بهترین و بدترینها از دیدگاه نهج البلاغه
لذّات و شهوات؛ از نگاه قرآن
امیرالمومنین علیه السلام در بخشی از خطبه هشتاد و هفتم نهج البلاغه در وصف بندگان شایسته خدا میفرماید: اینها پیراهن شهوت را از قامت خودشان دور میكنند و از همّ و غمّ عالم جز اندوهی كه به تنهایی آن را تحمل میكنند، راحت میشوند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/12/20 ساعت 14:46
بهترین و بدترینها از دیدگاه نهج البلاغه
لذّات و شهوات؛ از نگاه قرآن[1]
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِ وتَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِه فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى.[2]
حضرت علی علیه السلام در بخشی از خطبه هشتاد و هفتم نهج البلاغه در وصف بندگان شایسته خدا میفرماید: اینها پیراهن شهوت را از قامت خودشان دور میكنند و از همّ و غمّ عالم جز اندوهی كه به تنهایی آن را تحمل میكنند، راحت میشوند.
در زمینه شهوات سؤالاتی مطرح است از قبیل این كه اساسا شهوت یعنی چه و چرا شهوت به پیراهن تشبیه شده است؟ منظور از دور كردن پیراهن شهوات چیست؟ آیا آن طور كه بعضی تصور میكنند مطلق لذایذ و شهوات دنیا پلید و منفور است و كسی كه میخواهد در راه خدا قدم بردارد باید همه اینها را رها كند؟
شهوت در لغت به معنای میل است و اشتها نیز از همین ماده است. این معنافی حد نفسه نه بار منفی دارد و نه بار مثبت و ارزش یافتن آن بستگی دارد به این كه در چه مقامی و با چه انگیزهای تحقق پیدا كند. گاهی میل امری غیر اختیاری است كه بار ارزشی پیدا نمیكند زیرا ارزشهای اخلاقی چه مثبت و چه منفی به امور اختیاری مربوط است. انسان وقتی گرسنه میشود، به طور طبیعی به غذا میل پیدا میكند. این خوب و بد اخلاقی ندارد.
قرآن در باره بهشت میفرماید: «فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُس»،[3] «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِین»؛[4] در بهشت آنچه بهشتیان میل داشته باشند، وجود دارد. آن جا نهرهای شرابی است كه بهشتیان از آن لذت میبرند. این نشان میدهد لذّت و اشتها بد نیست، ولی در عرف غالبا شهوت در جایی گفته میشود كه میل به اندامی از اندامهای انسان - به خصوص شكم او - مربوط باشد. به همین جهت، میل به مناجات با خدا را شهوت نمی گویند.
در قرآن كریم، كلمه «شهوات»؛ در سه جا به كار رفته است كه در همه موارد بار منفی دارد.[5] در یكی از موارد قرآن میفرماید: «زُیِّنَ؛ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب»؛[6] در دنیا برای مردم علاقه به شهواتی از قبیل؛ زن، فرزند، طلا، نقره و... زینت داده شده است، ولی این طلاها، نقرهها، اسبهای سواری زیبا و... ابزارهای زندگی دنیا است. سرانجام نیك و بازگشتگاه بهتر نزد خدا است. انسان باید بفهمد كه لذّتهای دنیا زودگذر است. اگر انسان بدان دلبستگی پیدا كند او را از سعادت باز میدارد. از طرفی باید بداند لذّتهایی هست كه با میل طبیعی برانگیخته نمیشود و عضو بدنی ندارد. عقل انسان باید آن را بفهمد و دنبالش برود و آن را بر این لذّت زودگذر ترجیح دهد:
«قُلْ أَأُنَبِّئُكُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّه والله بصیر بالعباد»؛[7] از تمام؛ لذّتهای دنیا بهتر، آن لذّتهایی است كه در عالیترین كیفیّت و در طولانیترین مدّت (ابدیت) برای شما در آخرت پیش خدا محفوظ است، به شرطی كه تقوا داشته باشید. بالاترین چیزی كه در این دنیا پهلوانان را به زمین میزند، شهوت جنسی است، ولی بهتر از اینها همسرانی است كه خداوند منّان آنان را در بهشت برای شما قرار داده است و هیچ آلودگی و زشتی ندارند. علاوه بر اینها لذّت مهمتری وجود دارد كه باید استعداد بیشتری داشت تا آن را درك كرد و آن رضوان الهی است كه خدا آگاه است آن را به كدام یك از بندگان كه صلاحیت درك آن را دارد، عطا كند. در این آیه كاملاً روشن است كه خداوند در مقام تعریف شهوات، و به خصوص «حبّ الشّهوات»؛ نیست، بلكه درصدد نكوهش آن است.
استفاده از شهوات یا تمتّع از چیزهایی كه متعلّق شهوات است، مسألهای است و حبّ الشّهوات مسألهای دیگر. شیطان آن چنان امور لذّت بخش دنیا را در نظر انسان تزیین و تقویت میكند كه با این وسوسه كاهی را به صورت كوه نشان میدهد. شیطان شهوتی را كه به محض ارضا، تمتّع از آن پایان مییابد و انسان می فهمد ارزش چندانی ندارد، به گونهای زینت می كند كه ساعتی بعد یا روز بعد باز انسان همان ولع را دارد و وقت، پول و عمر خود را صرف میكند به خیال این كه به لذّتی برسد و وقتی رسید باز میفهمد كه چیز ارزشمندی نبود.
با تبعیّت از شیطان، انسان به یك حالتی شبیه جنون میرسد. البته گاهی از خودش می پرسد: مگر من عاقل نبودم؟ مگر این كارها چه قدر ارزش داشت كه این همه وقت، پول و عمر صرفش كردم؟ ولی باز فردا همه چیز تكرار میشود و آن چنان شیطان بر انسان مسلط میشود كه در آن حال به كلّی عقلش را از دست میدهد.
بسیار زشت است انسان از سلف صالح خویش كه از بندگان خالص خدا بودهاند، دور بیفتد و گمراه شود. خداوند در اوصاف اولیا و بندگان شایسته خود میفرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا»؛[8] بندگان صالح من عاشق مناجات و عبادت بودند، وقتی كلمات خدا را میشنیدند به سجده میافتادند و اشك از چشمانشان جاری میشد، ولی پس از اینها نسلی آمدند كه دو ویژگی متفاوت از بندگان صالح داشتند: یكی این كه نماز را ضایع میكردند(نه این كه ترك میكردند، بلكه در خواندن آن سستی و كوتاهی میكردند) و دیگر این كه پیرو شهوات بودند. در میان همه زشتیهای آنان، قرآن بر این دو تكیه كرده است و عجیب است كه این دو ارتباط وثیقی با یكدیگر دارند. هر قدر انسان در شهوات غوطه ور شود از نماز و مناجات و انس با خدا محروم میشود و حال نماز خواندن ندارد و هر چه از شهوات خودداری كند آمادگی بیشتری پیدا میكند تا لذت مناجات با خدا را درك كند و ارزش نماز را بفهمد.
نتیجه این دو (سبك شمردن نماز و دنبال كردن شهوات) گمراهی است و انسان به حالتی میافتد كه شیطان بر او مسلط می شود. اگر تعبیر بدی نباشد، شیطان افسارش را به دست میگیرد، سوارش میشود و عقل و شعور او را در اختیار میگیرد، ولی او به خیال خود خیلی لذّت میبرد و حال میكند! طولی نمیكشد كه میفهمد چه غلطی كرده كه اختیار خود را به دست شیطان داده است. پس بندگان محبوب خدا پیراهن شهوات را از تن در میآورند، یعنی آن پیراهنی كه شیطان بر تنشان پوشانده بود و علاقه خاص به شهوات را، كه بسیار مذموم است، در آنها پدید آورده بود، از تن بیرون میكنند.
اصل میل به دنیا و استفاده از آن ممنوع نیست. چه طور ممكن است ممنوع باشد با این كه گاهی واجب شرعی است؟ بارها گفتهایم: امور دنیا از آن جا كه خدای متعال از روی حكمت آفریده، برای این است كه انسان از آن استفاده كند و تا دلخواه انسان نباشد از آن استفاده نمیكند. اگر لذّت نداشته باشد كه انسان به دنبال آن نمیرود. همه امور دنیا برای این است كه انسان زندگی خود را به نحو صحیحی ادامه دهد. اگر انسان غذا نخورد مریض میشود و میمیرد. پس وقتی اشتها دارد باید غذا بخورد. اگر از غریزه جنسی خود استفاده نكند نسل انسان منقرض میشود. پس باید استفاده كند، اما باید دانست اینها ابزار و وسیله است و هدف نیست.آن چه عیب است، این است كه دنیا «متاع الغرور»؛ شود و عشق به دنیا انسان را از مقصد باز دارد.
اتومبیل یك ابزار است برای این كه انسان سوار شود و به مقصد برسد. پس اگر كسی اتومبیل خرید و صبح تا شب مشغول تمیز كردن شیشههایش شد تا برق بزند یا به گونهای آن را تزیین كند كه مجبور شود صبح تا شب نوكر اتومبیلش باشد، كار عاقلانهای نكرده است. خوب بودن وسیله، به این معنا نیست كه انسان وقت فراوانی را صرف آن كند، بلكه به این معنا خوب است كه او را به مقصد برساند و از مقصد باز ندارد. پس آن چه مهم است این است كه دنیا هدف قرار نگیرد. «وَاعلَمُوا اَنَّما الْحَیاةِ الدُّنْیا لَعِبٌ و لَهْو»[9]؛ وگرنه كسی كه از هیچ؛ لذّتی از لذتّهای دنیا استفاده نمیكند، زن نمیگیرد، بچه دار نمیشود، با دوستان معاشرت نمیكند، غذا نمیخورد، لباس مناسب نمیپوشد و...، و این همه را به فرمایشات ائمه مستند میكند، درواقع از بیانات اهل بیت علیهم السلام سوء استفاده میكند. فرقههای گمراه و گمراه كننده از همین جاها پیدا میشوند. آیات و روایات در مقام این است كه دلبستگی به دنیا، نگاه كردن به دنیا به عنوان یك امر مستقل، و فراموش كردن ابزاری بودن آن را مذمّت كند. كسی كه دنیا را بت قرار داده و فكر و ذكر او در شبانه روز دنیا است، مذموم است. كسی كه دلبستگی نداشت و به كمك دستورات شرع از همه ابزارهای دنیا استفاده كرد و بنده آن نشد، آزاد است و از همّ و غمّ دنیا خلاص میشود.
غصه هایی كه ما در دنیا داریم، همه به خاطر پیدا كردن چیزهایی است كه شهوات ما را ارضا كند. اگر افرادی را كه خیلی در فكرند و غصه دار و افسرده هستند، روانكاوی كنید هیچ یك در اثر محبت به خدا، علاقه به آخرت و كسب رضوان الهی چنین حالتی پیدا نكردهاند. همه این همّ و غمها به امور دنیا برمیگردد.
آن چه مذمّت دارد این است كه انسان گیج شود و خیال كند این لذت زودگذر دنیا را باید همچون بت پرستید و همه همت خود را صرف آن كرد. گاهی دنبال این لذّتها رفتن آن قدر انسان را پست میكند كه انسان را از انسانیت و از ارتباط با خدا دور میكند. دور شدن از خدا با دنبال كردن شهوت متلازم است. حتی دلبستگی به لذّتهای حلال، حال نماز و انس با خدا و مناجات را از انسان میگیرد.
گاهی لذّتهای دنیا آن چنان بر دل مسلط میشود كه راحتی را از انسان میگیرد. بعضی خیال میكنند كسانی كه از لذایذ دنیا بهرهمند هستند راحتند. اینها متوجه نیستند كه آنها برای پیدا كردن لذّتهایی آنی، ساعتها فكر كرده، غصه خورده، چه اندازه آسایش و راحتی را از دست داده و چه بسا خیانتها كردهاند تا لذّتی برایشان پیدا شده است. شما این همّ و غمها، غصّهها و ناراحتیها را به حساب نمیآورید. نتیجه برآیند غصّه و لذّت برای آنان شبیه صفر است! آیا این است خوشی زندگی دنیا؟
امروز كشورهایی كه بالاترین وسایل لذّت عالم را در اختیار دارند، حتی لذّتهایی كه ما خواب آن را هم نمیبینیم، و برای همه شهروندانشان كم و بیش همه چیز فراهم استبیشترین داروهای روانی را تولید و مصرف میكنند. بیشترین كلینیكهای روانی و بالاترین ارقام داروهای روانی همان جا است. مجهزترین بیمارستانها به بیماریهای روانی اختصاص دارد. اگر این لذّتها باعث راحتی و آسایش است پس چرا آن جا این همه افسردگی و بیماری روانی پیدا میشود. حال سری بزنید به گوشه روستاها كه از كمترین امكانات برخوردارند و ببینید پیرزنها و پیرمردهای هفتاد- هشتاد ساله، با چه شادی و خوشی در كنار بچههایشان راحت و آسوده زندگی میكنند. چندی پیش تلویزیون جمهوری اسلامی پیرمرد صد و بیست سالهای را با خانمش نشان میداد كه هشتادمین سال ازدواجشان را جشن گرفته بودند و این پیر مرد می گفت: من در عمرم دكتر ندیدهام و دوا نخوردهام! اینها همیشه شكر خدا را میكنند و از زندگیشان لذّت میبرند.
برای بندگان خوب خدا هیچ همّ و غمّی وجود ندارد جز یك همّ و غم كه مطلوب است و آن رسیدن به مقصد است. اگر انسان دغدغه رسیدن به هدف و مقصد را نداشته باشد حركت نمیكند. مسافر نمیتواند دغدغه نداشته باشد مگر این كه فراموش كند مسافر است. ما در این دنیا در حال حركتیم. «إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدحا؛ تو در راه پروردگارت رنج فراوان مىكشى»؛[10] زندگی دنیا سراسر سیر و سفر است. یك سیر تكوینی به سوی خدا برای همه و یك سیر تشریعی برای كسانی كه عاقلانه و آگاهانه دنبال او باشند. مسافر نمیتواند دغدغه مقصد نداشته باشد وگرنه حركت نمیكند. آن چه باعث میشود انسان طی مسیر كند، این است كه دلش میخواهد به هدف برسد و نگران است كه مبادا به مقصد نرسد. اگر تنبلی كند، راحت طلبی كند و وسایل سفر را فراهم نكند به مقصد نمیرسد. «اجعل همّك همّاً واحدا»؛[11] شما غم و غصههای دیگر را دور بریزید. اینها ارزشی ندارند كه انسان در باره آن فكر كند. آن چه باید بدان اندیشید همّ و غمّی است كه به مقصد ارتباط دارد. در این دنیا انسان باید غصه هدف را بخورد تا جای دیگر محزون نباشد. برای چنین افرادی آن جا دیگر خوف و اندوهی نیست «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»؛[12] و به؛ آن چه میخواستند میرسند. به همین جهت ملائكه به هنگام احتضار به مؤمن بشارت میدهند كه «نحن اولیاؤكم فی الحیاة الدنیا»[13]؛ ما در دنیا هم دوست شما بودیم و به شما كمك می كردیم. نگران نباش. غم و غصه های عالم تمام شد. همّ و حزن مربوط به مقصد هم كه تو داشتی، تمام شد [حضرت باقر علیه السّلام فرماید: نحن أولیائكم فی الحیوة الدّنیا اى نحرسكم فى الدّنیا و عند الموت فى الاخرة؛[14] ما دوستان شما در دنیا هستیم یعنی؛ هم در دنیا و هم به هنگام مرگ در آخرت از شما محافظت می کنیم].
ــــــــــــــــ
منابع:
[1] - گزیدهای از سخنان حضرت آیة اللّه مصباح یزدی(دامت بركاته) ؛ تاریخ 06/10/85
[2] - نهج البلاغة. شریف رضی. تصحیح: صبحی صالح. دار الكتاب. لبنان. صفحه 118. خطبه 87.
[3] - زخرف، 71.
[4] - محمد، 15.
[5] - آلعمران، 14 - نساء، 27 - مریم، 59.
[6] - آلعمران، 14.
[7] - آلعمران، 15.
[8] - مریم، 59.
[9] - حدید، 20.
[10] - انشقاق، 6.
[11] - بحار الأنوار. العلامة المجلسی. دارالاحیاء التراث. بیروت. ج74. ص 29.
[12] - بقره، 277.
[13] - فصلت، 31.
[14] - تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات میقات، 1363 ش، چاپ اول. ج11.ص370
گروه حوزه علمیه تبیان _ علی محمدسرلک
لذّات و شهوات؛ از نگاه قرآن[1]
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِ وتَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِه فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى.[2]
حضرت علی علیه السلام در بخشی از خطبه هشتاد و هفتم نهج البلاغه در وصف بندگان شایسته خدا میفرماید: اینها پیراهن شهوت را از قامت خودشان دور میكنند و از همّ و غمّ عالم جز اندوهی كه به تنهایی آن را تحمل میكنند، راحت میشوند.
در زمینه شهوات سؤالاتی مطرح است از قبیل این كه اساسا شهوت یعنی چه و چرا شهوت به پیراهن تشبیه شده است؟ منظور از دور كردن پیراهن شهوات چیست؟ آیا آن طور كه بعضی تصور میكنند مطلق لذایذ و شهوات دنیا پلید و منفور است و كسی كه میخواهد در راه خدا قدم بردارد باید همه اینها را رها كند؟
شهوت در لغت به معنای میل است و اشتها نیز از همین ماده است. این معنافی حد نفسه نه بار منفی دارد و نه بار مثبت و ارزش یافتن آن بستگی دارد به این كه در چه مقامی و با چه انگیزهای تحقق پیدا كند. گاهی میل امری غیر اختیاری است كه بار ارزشی پیدا نمیكند زیرا ارزشهای اخلاقی چه مثبت و چه منفی به امور اختیاری مربوط است. انسان وقتی گرسنه میشود، به طور طبیعی به غذا میل پیدا میكند. این خوب و بد اخلاقی ندارد.
قرآن در باره بهشت میفرماید: «فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُس»،[3] «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِین»؛[4] در بهشت آنچه بهشتیان میل داشته باشند، وجود دارد. آن جا نهرهای شرابی است كه بهشتیان از آن لذت میبرند. این نشان میدهد لذّت و اشتها بد نیست، ولی در عرف غالبا شهوت در جایی گفته میشود كه میل به اندامی از اندامهای انسان - به خصوص شكم او - مربوط باشد. به همین جهت، میل به مناجات با خدا را شهوت نمی گویند.
در قرآن كریم، كلمه «شهوات»؛ در سه جا به كار رفته است كه در همه موارد بار منفی دارد.[5] در یكی از موارد قرآن میفرماید: «زُیِّنَ؛ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب»؛[6] در دنیا برای مردم علاقه به شهواتی از قبیل؛ زن، فرزند، طلا، نقره و... زینت داده شده است، ولی این طلاها، نقرهها، اسبهای سواری زیبا و... ابزارهای زندگی دنیا است. سرانجام نیك و بازگشتگاه بهتر نزد خدا است. انسان باید بفهمد كه لذّتهای دنیا زودگذر است. اگر انسان بدان دلبستگی پیدا كند او را از سعادت باز میدارد. از طرفی باید بداند لذّتهایی هست كه با میل طبیعی برانگیخته نمیشود و عضو بدنی ندارد. عقل انسان باید آن را بفهمد و دنبالش برود و آن را بر این لذّت زودگذر ترجیح دهد:
«قُلْ أَأُنَبِّئُكُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّه والله بصیر بالعباد»؛[7] از تمام؛ لذّتهای دنیا بهتر، آن لذّتهایی است كه در عالیترین كیفیّت و در طولانیترین مدّت (ابدیت) برای شما در آخرت پیش خدا محفوظ است، به شرطی كه تقوا داشته باشید. بالاترین چیزی كه در این دنیا پهلوانان را به زمین میزند، شهوت جنسی است، ولی بهتر از اینها همسرانی است كه خداوند منّان آنان را در بهشت برای شما قرار داده است و هیچ آلودگی و زشتی ندارند. علاوه بر اینها لذّت مهمتری وجود دارد كه باید استعداد بیشتری داشت تا آن را درك كرد و آن رضوان الهی است كه خدا آگاه است آن را به كدام یك از بندگان كه صلاحیت درك آن را دارد، عطا كند. در این آیه كاملاً روشن است كه خداوند در مقام تعریف شهوات، و به خصوص «حبّ الشّهوات»؛ نیست، بلكه درصدد نكوهش آن است.
استفاده از شهوات یا تمتّع از چیزهایی كه متعلّق شهوات است، مسألهای است و حبّ الشّهوات مسألهای دیگر. شیطان آن چنان امور لذّت بخش دنیا را در نظر انسان تزیین و تقویت میكند كه با این وسوسه كاهی را به صورت كوه نشان میدهد. شیطان شهوتی را كه به محض ارضا، تمتّع از آن پایان مییابد و انسان می فهمد ارزش چندانی ندارد، به گونهای زینت می كند كه ساعتی بعد یا روز بعد باز انسان همان ولع را دارد و وقت، پول و عمر خود را صرف میكند به خیال این كه به لذّتی برسد و وقتی رسید باز میفهمد كه چیز ارزشمندی نبود.
با تبعیّت از شیطان، انسان به یك حالتی شبیه جنون میرسد. البته گاهی از خودش می پرسد: مگر من عاقل نبودم؟ مگر این كارها چه قدر ارزش داشت كه این همه وقت، پول و عمر صرفش كردم؟ ولی باز فردا همه چیز تكرار میشود و آن چنان شیطان بر انسان مسلط میشود كه در آن حال به كلّی عقلش را از دست میدهد.
بسیار زشت است انسان از سلف صالح خویش كه از بندگان خالص خدا بودهاند، دور بیفتد و گمراه شود. خداوند در اوصاف اولیا و بندگان شایسته خود میفرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا»؛[8] بندگان صالح من عاشق مناجات و عبادت بودند، وقتی كلمات خدا را میشنیدند به سجده میافتادند و اشك از چشمانشان جاری میشد، ولی پس از اینها نسلی آمدند كه دو ویژگی متفاوت از بندگان صالح داشتند: یكی این كه نماز را ضایع میكردند(نه این كه ترك میكردند، بلكه در خواندن آن سستی و كوتاهی میكردند) و دیگر این كه پیرو شهوات بودند. در میان همه زشتیهای آنان، قرآن بر این دو تكیه كرده است و عجیب است كه این دو ارتباط وثیقی با یكدیگر دارند. هر قدر انسان در شهوات غوطه ور شود از نماز و مناجات و انس با خدا محروم میشود و حال نماز خواندن ندارد و هر چه از شهوات خودداری كند آمادگی بیشتری پیدا میكند تا لذت مناجات با خدا را درك كند و ارزش نماز را بفهمد.
نتیجه این دو (سبك شمردن نماز و دنبال كردن شهوات) گمراهی است و انسان به حالتی میافتد كه شیطان بر او مسلط می شود. اگر تعبیر بدی نباشد، شیطان افسارش را به دست میگیرد، سوارش میشود و عقل و شعور او را در اختیار میگیرد، ولی او به خیال خود خیلی لذّت میبرد و حال میكند! طولی نمیكشد كه میفهمد چه غلطی كرده كه اختیار خود را به دست شیطان داده است. پس بندگان محبوب خدا پیراهن شهوات را از تن در میآورند، یعنی آن پیراهنی كه شیطان بر تنشان پوشانده بود و علاقه خاص به شهوات را، كه بسیار مذموم است، در آنها پدید آورده بود، از تن بیرون میكنند.
اصل میل به دنیا و استفاده از آن ممنوع نیست. چه طور ممكن است ممنوع باشد با این كه گاهی واجب شرعی است؟ بارها گفتهایم: امور دنیا از آن جا كه خدای متعال از روی حكمت آفریده، برای این است كه انسان از آن استفاده كند و تا دلخواه انسان نباشد از آن استفاده نمیكند. اگر لذّت نداشته باشد كه انسان به دنبال آن نمیرود. همه امور دنیا برای این است كه انسان زندگی خود را به نحو صحیحی ادامه دهد. اگر انسان غذا نخورد مریض میشود و میمیرد. پس وقتی اشتها دارد باید غذا بخورد. اگر از غریزه جنسی خود استفاده نكند نسل انسان منقرض میشود. پس باید استفاده كند، اما باید دانست اینها ابزار و وسیله است و هدف نیست.آن چه عیب است، این است كه دنیا «متاع الغرور»؛ شود و عشق به دنیا انسان را از مقصد باز دارد.
اتومبیل یك ابزار است برای این كه انسان سوار شود و به مقصد برسد. پس اگر كسی اتومبیل خرید و صبح تا شب مشغول تمیز كردن شیشههایش شد تا برق بزند یا به گونهای آن را تزیین كند كه مجبور شود صبح تا شب نوكر اتومبیلش باشد، كار عاقلانهای نكرده است. خوب بودن وسیله، به این معنا نیست كه انسان وقت فراوانی را صرف آن كند، بلكه به این معنا خوب است كه او را به مقصد برساند و از مقصد باز ندارد. پس آن چه مهم است این است كه دنیا هدف قرار نگیرد. «وَاعلَمُوا اَنَّما الْحَیاةِ الدُّنْیا لَعِبٌ و لَهْو»[9]؛ وگرنه كسی كه از هیچ؛ لذّتی از لذتّهای دنیا استفاده نمیكند، زن نمیگیرد، بچه دار نمیشود، با دوستان معاشرت نمیكند، غذا نمیخورد، لباس مناسب نمیپوشد و...، و این همه را به فرمایشات ائمه مستند میكند، درواقع از بیانات اهل بیت علیهم السلام سوء استفاده میكند. فرقههای گمراه و گمراه كننده از همین جاها پیدا میشوند. آیات و روایات در مقام این است كه دلبستگی به دنیا، نگاه كردن به دنیا به عنوان یك امر مستقل، و فراموش كردن ابزاری بودن آن را مذمّت كند. كسی كه دنیا را بت قرار داده و فكر و ذكر او در شبانه روز دنیا است، مذموم است. كسی كه دلبستگی نداشت و به كمك دستورات شرع از همه ابزارهای دنیا استفاده كرد و بنده آن نشد، آزاد است و از همّ و غمّ دنیا خلاص میشود.
غصه هایی كه ما در دنیا داریم، همه به خاطر پیدا كردن چیزهایی است كه شهوات ما را ارضا كند. اگر افرادی را كه خیلی در فكرند و غصه دار و افسرده هستند، روانكاوی كنید هیچ یك در اثر محبت به خدا، علاقه به آخرت و كسب رضوان الهی چنین حالتی پیدا نكردهاند. همه این همّ و غمها به امور دنیا برمیگردد.
آن چه مذمّت دارد این است كه انسان گیج شود و خیال كند این لذت زودگذر دنیا را باید همچون بت پرستید و همه همت خود را صرف آن كرد. گاهی دنبال این لذّتها رفتن آن قدر انسان را پست میكند كه انسان را از انسانیت و از ارتباط با خدا دور میكند. دور شدن از خدا با دنبال كردن شهوت متلازم است. حتی دلبستگی به لذّتهای حلال، حال نماز و انس با خدا و مناجات را از انسان میگیرد.
گاهی لذّتهای دنیا آن چنان بر دل مسلط میشود كه راحتی را از انسان میگیرد. بعضی خیال میكنند كسانی كه از لذایذ دنیا بهرهمند هستند راحتند. اینها متوجه نیستند كه آنها برای پیدا كردن لذّتهایی آنی، ساعتها فكر كرده، غصه خورده، چه اندازه آسایش و راحتی را از دست داده و چه بسا خیانتها كردهاند تا لذّتی برایشان پیدا شده است. شما این همّ و غمها، غصّهها و ناراحتیها را به حساب نمیآورید. نتیجه برآیند غصّه و لذّت برای آنان شبیه صفر است! آیا این است خوشی زندگی دنیا؟
امروز كشورهایی كه بالاترین وسایل لذّت عالم را در اختیار دارند، حتی لذّتهایی كه ما خواب آن را هم نمیبینیم، و برای همه شهروندانشان كم و بیش همه چیز فراهم استبیشترین داروهای روانی را تولید و مصرف میكنند. بیشترین كلینیكهای روانی و بالاترین ارقام داروهای روانی همان جا است. مجهزترین بیمارستانها به بیماریهای روانی اختصاص دارد. اگر این لذّتها باعث راحتی و آسایش است پس چرا آن جا این همه افسردگی و بیماری روانی پیدا میشود. حال سری بزنید به گوشه روستاها كه از كمترین امكانات برخوردارند و ببینید پیرزنها و پیرمردهای هفتاد- هشتاد ساله، با چه شادی و خوشی در كنار بچههایشان راحت و آسوده زندگی میكنند. چندی پیش تلویزیون جمهوری اسلامی پیرمرد صد و بیست سالهای را با خانمش نشان میداد كه هشتادمین سال ازدواجشان را جشن گرفته بودند و این پیر مرد می گفت: من در عمرم دكتر ندیدهام و دوا نخوردهام! اینها همیشه شكر خدا را میكنند و از زندگیشان لذّت میبرند.
برای بندگان خوب خدا هیچ همّ و غمّی وجود ندارد جز یك همّ و غم كه مطلوب است و آن رسیدن به مقصد است. اگر انسان دغدغه رسیدن به هدف و مقصد را نداشته باشد حركت نمیكند. مسافر نمیتواند دغدغه نداشته باشد مگر این كه فراموش كند مسافر است. ما در این دنیا در حال حركتیم. «إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدحا؛ تو در راه پروردگارت رنج فراوان مىكشى»؛[10] زندگی دنیا سراسر سیر و سفر است. یك سیر تكوینی به سوی خدا برای همه و یك سیر تشریعی برای كسانی كه عاقلانه و آگاهانه دنبال او باشند. مسافر نمیتواند دغدغه مقصد نداشته باشد وگرنه حركت نمیكند. آن چه باعث میشود انسان طی مسیر كند، این است كه دلش میخواهد به هدف برسد و نگران است كه مبادا به مقصد نرسد. اگر تنبلی كند، راحت طلبی كند و وسایل سفر را فراهم نكند به مقصد نمیرسد. «اجعل همّك همّاً واحدا»؛[11] شما غم و غصههای دیگر را دور بریزید. اینها ارزشی ندارند كه انسان در باره آن فكر كند. آن چه باید بدان اندیشید همّ و غمّی است كه به مقصد ارتباط دارد. در این دنیا انسان باید غصه هدف را بخورد تا جای دیگر محزون نباشد. برای چنین افرادی آن جا دیگر خوف و اندوهی نیست «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»؛[12] و به؛ آن چه میخواستند میرسند. به همین جهت ملائكه به هنگام احتضار به مؤمن بشارت میدهند كه «نحن اولیاؤكم فی الحیاة الدنیا»[13]؛ ما در دنیا هم دوست شما بودیم و به شما كمك می كردیم. نگران نباش. غم و غصه های عالم تمام شد. همّ و حزن مربوط به مقصد هم كه تو داشتی، تمام شد [حضرت باقر علیه السّلام فرماید: نحن أولیائكم فی الحیوة الدّنیا اى نحرسكم فى الدّنیا و عند الموت فى الاخرة؛[14] ما دوستان شما در دنیا هستیم یعنی؛ هم در دنیا و هم به هنگام مرگ در آخرت از شما محافظت می کنیم].
ــــــــــــــــ
منابع:
[1] - گزیدهای از سخنان حضرت آیة اللّه مصباح یزدی(دامت بركاته) ؛ تاریخ 06/10/85
[2] - نهج البلاغة. شریف رضی. تصحیح: صبحی صالح. دار الكتاب. لبنان. صفحه 118. خطبه 87.
[3] - زخرف، 71.
[4] - محمد، 15.
[5] - آلعمران، 14 - نساء، 27 - مریم، 59.
[6] - آلعمران، 14.
[7] - آلعمران، 15.
[8] - مریم، 59.
[9] - حدید، 20.
[10] - انشقاق، 6.
[11] - بحار الأنوار. العلامة المجلسی. دارالاحیاء التراث. بیروت. ج74. ص 29.
[12] - بقره، 277.
[13] - فصلت، 31.
[14] - تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات میقات، 1363 ش، چاپ اول. ج11.ص370
گروه حوزه علمیه تبیان _ علی محمدسرلک