برای آنکه داستاننویس باشم، داستان نمینویسم
شمس لنگرودی، شاعر، نویسنده و بازیگر سینما گفت: من برای آنکه داستاننویس باشم، داستان نمینویسم؛ ناگزیر از نوشتن داستانم. هر حرفی باید در قالب خودش بیان شود؛ شعر از کلیات است و داستان از جزئیات. نمیشود حرفهایی را که در رمانهایم آوردهام در شعر بیاورم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/12/20 ساعت 09:40
درست است که همه نام شمس لنگرودی را به واسطه شعرهای ماندگارش میشناسند اما او از آن دست هنرمندانی است که نمیتوان محدودش کرد و تنها در چهارچوب شعر زندانی و محصورش کرد. او سالهاست که در کنار ثبت لحظات شاعرانه در دانشگاه تدریس میکند، به بازیگری میپردازد و گاهی قلم به دست بهسراغ داستان یا رمانی میرود که به اعتقاد خودش جای آن تنها در داستان است و نباید آن را در قالب شعر مطرح کرد. اخیرا چاپ سوم رمان «رژه بر خاک پوک» نوشته شمس لنگرودی بعد از گذشت 16 سال منتشر شده است. این رمان این بار از سوی انتشارات نگاه راهی بازار نشر شده است. چاپ این کتاب بهانهای شد تا گفتوگویی با این شاعر و نویسنده پیشکسوت انجام دهیم که متن این صحبتها را در ادامه میخوانید.
گویا، رمان «رژه بر خاک پوک» بالاخره پس از مدتها تجدید چاپ شده است، از این کتاب برایمان بگویید.
رمان «رژه بر خاک پوک» نخستین بار در سال 72 توسط نشر مرکز راهی بازار نشر شد. چاپ دوم آن در سال 81 توسط انتشارات قصه منتشر شد و چاپ سوم را اکنون موسسه انتشارات نگاه منتشر کرده است.
بر اساس شنیدهها چاپ سوم این کتاب تغییرات محسوسی نسبت به چاپ دوم آن داشته است. این موضوع را شما تایید میکنید؟
بله. من سال هایی که در دانشگاه مشغول تدریس داستاننویسی بودم متوجه اشکالاتی در چاپهای نخست شدم و منتظر فرصتی بودم تا دوباره به سراغ کتاب بروم و داستان را بازنویسی کنم. سال گذشته این فرصت دست داد و آنطوری که به نظرم میرسید درست است تغیرش دادم. تغیرات جدی است اما درونمایه و ساختار همان است که بود.
دلیل این تغییر دیدگاه چیست؟
درکم از زیبائیشناسی عوض شد. در آنوقتها نگاه و زیباشناسی من متفاوت با نگاه امروز بود. به اعتقاد من کار باید سهل و ممتنع باشد، حال میخواهد این نگاه در حوزه سینما، شعر یا داستان باشد. بنابراین تلاش کردهام بدون آنکه در مضمون و چهارچوب اصلی اثر دست ببرم، شخصیتهای داستان را کم و زیاد کنم؛ البته بیشتر کم کردم تا زیاد کردن.
دغدغه«رژه بر خاک پوک» چیست و قصد بیان چه موضوعی را دارد؟
تم داستان به سرزمینهایی میپردازد که به هر دلیلی در یک فضای جنزده و توهمی رشد میکنند و درگیر سنتها هستند و نشان میدهد که این سرزمینها چطور بعد از آنکه وارد مدرنیته هم میشوند، همان مسیر توهمات را ادامه میدهند و معمولا با مشکلات جدی روبهرو میشوند. به دلیل تم داستان، زبان اثر نیز شاعرانه است. دلیل استفاده از این زبان شاعرانه یا رئالیسم جادویی به دلیل محتوای اثر است.
به چه دلیل انتشار چاپ سوم اثر بیش از 16 سال طول کشید؟
از آن سالها زمان بسیار زیادی گذشته است و دقیق به خاطرم نیست که چرا در آن زمان اجازه چاپ اثر را ندادند یا چه مشکلی رخ داد که ما کتاب را منتشر نکردیم؛ اما پس از چاپ دوم اثر، کتاب به سرعت تمام شد. در کل من با این نسخه جدید موافقتر هستم و بدم نمیآمد که فرصتی فراهم شود تا ویرایش جدیدی از این رمان را راهی بازار نشر کنم.
همانطور که توضیح دادید، چاپ اول این اثر در نشر مرکز و چاپ دوم آن توسط انتشارات قصه منتشر شد. چرا چاپ سوم آن را به نشر نگاه سپردهاید؟
من مدتی است که همه آثارم را در موسسه انتشاراتی نگاه متمرکز کردهام. در طول سالها آثارم در چندین نشر پراکنده شده بود و نمیدانستم که کدام اثر در کدام انتشارات است. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا چاپ سوم این اثر را نیز انتشارات نگاه منتشر کند.
شمس لنگرودی را همه بهعنوان شاعر میشناسند، اما شما به مرور وارد حوزه سینما و داستان شدید و حضور موفقی هم در این حوزهها داشتید. آیا از انجام آزمونهای جدید نترسیدید؟
به قول نیما اصل زندگی است و همه اینها بهانههایی برای زندگی هستند. وقتی خود زندگی زیر سوال است دیگر چه ترسی. به قول شاعر «اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم.» من بارها در مصاحبههایم گفتهام من شعر نمیگویم که شعر گفته باشم؛ ناگزیر به شعر گفتن هستم. گاهی هم به جایی میرسم که میبینم نمیشود حرفهایم را با شعر بیان کنم، به همین دلیل در قالب دیگری مانند داستان به بیان آن میپردازم. به نظر من هر حرفی باید در قالب خودش بیان شود؛ همچنین بد نیست که بگویم من در دورهای (پیش از انقلاب) دوره بازیگری دیده بودم اما بعد انقلاب پیگیری نکردم تا اینکه بعدها به تقاضای جناب رسول یونان و بعد آقای رضا کیانیان وارد سینما شدم. من از روی هوا و هوس به سراغ این کارها نرفتم. برای مثال من در حال حاضر فیلم بازی میکنم اما فیلنامه نمینویسم؛ چراکه احساس میکنم مساله من نیست و من نیاز درونی به آن ندارم. البته این کار در سطح جهان کار معمول است اینجاست که عدهای تعجب میکنند. در دنیا بسیار سابقه دارد. برای مثال برتولت برشت یکی از شخصیتهایی است که من به او علاقه بسیار زیادی دارم. برشت پزشک، کارگردان، نمایشنامهنویس و شاعر است و هیچ کدام از این هنرها مانع هنر دیگر نشده است. همچنین افراد بسیار زیادی در دنیا هستند که به دلیل شعرشان برنده جایزه شدهاند، در حالی که همه آنها را بهعنوان نویسنده میشناسند. برای مثال اکتاویو پاز را همه بهعنوان یک شاعر برجسته در حوزه سورئال میشناسند اما او مورخ نیز است و تاریخ مکزیک را نوشته است. من در سالهای شصت، 36 نمایشنامه نوشتهام اما بجز یک اثر هیچ کدام از آنها را منتشر نکردهام؛ دلیل این کار آن است که من برای دل خودم نوشتهام و فکر میکنم که این آثار برای انتشار هنوز کار دارند.
خیلی از دوستان معتقدند که فضای شعر ما خصوصا شعرنو به سمتی رفته است که امثال شمس لنگرودی از آن خسته شدهاند. این تفکر درست است؟
واقعیت این است که فضای شعر نیز مثل سایر فضاهای زندگی ما دچار آشوب است و من علاقهای برای درگیر شدن با آشوبهای غیرضروری که ربطی به من ندارد، ندارم. به اعتقاد من شعر در حال حاضر سمتوسوی زیباییشناختی بسیار خوبی پیدا کرده است اما در این آشفته بازار صدا به صدا نمیرسد. من گاهی شعر شاعران جوان را میخوانم و بسیار لذت میبرم اما متاسفانه این افراد امکان این را پیدا نمیکنند که صدایشان به گوش کسی برسد؛ چراکه صدای برخی افراد بسیار بلند است. من همان علاقهای را که در گذشته به شعر داشتم، دارم اما بله از فضای شعر خسته شدهام و فضای امروز مورد علاقه من نیست. من از اینکه میشنوم در یک سال پنج هزار عنوان کتاب شعر منتشر شده است خوشحالم؛ اما از اینکه عدهای به سایرین اجازه انتشار نمیدهند، ناراحتم. واقعا چه ایرادی دارد که این تعداد نفر شعر بگویند، کتاب چاپ کنند و دیده شوند؟ البته باید به بحث آموزش نیز توجه داشت؛ چراکه خیلیها متوجه اهمیت آموزش در حوزه شعر نیستند. باور کنید شعر هم مثل هر کاری نیاز به آموزش دارد؛ درست مانند شغلهایی مثل نجاری یا هنرهایی مثل موسیقی.
به آشفته بازار در حوزه شعر اشاره کردید، راهکار خروج از این وضعیت چیست؟
متاسفانه راهکار مشخصی برای خروج از این وضعیت وجود ندارد و علت اینکه من بسیار کم مصاحبه میکنم نیز همین است. من نیز سوالی از شما دارم؛ آیا در حال حاضر کسی برای بهبود وضعیت اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی جامعه ایدهای دارد؟ همه این مسائل به هم مرتبط هستند و اگر شرایط در آن حوزهها تغییر کند، شرایط شعر و ادبیات نیز بهتر خواهد شد. در کل باید بسترها فراهم شود و به نظر من یکی از ضرورتهای این حوزه ایجاد رفاه عمومی است. گیلکیها یک مثالی خوبی دارند و میگویند: «اگر همه چیز هم دروغ باشد، شکم دروغ نیست.» در چنین شرایطی در درجه اول باید مساله اقتصاد حل شود. به قول کارل مارکس «هنر نتیجه وقت آزاد مانده است.» بنابراین وقتی مردم زمان خالی نداشته باشند و دائم درگیر باشند، وقتی برای انجام کارهای هنری ندارند.
در آخر آیا رمان جدیدی در دست انتشار دارید؟
رمان جدیدی در دست انتشار ندارم؛ سه سال پیش رمانی نوشتم اما در بازخوانیها متوجه شدم که برای انتشار کمی کار دارد. به همین دلیل تصمیمی برای انتشارش ندارم. همانطور که گفتم زمانی به سراغ نوشتن میروم که مجبور به نوشتن باشم و در حال حاضر از درون مجبور نشدهام.
منبع:ایبنا