تبیان، دستیار زندگی

انقلاب سفید

هدف از اصلاحات ارزی در ایران

اصلاحات ارضی با تحمیل ایالات متحده در ایران اجرا شد و برخلاف ادعای مقامات امریکایی، هدف اصلی از اجرای آن در کشور ما نه بالا بردن سطح رفاه مردم، بلکه تقویت سرمایه‌داری وابسته به آمریکا در برابر کمونیستها و همچنین فراهم کردن بازار و بستری برای فروش کالاهای مصرفی امریکا در ایران بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اصلاحات ارزی
در هنگام ریاست جمهوری کندی تلاش برای اصلاحات در ایران به‌صورت جدی آغاز شد. بر همین اساس شاه در سال 1340 برنامه «انقلاب سفید» بدون خونریزی‌اش را اعلام کرد. برنامه‌ای که به‌زعم وی حربه را از دست مخالفین چپ گرایش خارج می‌کرد. عناصر این اصلاحات عبارت بودند از تقسیم مجدد اراضی بزرگ میان دهقانان و اصلاح قانون انتخابات؛ اما «انقلاب سفید» نتوانست عموم مردم را قانع کند که وی پادشاهی متجدد است.


علل خارجی اصلاحات ارضی در ایران

یکی از عوامل مهمی که ضرورت طرح و اجرای اصلاحات ارضی را به وجود آورده بود، بی تردید عوامل خارجی بود که به صورت مستقیم و غیرمستقیم طرح می‌شدند و در مجموع در تدوین و اجرای آن در سال 1340 نقش تعیین کننده‌ای داشتند. در این ارتباط باید اذعان کرد کشورهای غربی، به ویژه ایالات متحده امریکا، با توجه به تجربه تلخ حوادث جنوب شرق آسیا، امریکای لاتین و نقش دهقانان در جنگهای رهایی بخش دهه 1330 از جمله جنگهای ویتنام، چین، الجزایر و کوبا که مسئله زمین و دهقان اهرم اصلی آنها بود، بدین نتیجه رسیده بودند که با اجرای اصلاحات از بالا می‌توان از رشد جنبشهای خارجی و ضد استبدادی جلوگیری کرد. بدین ترتیب به تصور امریکا، اصلاحات ارضی ساختار کهنه کشاورزی و روابط اجتماعی سنتی در روستاهای ایران (به عنوان همسایه شوروی) را بهبود می‌دهد و از نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی کمونیست و در نهایت احتمال بروز یک انقلاب سیاسی جلوگیری می‌کند؛ (1)

مواضع امریکا همزمان با اجرای اصلاحات ارضی

همان طور که گفته شد، از زمان انتخاب جان اف کندی به ریاست جمهوری امریکا، فشار بر ایران در جهت اجرای اصلاحات ارضی مضاعف شده بود. بدین منظور در آن دوران، کندی نماینده ویژه خود آورل هریمن را به تهران فرستاد تا به شاه بگوید که اصلاحات اجتماعی در ایران ضروری است و در انجام آن نباید تاخیر شود. این در واقع همان طرح «اتحاد برای پیشرفت» کندی برای جلوگیری از قیامهای مردمی در جهان سوم بر ضد امریکا بود که در ایران به صورت اصلاحات ارضی و «انقلاب سفید» به مرحله اجرا گذاشته شد. سرانجام در مرداد 1340، چستر بولز، معاون وزارت خارجه امریکا، به تهران آمد و مذاکرات همه جانبه‌ای با شاه و امینی انجام داد و بدین ترتیب زمینه برای اصلاحات ارضی که از قبل توسط امریکا تدوین شده بود فراهم شد و شاه چون قدرت خود را متزلزل می‌دید، اصلاحات ارضی امریکایی را تحت عنوان انقلاب سفید به اجرا گذاشت و امریکا نیز قرار شد 35 میلیون دلار کمک مالی خود را به صورت اقساط بپردازد.

در پی آغاز «اصلاحات ارضی» در ایران، خبرگزاریها و رسانه‌های امریکایی، یک صدا به همراهی، تشویق و حمایت از این طرح برخاستند و آن را مایه دگرگونی شگرفی در ساختار اقتصادی و سیاسی ایران به شمار آوردند و چنین بیان کردند: «امریکا اعتماد واثق دارد که شاهنشاه ایران با علاقه‌ای باطنی برای ایجاد یک رفرم عمیق در کشور خود کوشش شجاعانه‌ای به عمل می‌آورند تا از بروز یک انقلاب از پایین جلوگیری کنند». در ادامه، همزمان با اجرای برنامه اصلاحات، سازمان سیا در اردیبهشت 1342، یعنی قبل از قیام پانزده خرداد، با توجه به انجام اصلاحات، در یک پیش بینی شتابان بیان کرد: «شانس شاه برای باقی ماندن در مسند قدرت برای چند سال آینده نسبتا خوب است». متعاقب آن، معاون وقت وزارت خارجه امریکا خطاب به کنگره امریکا اعلام کرد: «ایران با تشویق و کمکهای امریکا شروع به اجرای برنامه شجاعانه‌ای که عبارت از تثبیت اوضاع سیاسی می‌باشد نموده که دورنمای امیدبخشی برای تخفیف و رفع مشکلات داخلی آن دارد».(2)


پیامدهای منفی برای اقتصاد روستایی

اگرچه محمدرضاشاه در کتاب پاسخ به تاریخ هدف خود را از انقلاب سفید سازندگی و ترقی ایران بیان می‌کند. اما می‌توان مهم‌ترین هدف شاه در حوزه اقتصادی را تغییر الگوی کلان اقتصادی کشور از کشاورزی و تولید دستی به صنعت و پیوستن به نظام جهانی سرمایه‌داری دانست. بررسیهایی که صورت گرفته نشان می‌دهد، اصلاحات ارضی به عنوان کانون انقلاب سفید، نتایج اقتصادی منفی زیادی از خود بر جای گذاشت.

مهم‌ترین پیامدهای اقتصادی آن تقسیم و قطعه قطعه شدن زمینهای کشاورزی، کاهش تولیدات کشاورزی به علت حذف نظام ارباب رعیتی و در سطحی بالاتر، کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی بود. جان فوران پیامدهای این برنامه را با استفاده از تحقیقات اریک هوگلند کارشناس انگلیسی زبان این برنامه ارائه می‌دهد. فوران می‌نویسد که اگر چه به صورت رسمی بیان شد که 93 درصد دهقانان سهم‌بر صاحب زمین شدند و حکومت این را موفقیتی برای خود قلمداد می‌کرد اما در پشت این ظاهر موفقیت‌آمیز، هوگلند به یک واقعیت تیره و تار دست یافته است. به عقیده وی اصلاحات ارضی ایران عملاً یک برنامه محافظه‌کارانه بود که مزایای مثبت معدودی داشت. به گفته این کارشناس انگلیسی اغلب روستانشینان از نظر موقعیت اقتصادی بهتر از سالهای قبل از اجرای برنامه نبودند. دلیل این ناکارآمدی آن است که نیمی از خانوارهای روستانشین به این دلیل که قرارداد رسمی سهم‌بری نبسته بودند و حق نسق نداشتند، مشمول قانون اصلاحات ارضی نشدند.

اغلب دهقانانی که صاحب زمین شدند قطعه زمینهای کوچک و نامرغوبی به دست آوردند و نیمی از زمینها اصولاً تقسیم نشد و در اختیار بزرگ مالکان باقی ماند.

بعد از پایان برنامه اصلاحات ارضی 45000 زمیندار عمدتاً غایب و بزرگ باقی ماندند و 1350 نفرشان املاک وسیعی بالای 200 هکتار داشته‌اند. 47 درصد همه زمینهای دایر و قابل کشت در دست این مالکان غایب باقی ماند که اغلب زمینهای حاصلخیز کشور را شامل می‌شد.

پیامدهای منفی برای اقتصاد ملی

وضع بسیار نامطلوب اقتصاد روستایی از یک طرف و جاذبه‌های روز افزون شهرها به سبب رونق فعالیتهای ساختمانی و خدماتی از طرف دیگر موجب تسریع مهاجرت نیروهای روستایی به شهرها گردید. هر چند که مجموعه‌ای از عوامل طبیعی، فنی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زمینه‌های اساسی مهاجرتهای داخلی را پدید می‌آورند، اما در مورد مهاجرت روستاییان به شهرها طی سالهای 1342 تا 1352 باید بیشتر به عوامل کمی دستمزد فعالیتهای زراعی، بیکاری دائمی، الگوی مالکیت ارضی، غیر اقتصادی بودن امکانات کشاورزی و پایین بودن نرخ تولیدات کشاورزی و همچنین تحقیر روستاییان توجه داشت.(3)

یکی از مهمترین بحرانهای این مهاجرت، تورم حادی بود که در اوایل دهه 50 ظهور کرد و به اقتصاد حکومت محمدرضا شاه ضربه‌ سنگینی وارد کرد. تورم در مورد کالاهای ضروری مانند مواد غذایی و مسکن در شهرها چشمگیر بود. این تورم خود دلایل مختلفی داشت که کمبود مسکن و هجوم جمعیت از روستا به شهر و همچنین پیشی گرفتن میزان جمعیت بر میزان رشد تولیدات کشاورزی، افزایش ناگهانی قیمت مواد غذایی در بازارهای جهانی و خالی شدن روستاها از نیروی کار و تشدید مشکلات کشاورزی از مهم ترین این دلایل بود.

رژیم بدون توجه به پیچیدگیهای علل تورم، راه‌حلهای ساده‌ای را در پیش گرفت و مسئولیت تورم را به گردن جامعه تجاری انداخت. حکومت نخست به سراغ تجار عمده رفت و با سروصدای زیادی فئودالیستهای صنعتی مانند القانیان و وهابزاده را دستگیر کرد. رژیم با پی بردن به اینکه جنگ علیه سرمایه داران تورم را از بین نخواهد برد، به سراغ مغازه‌داران و تجار خرده پا نیز رفت. دولت بر قیمت بیشتر کالاها نظارت دقیقی اعمال کرد. همچنین شوراهای  صنفی که ساواک به سرعت تشکیل داده بود حدود 250000 نفر را جریمه، 23000 بازرگان را از شهرهای خود تبعید، حدود 8000 مغازه دار را به دو تا سه سال زندان محکوم و 180000 تاجر خرده پای دیگر را توبیخ کردند. این اختلالات در تجارت به‌گونه‌ای بود که مغازه‌داری به یک خبرنگار فرانسوی می‌گوید: «گویا انقلاب سفید کم کم شبیه یک انقلاب سرخ می‌شود»، اما نمایش این بگیر و ببندها تأثیری در اقتصاد رو به احتضار نداشت.

پی نوشت:
1-  سیاست خارجی امریکا و شاه، گازایو روسکی
2-  تاریخ بیست و پنج ساله، غلامرضا نجاتی
3- تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، علیرضا ازغندی