تبیان، دستیار زندگی

رنسانس، مدرنیته و مکاتب غربی؛ -4

اومانیست، بشر سودانگار را «انسان عاقل» می‌داند

تلقی بشر مدرن از ترقی و پیشرفت، استیلای هرچه بیشتر بر طبیعت و بسط اومانیسم و غلبه بیش از پیش عقل مدرن است. در دوران مدرنیته جایگاه عقل و عقلانیت به شدت کاسته ‌شد، تا آنجا که متفکران اومانیستی چون لاک و دکارت بشر سودانگار را «انسان عاقل» خواندند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
پول

مراسم افتتاحیه فروشگاه لوازم خانگی یکی از دوستان قدیمی دعوت شده بودم. مدیر فروشگاه بعد از تشکر و تقدیر از حضار، چند دقیقه‌ای حاضرین در جلسه را به شیوه‌های نوین تبلیغات و فروش با خدمات و تسهیلات ویژه‌ای که در این فروشگاه ارائه می‌شود؛ آشنا کرد. بعد از گذشت حدود دو ساعت، هنگام خروج، نعل اسبی که جلوی درب ورودی بر زمین کوبیده شده بود؛ توجه‌ام را جلب کرد. دوست قدیمی که حالا در نقش مدیر یک فروشگاه لوازم خانگی در جامعه‌ی خود ایفای نقش می‌کرد؛ معتقد به ماورایی (بدون لحاظ خرافه یا حقیقت بودنش) بود که قرار است برای او و فروشگاه تازه تاسیسش برکت به همراه آورد. ماهیت انسان شرقی همواره او را به سمت آسمان می‌کشاند. خلاف انسان غربی که نگاهش متمایل به زمین -مادیات- است. مدیر شرقی فروشگاه، فروش بیشتر را هم در تبلیغات و شیوه‌های مدرن مادی می‌بیند و هم ماورائی که طبع شرقی او می‌طلبد.

در تفاوت میان این دو نگرش شهید صدر در مقدمه کتاب "اقتصادنا" می‌فرماید: انسان اروپایی همواره به زمین می‌نگرد نه به آسمان؛ حتی مسیحیت‌دینی که این انسان صدها سال به آن ایمان داشته هرگز این توانایی را نیافته‌است؛ که بر نگرش زمینی انسان اروپایی چیره شود. بلکه به جای این که دین بتواند نگاه او را به آسمان معطوف بدارد، او توانسته است خدای مسیحیت را از آسمان به زمین آورد. و در یک موجود زمینی جلوه‌گر نمایید.(1)

هیچگاه مانند دوران مدرنیته عقلانیت محاسبه‌گر، مبنا و مدار زندگی بشر نشد

تکنولوژی پیشرفته و علوم مادی امروزی از یک «ابزار» به صورت «تجسم یافته‌ی تفکر خود بنیادانگاری نفسانی» تغییر ماهییت داده است. بطور کلی پیشرفت صنعتی قرن‌های اخیر بیانگر نسبت تکنیکی و استیلاجویانه بشر مدرن با هستی است. این در حالی است که انسان به ما هو انسان، زمانی که خود را در رقابت تکثرگرایانه بشری دید؛ به دنبال مال‌اندوزی و طمع‌کاری و حرص و آز سودجویانه بود، اما هیچگاه همانند دوران مدرنیته عقلانیت محاسبه‌گر، مبنا و مدار زندگی او نگردیده است.

نظام اقتصادی غرب در قرون وسطی بر مبنای «فئودالیسم» استوار‌ بود‌

نظام اقتصادی غرب در قرون وسطی بر مبنای «فئودالیسم» استوار‌ بود‌.فئودالیسم در حقیقت ساختار قدرتی‌ بود‌ که از اواخـر قـرن نـهم میلادی و عمدتا در قـسمت غـربی اروپا شـکل گرفت. در نظام فئودالی، دو طبقه اجتماعی مهم وجود داشت طبقه زمینداران اشراف "فئودال‌ها" و طبقه‌ کـشاورزان وابـسته به زمین "سروها" البته طبقه سومی نیز به نام "پیشه‌وران و سرمایه‌داران" در جامعه فـئودالی قـرون وسـطی قابل شناسایی است. (2)

دوران رنسانس، عهد شکوفایی تجارت در اروپا!

با ظهور رنسانس نظم اقتصادی جامعه اروپایی هم از تحولات بی‌نصیب نماند. مورخان دوران رنسانس را دوران گذر از صنعت وابسته به کشاورزی و عهد شکوفایی تجارت می‌دانند. با این حال در این دوران هنوز فئودال‌ها و زمین‌داران بیشترین قدرت اقتصادی و سیاسی را در دست داشتند. اما به مرور زمان تحولات ناشی از تغییرات بوجود آمده؛ موجب جابجایی افراد میان طبقات مختلف شد.

تضاد ماده‌گرایی عصر رنسانس با تعالیم مسیحیت که رستگاری را حاصل فقر می‌دانست

آنچه که در این دوران از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ قرار گرفتن قسمت اعظمی از سرمایه اروپا در دست طبقه بازرگان است. بطور کلی اروپاییان متمول دوران رنسانس از سعادتشان لذت می‌بردند و به توانایی تهیه اجناس تجملی مباهات می‌کردند. این ماده‌گرایی به وضوح با تعالیم سنتی مسیحیت که رستگاری را حاصل فقر و نفی خویشتن می‌دانست در تضاد بود. بسیاری از اروپاییان دوره رنسانس این اندیشه را رد می‌کردند و در ثروتمند بودن و نمایش توانگری به شکل خرید پارچه های گران قیمت، اسباب و اثاثیه و آثار هنری اشکالی نمی‌دیدند.(3)

در نگاه بشر مدرن هدف اصلی انسان، به‌دست آوردن سود بیشتر است

باید توجه داشت که رنسانس، ابتدای پیدایش مدرنیته است. فلذا روند مادی‌انگاری انسان غربی ادامه پیدا کرده و در این سطح باقی نماند؛ تا جایی که بشر غربی با عقلانیت مدرن و کمّی‌اندیشی و محاسبه‌گری و سودجویی مبتنی بر این عقلانیت ابزاری و استثمارگر تعریف شد. در نگاه بشر مدرن همه چیز قدر و قیمت کمّی پیدا ‌کرد و در دایره سود و زیان تعریف ‌شد و هدف اصلی انسان همانا به‌دست آوردن سود بیشتر و در پی آن انباشت سرمایه و باز به جریان انداختن سرمایه و سود به منظور کسب سود بیشتر بود. (4)

متفکران اومانیستی بشر غرق در سودانگاری را «انسان عاقل» می‌دانند

از این دوران به بعد جایگاه عقل و عقلانیت به شدت کاسته می‌شود و چنین بشری که غرق در مادی‌انگاری و سودانگاری است؛ در تلقی متفکران اومانیستی همچون دکارت، هابز، جان لاک و آدام اسمیت «انسان عاقل» و « انسان اقتصادی» پنداشته می‌شود. بشر این دوران تلقی که از ترقی و پیشرفت دارد استیلای هرچه بیشتر بر طبیعت و بسط اومانیسم و غلبه بیش از پیش عقل مدرن است. (5)  

اما چه چیزی انسان شرقی معتقد به ماوراء الطبیعه را به استفاده از شیوه‌ها و تکنیک‌های انسان اقتصادی و عاقل مدرن سوق می‌دهد؟

علوم انسانی امروزی بدون تناسب با پیشینه نظری و تمدنی انسان شرقی نقش مروّج افکار و نظریات تمدنی انسان غربی را ایفا می‌کند. فلذا اندیشمندان این حوزه با ارزش‌گذاری منش و اخلاقیات سودجویانه و مادی‌انگارانه انسان غربی افراد جوامع شرقی را به سمت این ارزش‌ها سوق دادند. به عبارت دیگر این اندیشمندان، نظام اجتماعی به خصوص اقتصاد کشورهای مختلف را مورد مطالعه قرار می‌دهند و شیوه‌ی اروپایی برای رشد اقتصادی را به کشورهای خود منتقل می‌کنند، بی‌آنکه توجه کنند که امکان همراهی ملت ها با این شیوه ها چه مقدار است وتوانایی شیوه های منتقل شده در پیوند خوردن با ملت های مزبور چه اندازه است (6).

پی‌نوشت:

1 و 6. اقتصاد ما، مقدمه چاپ دوم اقتصاد ما، شهید صدر
2. از یونان و روم باستان تا انقلاب صنعتی: تکامل آهسته اندیشه ها و شیوه تفکر اقتصادی، فریدون تفضلی، مجله تحقیقات اقتصادی، پاییز و زمستان 1381 - شماره 61 (از صفحه 107 تا 148)
3. رنسانس، جیمز.آ.کوریک، ترجکه آزیتا یاسائی، تهران، ققنوس، 1380
4. بشر مدرن و سرشت تاریخی او، شهریار زرشناس، تهران، خبرگزاری تسنیم،1394
5. مبانی نظری غرب مدرن، شهریار زرشناس،قم، معارف،1392
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.