمین شدند قطعه زمینهای کوچک و نامرغوبی به دست آوردند و نیمی از زمینها اصولاً تقسیم نشد و در اختیار بزرگ مالکان باقی ماند. بعد از پایان برنامه اصلاحات ارضی 45000 زمیندار عمدتاً غایب و بزرگ باقی ماندند و 1350 نفرشان املاک وسیعی بالای 200 هکتار داشته‌اند. 47 درصد همه زمینهای دایر و قابل کشت در دست این مالکان غایب باقی ماند که اغلب زمینهای حاصلخیز کشور را شامل می‌شد.

فوران بیان می‌کند که طبق برآوردهای آن زمان، برای تأمین معیشت یک خانواده دهقان، حداقل 7 هکتار لازم بود و پیداست که بیشتر دهقانان فاقد زمین کافی باقی ماندند و چون سرمایه لازم برای کشت، داشت و برداشت را در زمینهای خود نداشتند، فقیرتر شدند. این سرمایه قبلاً از سوی مالک و ارباب فراهم می‌شد.


پیامدهای منفی برای اقتصاد ملی

وضع بسیار نامطلوب اقتصاد روستایی از یک طرف و جاذبه‌های روز افزون شهرها به سبب رونق فعالیتهای ساختمانی و خدماتی از طرف دیگر موجب تسریع مهاجرت نیروهای روستایی به شهرها گردید. هر چند که مجموعه‌ای از عوامل طبیعی، فنی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زمینه‌های اساسی مهاجرتهای داخلی را پدید می‌آورند، اما در مورد مهاجرت روستاییان به شهرها طی سالهای 1342 تا 1352 باید بیشتر به عوامل کمی دستمزد فعالیتهای زراعی، بیکاری دائمی، الگوی مالکیت ارضی، غیر اقتصادی بودن امکانات کشاورزی و پایین بودن نرخ تولیدات کشاورزی و همچنین تحقیر روستاییان توجه داشت.

یکی از مهمترین بحرانهای این مهاجرت، تورم حادی بود که در اوایل دهه 50 ظهور کرد و به اقتصاد حکومت محمدرضا شاه ضربه‌ سنگینی وارد کرد. تورم در مورد کالاهای ضروری مانند مواد غذایی و مسکن در شهرها چشمگیر بود. این تورم خود دلایل مختلفی داشت که کمبود مسکن و هجوم جمعیت از روستا به شهر و همچنین پیشی گرفتن میزان جمعیت بر میزان رشد تولیدات کشاورزی، افزایش ناگهانی قیمت مواد غذایی در بازارهای جهانی و خالی شدن روستاها از نیروی کار و تشدید مشکلات کشاورزی از مهم ترین این دلایل بود.

رژیم بدون توجه به پیچیدگیهای علل تورم، راه‌حلهای ساده‌ای را در پیش گرفت و مسئولیت تورم را به گردن جامعه تجاری انداخت. حکومت نخست به سراغ تجار عمده رفت و با سروصدای زیادی فئودالیستهای صنعتی مانند القانیان و وهابزاده را دستگیر کرد. رژیم با پی بردن به اینکه جنگ علیه سرمایه داران تورم را از بین نخواهد برد، به سراغ مغازه‌داران و تجار خرده پا نیز رفت. دولت بر قیمت بیشتر کالاها نظارت دقیقی اعمال کرد. همچنین شوراهای  صنفی که ساواک به سرعت تشکیل داده بود حدود 250000 نفر را جریمه، 23000 بازرگان را از شهرهای خود تبعید، حدود 8000 مغازه دار را به دو تا سه سال زندان محکوم و 180000 تاجر خرده پای دیگر را توبیخ کردند. این اختلالات در تجارت به‌گونه‌ای بود که مغازه‌داری به یک خبرنگار فرانسوی می‌گوید: «گویا انقلاب سفید کم کم شبیه یک انقلاب سرخ می‌شود»، اما نمایش این بگیر و ببندها تأثیری در اقتصاد رو به احتضار نداشت.(2)

آنچه محمدرضا شاه از انقلاب سفید دنبال می‌کرد، پیوند با نظام سرمایه‌داری، از بین بردن قدرت مالکان بزرگ و برقراری عدالت اجتماعی به منظور کسب مشروعیت بود؛ اما کانون انقلاب سفید یعنی اصلاحات ارضی، اهداف محمدرضا شاه را برآورده نساخت. فقیرتر شدن روستاییان سبب شد تا آنها به شهر مهاجرت کنند و آشنا شدن با محیط اجتماعی و فرهنگی جدید، بنیان ایدئولوژی ارباب- رعیتی را در اندیشه آنها متزلزل کرد و پس از آنکه ایدئولوژی بورژوازی را نپذیرفتند، در نهایت و برای خارج شدن از انسانی بی‌هویت، به صف انقلاب اسلامی ایران و ایدئولوژی اسلام سیاسی پیوستند.

پی نوشت:
1- رفراندوم انقلاب سفید برگزار شد، سایت تاریخ ایرانی
2-  محمدرضا پهلوی؛ در میانه خشایارشا و فیدل کاسترو!،رضا سرحدی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران