بهترین و بدترینها از دیدگاه نهج البلاغه؛
حزن و خوف، عامل غبارروبی از قلب
عن مولانا امیر المؤمنین علیه السلام: إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَی نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَی لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/12/20 ساعت 14:34

اندوه و ترسی، لباسی بر قامت دوستان خدا[1]
بسم الله الرحمن الرحیم
حزن و خوف، عامل غبارروبی از قلب
عن مولانا امیر المؤمنین علیه السلام: إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَی نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَی لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ.[2]
خلاصه بحث گذشته این بود كه امیر المؤمنین؛ ـعلیهالسلامـ از ویژگیهای محبوبترین بندگان خدا نزد او، این ویژگی را ذكر میفرمایند كه بنده دارای حزن و خوف باشد. حزن را همچون لباس زیرین و خوف را مثل لباس رویین بپوشد. با توجه به این كه اینها امور نامطلوبی هستند و معمولاً آدم را از كار و زندگی بازمیدارد، این سؤال مطرح شد چه طور خداوند بندهای را دوست دارد كه به حزن و خوف مبتلا باشد؟ اجمالاً پاسخ دادیم كه همه ویژگیهایی كه خدای متعال در وجود انسان قرار داده، اگر در جای خودش مصرف شود حتماً برای سعادت او مؤثر است. حتی چیزهایی كه خداوند به ما عطا فرموده است و ما آن را خوش نداریم، اگر در جای خودش از آن استفاده كنیم باید خوشحال باشیم از این كه خدای متعال آن را به ما عطا فرموده است.
انسان معمولاً با آن طبیعت حیوانیش از غم و غصه و حزن و اندوه خوشش نمیآید، ولی از آنجا كه خدای متعال اینها را در وجود انسان قرار داده است، حتماً وجود آنها حكمتی دارد. مهم این است كه انسان بداند آن را كجا و چه مقدار مصرف كند. ما در كمّیّت بهكارگیری و نیز در محل آن اشتباه میكنیم و از حالات و روحیات خود درست استفاده نمیكنیم. ما معمولاً از مقوله شهوات (خوردنیها، آشامیدنیها، بوییدنیها، لمس كردنیها و...) خوشمان میآید، اما در این كه چه قدر باید آن را مصرف كنیم و در كجا و از چه راهی، دچار اشتباه میشویم و در مقابل، از غضب، حزن، خوف و... خوشمان نمیآید، اما باید بدانیم اینها نیز در زندگی نعمتی است كه باید جای آن را شناخت و به اندازه از آن استفاده كرد. اگر كسی در مقابل دشمنی قرار بگیرد، دشمن به او حمله كند و او خیلی خونسرد و بیتفاوت باشد، یا وقتی دشمن توی گوش او میزند، اعتنا نكند، یا وقتی به او فحش میدهد، بد میگوید و اهانت میكند، اهمیت ندهد، یا هنگامی كه به مال و ناموسش تجاوز میكند، هیچ ناراحت نشود و غضب نكند، نمیتوان او را انسان نامید. در برابر چیزهایی كه خطر میآفریند، انسان باید آماده دفاع شود. آن چه به انسان كمك میكند تا آماده دفاع شود همان حالت غضب است. آن چه مهم است، این است كه بدانیم چه اندازه و كجا باید از غضب استفاده كرد؟
حال كدام خطر است كه ارزش دارد انسان در مقابل آن غضب كند؟ پاسخ این است كه در برابر خطری ارزش دارد انسان غضب كند كه به دین، ناموس و شرفش لطمه وارد كند. آن جا باید غضب كرد و نباید بیتفاوت بود، اما در زمینه مسائل عادی وقتی كسی در مقابل انسان از روی جهل و نادانی كاری انجام میدهد كه مناسب نیست، آن جا مناسب است انسان خود را كنترل كند و كظم غیظ نماید. پس غضب و شهوت در زندگی انسان جای خود را دارد و از نعمتهایی است كه باید از آن استفاده كرد.
غم و شادی نیز همین طور است. معمولاً ما از شادی خوشمان میآید، البته این نیز در جای خود صحیح است. اگر بنا باشد انسان همیشه گرفته و غمگین باشد و از هیچ چیز شاد نشود، برای هیچ یك از دنیا و آخرت تلاش نمیكند. در مقابل شادی، غم و اندوه نیز ضروری است. جایی كه منفعتی از دست انسان میرود و قابل جبران نیست یا باید به صورتی جبران كرد كه زحمت فراوانی به همراه دارد، اگر انسان نسبت به آن هیچ غمگین نشود و درصدد جبران بر نیاید اصلا مواظبت نخواهد كرد تا در آینده به این بلا مبتلا نشود. پس اندوه نیز لازم است؛ اما مهم این است كه بداند چه چیز است كه از دست رفتن آن جای غم و اندوه دارد. این به پایه معرفتی فرد بستگی دارد كه منفعت و ضرر خود را چه چیز میداند. آدمهایی كه بیشتر با امور دنیا مأنوسند و از دین كمتر بهرهمندند، منفعت خود را همین منافع دنیا میدانند و با پیدا كردن آن شاد میشوند و در مقابل اگر پولی گم كنند غصهدار میشوند. اما انسان باید درست فكر كند و بفهمد چه منفعتهایی از دستش میرود كه ارزش دارد به خاطر آن غمگین شود.
انبیای بزرگوار برای همین آمدند كه به ما بفهمانند در چه مواردی باید از تمایلات شهوانی و در كجا باید از غضب استفاده كنیم. قرآن كریم به ما میفرماید: جاهایی شما غمگین میشوید كه نباید غمگین شوید. جاهایی شاد میشوید كه نباید شاد شوید. انبیا آمدند تا بگویند: آن چه جا دارد شما از آن بترسید، ضرری است كه دیگر قابل جبران نیست و باعث بدبختی است. هفتاد سال ضرر دنیا در مقابل ضرری كه همیشگی است، چیزی به حساب نمیآید، چون ضرر دنیا هر چه باشد، متناهی است.
اگر انسان حساب كند از یك روز عمر خود چه منفعتهای ابدی را میتوانست كسب كند، ولی آن را از دست داد و در برابر، كارهایی كرد كه آتش جهنم را برای خود خرید، خیلی باید غصه بخورد. انسان به امور مادّی توجه فراوان دارد و گاهی كه برایش فرصتی پیش میآید و میتواند كاری كند تا منفعت مادّی قابل توجهی پیدا كند، اگر كوتاهی كند، ممكن است مدتها غصهدار باشد و مدام دست روی دست بزند. حال چنین كسی اگر گناهی را مرتكب شود چه قدر غصه میخورد از این كه چه بدبختیهایی را برای خود به وجود آورده است؟! متأسفانه ما به غفلت مبتلا هستیم. اگر اینها را باور نداریم كه مصیبت بزرگی است، و اگر باور داریم و اهمیت نمیدهیم باید خودمان را فراوان ملامت كنیم.
روز قیامت خداوند به فرشتگان دستور میدهد كه بروید این بنده گنهكار را بگیرید، غل و زنجیر كنید و با زنجیری كه هفتاد ذراع طول دارد، او را به سوی جهنم بكشید. «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ... ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوه»[3]؛ این آقا را در برابر میلیاردها انسان كه چه بسا بسیاری از آنها فكر میكردند این آدم خوبی است، به زنجیر میكشند و به جهنم میبرند. این رسوایی در برابر خلایق با چه چیز قابل مقایسه است؟
در میان ما كیست كه گناه نكرده باشد؟ نقل شده است كه كسانی گفتهاند: ما در طول عمرمان از روزی كه به تكلیف رسیدهایم تا آخر عمر حتی یك گناه را عالماً و عامداً انجام ندادهایم!! تصور این سخن هم برای ما مشكل است، چه رسد به این كه ادعای آن را داشته باشیم!
ما در جای تاریكی قرار گرفتهایم كه فقط لذت گناه را میبینیم. اگر انسان در فضای روشن و نورانی نشسته باشد و شهوت و غضب بر او غالب نباشد، چنانچه اراده كند، به خوبی میتواند فكر كند، اما وقتی شهوت و غضب غلبه كرد دیگر جایی برای فكر كردن باقی نمیماند. چیزی كه مانع فكر میشود، علاقه به دنیا و انس با لذتهای آن است. اگر انسان فكر كند چه فرصتهایی را از دست میدهد و چه عذابها و بدبختیهایی پیدا میكند كه از چشم خدا و اولیای او میافتد و دیگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او اعتنا نمیكند، مگر میشود گناه كند؟
بیشك خوفی كه از محرومیتهای آخرتی پدید میآید، ارزش دارد وگرنه دنیا كه ارزش ندارد تا انسان به خاطر محروم شدن از آن محزون شود. در فرهنگ دینی ما، وقتی اندوه ستایش میشود، منظور حزن دنیا نیست. مقام امیر المؤمنین ـعلیهالسلامـ خیلی بالاتر از این است كه حزن دنیا را ستایش كند. كلمات دیگر حضرت شاهد این مطلب است و به طور قطع، ستایش حضرت از حزن درباره محرومیت از سعادت ابدی و مقامات معنوی است.
انسان اگر غم و غصه دنیا را داشته باشد گاهی اصلاً به غذا میلی ندارد. تازه اگر با اصرار دیگران بر سر سفره بنشیند مزه غذا را نمیچشد و از غذا خوردن لذتی نمیبرد، به گونهای حزن بر او غالب میشود كه اصلاً به این لذتها توجهی نمیكند. همچنین كسی كه تحت تعقیب است و میترسد دشمن به او برسد و جانش را به خطر اندازد، دیگر به فكر التذاد از خوردنیها، آشامیدنیها و چیزهای دیگر نیست. او میخواهد جانش را نجات دهد و اعتنایی ندارد به این كه هوا گرم است یا سرد است، گرسنه و تشنه است یا نیست. اگر ما این خوف و حزن را نسبت به آخرت داشته باشیم ـ كه همیشه باید داشته باشیم ـ دیگر امور دنیا آنچنان ما را مجذوب نمیكند و خیلی بدان توجه نمیكنیم تا به آن علاقهمند شویم. وقتی انسان از لذتهای دنیا سرمست نشد، دیگر پردهای روی چشم او نیست. آنهایی كه سرمست دنیا هستند، چشم دلشان كور است. «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»[4]؛ آنهایی كه چشم؛ دلشان باز است، چیزهایی میبینند كه دیگران نمیبینند. آن چه مانع دیدن میشود تعلّقات دنیاست. وقتی با خوف و حزن جلو این تعلقات گرفته شد، آن وقت چشم باطن باز و روشن میشود. خوف و حزن دو عامل بسیار مؤثرند كه فضا را تمیز میكنند و آلودگیها و تیرگیها را از فضای دل میزدایند. آن وقت است كه چراغ هدایت در دل انسان روشن میشود. «فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ»؛ وقتی چراغ روشن باشد دیگر آدم راه را اشتباه نمیرود. همه چیز را درست ارزیابی میكند و همانطور كه هست، میبیند. اگر این چراغ در دل انسان روشن شد آن وقت میبیند كه در چه راهی باید تلاش كند، چه چیز ارزشمند است و چیزهای خیلی دور را هم میبیند. وقتی چراغ روشن شد گویا همه چیز نزدیك است.
اولین اثر روشنایی چراغ هدایت این است كه انسان میفهمد در این دنیا ماندنی نیست و یك روزی خواهد رفت. او باید حساب كارهایش را داشته باشد. خود را آماده میكند برای روزی كه همانند یك مهمان خواهد آمد و بر او وارد خواهد شد و از اكنون او باید فكر پذیرایی از آن مهمان باشد. تعبیر بسیار ادیبانه حضرت درباره آن روز این است كه میفرماید: «وَ أَعَدَّ الْقِرَی لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ»؛ آن روز به صورت مهمان بر انسان وارد میشود و باید برای پذیرایی از آن آماده باشیم. دنیاگراها خیال میكنند كه آن روز دور است. «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً»[5]؛ اما وقتی چراغ روشن شود و آدم فضا را خوب ببیند، میگوید: نه، خیلی هم دور نیست. باید وسیله پذیرایی را فراهم كرد.
برای كسانی كه طالب دنیا هستند هر كاری كه مربوط به آخرت است، حتی دو ركعت نماز خواندن سخت است. «وَ إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعِین»[6]؛ اما وقتی انسان چشمش روشن شود و ببیند كه نماز چیست و چه دوست داشتنی است، در برابر محبوب خود خاضعانه میایستد و سخن میگوید و هرگز سیر نمیشود.
مرحوم شیخ انصاری (رضوان الله علیه) روزهای تابستان در نجف با هوای پنجاه درجه بالای صفر نزدیك ظهر كه میشد، از محلّ درس به خانه میآمد و برای رفع تشنگی میگفت: برایم آب بیاورید. گاهی در فاصلهای كه اطرافیان میرفتند تا از سرداب آب بیاورند، شیخ میگفت: دو ركعت نماز بخوانم تا آب بیاورند، و مشغول نماز میشد و حالی پیدا میكرد و یك سوره طولانی میخواند. آنها آب را میآوردند و میگذاشتند و آب به مرور زمان گرم میشد. شیخ کمی از همان آب گرم تناول میكرد و باز به نماز میایستاد! وقتی چراغ روشن باشد انسان این گونه زیبایی نماز را میبیند.
در روایت است[7] كه شب اول قبر، یك صورت زیبا برای مؤمن پیدا میشود. مؤمن از او میپرسد: تو كیستی كه این قدر زیبایی؟ او میگوید: من نماز تو هستم. نماز خیلی زیباست، به شرط این كه انسان چشم داشته باشد و فضا نیز روشن باشد تا ببیند.
ـــــــــــــــ
منبع:
[1] - گزیدهای از سخنان حضرت آیت اللّه مصباح یزدی(دامت برکاته)؛ تاریخ 22/09/85.
[2] - نهجالبلاغه، شریف رضی. تصحیح: صبحی صالح. دارالکتاب. بیروت. ص 118، خطبه 87.
[3] - الحاقّه، 30 تا 32 .
[4] - حج، 46 .
[5] - معارج، 6 .
[6] - بقره، 45 .
[7] - ر.ک: لئالی الاخبار . الشیخ محمد نبی التویسركانی. انتشارات جهان. تهران. ج4. ص 6.
گروه حوزه علمیه تبیان _ علی محمدسرلک