بهترین و بدترینها از دیدگاه نهج البلاغه؛
غاصبان منصب قضاوت و دادن فتواهای مختلف برمبنای رأی و هوای نفس
«تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَیَحْكُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ فَیَحْكُمُ فِیهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِد»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1396/12/23 ساعت 12:31

مبغوضترین انسان نزد خداوند متعال (قسمت پنجم)[1]
غاصبان منصب قضاوت و دادن فتواهای مختلف برمبنای رأی و هوای نفس
بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسات اخیر درباره مبغوضترین خلایق از كتاب شریف نهج البلاغه مطالبى را بیان كردیم. حضرت امیرالمؤمنین؛ علیهالسلام در ادامه اوصاف مبغوضترین انسانها مىفرماید: «تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَیَحْكُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ فَیَحْكُمُ فِیهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِد»؛[2] مبغوضترین خلایق عالِم نمایانى هستند كه باعث گمراهى مردم می شوند. بعضى از آنها بر مسند قضاوت تكیه می زنند. وقتى كسانى براى قضاوت نزد آنها می روند و قضیه اى را مطرح مى كنند هر یك حكمى را طبق رأى خودش صادر مى كند. یك قضیه را پیش دو تن از آنها مى برند و هر یك حكمى بر خلاف دیگرى مى دهد. چند قاضى در یك مورد چند جور قضاوت مى كنند. وقتى مردم پیش رئیسى كه آنها را به قضاوت گمارده بوده حاضر مى شدند و گزارش قضاوت آنها را مى دادند، با این كه قضاوتهاى مختلفى كرده بودند، رئیسشان مى گفت: همه درست قضاوت كرده اند!
حضرت این قضیه را به صورت یك جریان تعجب آورى نقل مى كند و سپس سخت نكوهش مى كند. در زمانى كه دسترسى به امام معصوم وجود داشت و امیرالمؤمنین علیه السلام در جامعه حضور داشت اینها این گونه قضاوت مى كردند. در چنین شرایطى وقتى هر كس به راى خودش حكم كند مورد نكوهش است. چگونه ممكن است كه همه قضاوتها درست باشد و با این كه خدایشان یكى، پیامبرشان یكى و كتابشان یكى است، ولى احكامشان با هم فرق مى كند. اگر واقعاً اینها مدعى هستند كه هر كدام حكم خدا را بیان مى كنند، وقتى خدا یكى، پیامبر یكى و قرآن هم یكى است چه طور ممكن است چند قاضى چند حكم صادر كنند و همه قضاوتها نیز درست باشد.
آیا خدا به آنها فرموده است فتواى مختلف دهید؟ احكام مختلف صادر كنید؟ آیا اینها به خاطر اطاعت خدا این كار را مى كنند یا برعكس، خدا به آنها فرموده است اختلاف نكنید «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیه»[3]؛ و اینها از روى؛ عصیان اختلاف مى كنند؟ آیا خدا اساساً دینش را ناقص نازل كرده است؟ آیا ما هزار تا حكم قضایى داریم كه پانصد تا از آنها را خدا نازل كرده و پانصد حكم دیگر را به قضات سپرده و از آنها كمك خواسته است كه بقیه اش را كامل كنند؟! آیا پیامبر كوتاهى كرده است و بعضى احكام را براى مردم بیان نكرده است؟ آیا خدا دین را كامل نازل كرده است، ولى «العیاذ بالله»؛ پیامبر عصیان و كوتاهى كرده است و بعضى را براى مردم نگفته است؟ آیا قضات مجبور شده اند خودشان دین را كامل كنند یا نه اساساً مطلب از این بالاتر است و خدا با اینها شركت سهامى دارد، در ربوبیّت شركت سهامى قرار داده و بخشى را براى خود و بخش دیگر را براى قضات قرار داده است؟ آیا همان طور كه خدا حق داشته است بعضى احكام را بیان كند، اینها نیز حق دارند حكمى را بگویند و خدا مجبور است آن را بپذیرد، چون اینها شریك خدا هستند؟!
خداوند سبحان مى فرماید: «ما فَرَّطْنا فِی الْكِتابِ مِنْ شَیْء»[4]؛ ما كوتاهى نكرده ایم و همه چیز را در قرآن بیان كردهایم و پیامبران را براى تبیین آن فرستاده ایم. این همه مذمتى كه از اختلاف در قرآن مطرح است، براى آن است كه اختلاف به خاطر تقصیر افراد است. «وَ مَا اخْتَلَفَوا فِیهِ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ العلم بَغْیاً بَیْنَهُم»[5]؛ جایى كه اختلاف از روى؛ تقصیر یا از روى جهل و برخاسته از تنبلى باشد چگونه مى تواند مورد تأیید باشد؟ كسى كه این قضات را به كار گماشته، اشتباه كرده است و حق ندارد بگوید: همه درست مى گویند. خلیفه مسلمین اگر نداند حكم صحیح در قضاوت چیست پس چرا خلیفه شده و بر مسند امامت تكیه زده است؟ قاضى ها پیش رئیس خود گزارش مى دهند كه ما این گونه مختلف حكم كردیم و او به همه مى گوید: قضاوتتان درست است!
آن چه مهمتر است نكته هایى است كه ما باید در زمان خودمان بیشتر از آن استفاده كنیم. معنا ندارد در یك مورد چند جور قضاوت شود و همه قضاوتها درست باشد.این روزهاكه كتابها نوشته مى شود و گفته مى شود: هیچ دینى بر دین دیگر ترجیح ندارد، همه راههاى مختلف مسیرى به سوى یك حقیقت هستند و از هر راه كه بروید، به حقیقت مى رسید! مگر خدا، پیامبر و دین دوتاست؟ چه طور ممكن است هم توحید و هم تثلیث درست باشد؟ این یكى از بزرگترین حیله هاى شیطانى است كه در زمان ما رواج پیدا كرده است.
بنده سفرى داشتم به هندوستان و از دوستان شنیدم آن جا مركزى هست كه یك مذهب جدیدى را ترویج مى كند و تشكیلات مفصلى دارد و گاهى با بیانات فلسفى براى بعضىها شبهه ایجاد مىكند. آنها پیشنهاد دادند كه خوب است ملاقاتى با اینها داشته باشیم و ببینیم حرفشان چیست؟ مراحلى را طى كردیم تا با معاونین مركز ملاقات كردیم و بعد آنها گزارشى دادند و آداب و رسومى را بیان كردند. پس از گذراندن مقدماتى ما را به اتاق مخصوصى بردند كه رئیسشان آن جا بود. ایشان را ملاقات كردیم و دیدیم یك قیافه و ظاهر خیلى زیبا، موهاى بلند و براق، لباسى سفید و چهره اى خندان داشت. از ما استقبال كرد و ما را در بغل گرفت.
ایشان گفت: در كشورهاى اسلامى براى سخنرانى از من دعوت مى كنند و مى پذیرم و درباره مسائل روانى و اخلاقى صحبت میكنم. در تركیه پنجاه هزار نفر پاى سخنرانى من حاضر شدند تا دستوراتى را از من بگیرند! بعضى آمده بودند تا براى حضور قلب در نماز دستوراتى بگیرند. من به آنها دستوراتى دادم تا بتوانند فكر خود را متمركز كنند. من سؤال كردم بالاخره ادعاى شما چیست؟ ایشان گفت: آقا، من حرفم این است كه این دین هایى كه موجود است همه درست است. اسلام هم دین خوبى است، هندوئیسم، بودیسم و مسیحیت هم دینهاى خوبى هستند. همه اینها به یك نقطه می رسد، به شرطى كه پیروان آن بدان درست عمل كنند و با هم دعوا نكنند.
من توصیه ام به مسلمانها این است كه دین خودتان را عمل كنید و به دیگران كارى نداشته باشید. به مسیحیان هم مى گویم كه دین خودتان را عمل كنید و به دیگران كارى نداشته باشید. به هندوها هم مى گویم شما بت پرستى خودتان را داشته باشید و به دیگران هم كارى نداشته باشید. اگر همه اینها به دین خود عمل كنند نهایتاً به حقیقت مى رسند. حقیقت این است كه اینها راه هاى مختلفى است. آن وقت مسلمانان ایشان را براى سخنرانى دعوت مى كردند تا مسائل روانى، آرامش نفس، تمركز و حضور قلب در نماز را تعلیم دهد! ما آن جا بحثى كردیم كه وقتى رئیسشان دید جواب منطقى ندارد، گفت: آن چه من بلد هستم، همین است. شما اگر راه بهترى سراغ دارید بفرمایید. او گفت: من مى گویم: همه با هم مهربان باشید، همه دین خود را عمل كنید و به دیگران هم كارى نداشته باشید.
این یك حیله شیطانى است و كسانى پشت پرده، مقاصد خودشان را پیگیرى مى كنند. آنها مى خواهند دیگران را آرام كنند تا روح اعتراض در مردم پیدا نشود. این سیاست استعمار است تا هیچ كس در دین خود از خود غیرتى نشان ندهد. باید با تدبیر آن را شناخت و در برابر آن موضعگیرى كرد.
ــــــــــــــــ
منابع:
[1] - گزیدهای از سخنان حضرت آیت اللّه مصباح یزدی(دامت بركاته): تاریخ 5/ 2/ 86
[2] - نهج البلاغه. شریف رضی. تصحیح: صبحی صالح. دارالکتاب. بیروت. ص 60. خطبه 18.
[3] - شورى، 13.
[4] - انعام، 31.
[5] - جاثیه، 17.
گروه حوزه علمیه تبیان _ علی محمدسرلک