چرا امامان از خودشان دفع شر نمی کردند؟
مظلومیت ائمه (علیهم السلام) انواعى دارد، گاهى توسط ستمگران وقت بوده یا به صورت غصب خلافت و مقام آنها، كه طبعاً به دنبال آن تحت نظر داشتن، زندانى نمودن و مسموم نمودن آنها بود، و گاهى به صورت گرفتن ملك و مال آنها، و گاهى هم بعد از شهادت شان نسبت به خانواده آنها، و یا به بدن و قبور آنها ظلم شده است و گاهى به صورت تهمت زدن و پخش شایعات بوده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1396/12/23
سوال :
علامه طباطبایى در تقریر زندگى ائمه مى گوید: «ائمه (علیهم السلام) همواره با مظلومیت زندگى كردند، به گونه اى كه نمى توانستند از خودشان دفع ظلم نمایند» سؤال این است: امامانى كه امكان دفع ظلم (و شر) از خودشان را ندارند چگونه مى توانند دفع ظلم (و شر) از جامعه اسلامى كنند و از اسلام دفاع نمایند؟جواب اجمالى:
اولا: قسمتى از ظلم ها از ناحیه خود مردم بر ائمه اطهار (علیهم السلام) رفته است.ثانیاً: ائمه اطهار (علیهم السلام) در اوج مظلومیت ائمه (علیهم السلام) سپر بلاى مردم و حافظ منافع آنها بوده اند، و به مردم كمك هاى مالى، دینى و… مى كردند.
ثالثاً: وظیفه اصلى ائمه (علیهم السلام) كه بیان احكام مى باشد در اوج مظلومیت انجام گرفته است.
رابعاً: وظیفه امام فقط دفع ظلم نیست بلكه هستى نیاز به امام دارد و لو بعضى از ظلم ها را كه شاید علت آن گناه خود مردم و… است را دفع نكند.
جواب تفصیلى:
مقدمه: براى روشن شدن جواب، امورى در مقدمه ابتداى جواب بیان مى شود:1ـ از نظر شیعه، ائمه اطهار (علیهم السلام) سه منصب مهم بر عهده دارند، الف) رهبرى اجتماع (جانشینى پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و تشكیل حكومت). ب) مرجعیت دینى (بیان معارف الهیه). ج) ولایت (امامت در باطن اعمال) كه هیچگاه زمین خالى از حجت نیست اولا از هم پاشیده مى شود به بیان علامه طباطبایى حیات معنوى و حقائق اعمال با رهبرى امام سیر مى كند (بعداً بیان مى كنیم كه عمر بارها گفت خدایا مرا بدون على باقى نگذار) «لا ابقانى الله بعدك یا على[1]».
2ـ بنا این است كه پیامبران و ائمه (علیهم السلام) از راه اسباب طبیعى با امور برخورد كنند نه معجزه و كرامات، مگر در مواردى كه نیاز بدآنهااحساس شود.
3ـ مظلومیت ائمه (علیهم السلام) انواعى دارد، گاهى توسط ستمگران وقت بوده یا به صورت غصب خلافت و مقام آنها، كه طبعاً به دنبال آن تحت نظر داشتن، زندانى نمودن و مسموم نمودن آنها بود، و گاهى به صورت گرفتن ملك و مال آنها، و گاهى هم بعد از شهادت شان نسبت به خانواده آنها، و یا به بدن و قبور آنها ظلم شده است و گاهى به صورت تهمت زدن و پخش شایعات بوده است.
گاهى از طرف مردم بوده، به این صورت كه از آن همه علوم ائمه (علیهم السلام) مخصوصاً على (علیه السلام) استفاده نبردند، و یا آنها را یارى نكردند، چنانكه على (علیه السلام) مى فرماید: «منیت بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجب اذا دعوت… اما دین یجمعكم و لا حمیة تحمشكم» گرفتار مردمى شده ام كه اگر فرمان دهم اطاعت نمى كنند و اگر دعوتشان كنم اجابت نمى كنند…آیا دین ندارید كه شما را جمع كند، یا غیرتى كه شما را به خشم آورد[2]؟
بعد از این مقدمه، باید گفته شود كه اولا مظلومیت ائمه (علیهم السلام) را فقط علامه طباطبایى نگفته است بلكه روایات زیادى از طریق شیعه نقل شده است كه خداوند هم مظلومیت ائمه (علیهم السلام) را گوشزد نموده است كه مرحوم مجلسى حدود 37 روایت را در این باره نقل نموده است[3] از جمله از پیامبر اسلام نقل مى كند كه آیه ى «انما اعتدنا للظالمین ناراً[4]» ما براى ستمگران آتش تهیه كردیم، یعنى ظالمان آل محمد (صلی الله علیه و آله). و در ذیل آیه ى «ما ظلمنا هم و لكن كانوا هم الظالمین[5]» ما بر آن ها ستم نكردیم خودشان ستمگر بودند.
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: با ترك ولایت اهل بیت، ما بر آنها (مردم) ستم نكردیم بلكه خود آنها، بر خودشان ظلم كردند[6] و حتى مادام انگلیسى بر این مظلومیت صِحّه گذاشته است. كه بعداً سخنان او نقل و مطرح مى شود.
ثانیاً: این مظلومیت ها هر چند براى خود ائمه (علیهم السلام) مشكلاتى به همراه داشته است ولى شرایط زمانى بگونه اى بوده است كه مصالح و منافع عموم مراعات شده است كه براى تأیید مطلب به چند نمونه اشاره مى كنیم.
1ـ على (علیه السلام) كه به قول خلیفه دوم اگر شمشیر او نبود اسلام پا نمى گرفت «و الله لولا سیفه لما قام عمود الاسلام…[7]» آن همه مورد ظلم قرار گرفت، خلافتش را گرفتند فدك همسرش را تصرف كردند، بقول سلطان الواعظین دوازده دلیل داریم بر اینكه على را با زور شمشیر به مسجد[8] بردند، كه یك دلیل آن نامه معاویه است به على (علیه السلام) كه گفت «دستگاه خلافت تو را مهار كرده و بسان شتر سركش براى بیعت سوق دادند[9]» حضرت در جواب نوشت «و قلت انى كنت اقاد كما یقاد الجمل» در نامه خود نوشته بودى كه من بسان سركش براى بیعت سوق داده شدم… خواستى مرا رسوا كنى اما خود رسوا شدى، هرگز بر مسلمانى ایرادى نیست كه مظلوم واقع شود[10] و عمر تهدید كرد كه خانه على را آتش مى زنم «لا حرقن علیكم او لتخرجنّ الى البیعة[11]» و… بلكه آتش زدند و به فاطمه و على (علیه السلام) جسارت كردند[12].
با اینكه مى توانست با شمشیر همه را از پا در بیاورد، در عین حال سكوت كرد، و آن همه مظلومیت را تحمل كرد چرا؟ خود مى فرماید: «دیدم گروهى از مردم از آئین اسلام باز گشتند و مى خواهند آئین محمد را محو كنند كه اگر به یارى اسلام و مسلمانان نشتابم رخنه و ویرانى در پیكر آن مشاهده كنم كه مصیبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگتر از حكومت چند روزه است..[13] «و الله لا سلمن ما تسلمت امور المسلمین و لم یكن فیها جورٌ الا على خاصه» همگى مى دانید كه من براى خلافت از دیگران شایسته ترم، به خدا قسم مادامى كه امور مسلمانان رو به راه گردد خلافت را رها مى كنم هر چند بر من جور و ستم شود[14] و در جواب فاطمه اش فرمود: سكوتم براى حفظ نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اذان و… مى باشد[15]، و فرمود: «ایها الناس ان الله هداكم باولنا و حقن دمائكم بآخرنا…; اى مردم همانا خدا شما را با اول ما هدایت و خونهاى شما را بآخر ما حفظ كرد و من اكنون با معاویه سازش نمودم ـ و نمى دانم شاید كه آن شما را آزمایشى باشد و بهره اى تا زمانى[16]» مى بینید با آنكه حضرت مى توانست دست به جنگ بزند ولى منافع مردم را مراعات مى كند.
3ـ امام حسین (علیه السلام) كه آن همه مظلومیت كشید كه آوازه تمام عالم است نتیجه آن را از زبان مادام انگلیسى بیان مى كنیم «سه نفر در تاریخ فداكارى نمودند و مظلومیت دیدند، سقراط حكیم یونانى در آتن، حضرت مسیح، و سوم حضرت حسین (علیه السلام) (تا مى رسد به اینجا كه مى خواهد مظلومیت حسین را بیان كند) بزرگترین دلیل بر اثبات مظلومیت حسین مسلمانها قربانى دادن بچه شیر خواره اش بود… این عمل دشمن، اثبات مظلومیت حسین را نمود و به همین نیروى مظلومیت بساط عزت خاندان بنى امیه را بر چید و رسواى عالمشان نمود در اثر جانبازیهاى او و اهل بیت بزرگش دین محمد (صلی الله علیه و آله) حیات نوى بخود گرفت.
همچنین دكتر ماربین آلمانى و دكتر جوزف فرانسوى همین حرف را گفته اند[17]، مى بینید اینجا هم مظلومیت پذیرى حضرت به نفع دین و جامعه اسلامى تمام مى شود.
ثالثاً: آنها در اوج مظلومیت مدافع مظلومین بودند، از طریق كمك مالى به آنها، حتى وساطت براى گرفتن كمك از دستگاه حكومتى آن زمان، اگر بخواهیم كمك هاى مالى على (علیه السلام) را به یتیمان و فقراء و… و همچنین ائمه (علیهم السلام) دیگر را بنویسیم خود كتاب قطورى مى شود.
رابعاً: در قسمت مناصب ائمه (علیهم السلام) گفته شد كه یكى از مهمترین منصب و وظیفه امام بیان احكام و فروعات دینى و زعامت دینى بوده است و پاسخگویى به شبهات بوده است كه این وظیفه را على (علیه السلام) و ائمه دیگر بخوبى انجام دادند، به عنوان نمونه، على (علیه السلام) در اوج مظلومیت، مرجع حل مسائل قضایى و شبهات دینى مردم و حتى خود خلفاء بود كه به مواردى از اعترافات خود خلفاء اشاره مى شود:
الف) ابابكر: 1ـ اقیلونى و لست بخیركم و على فیكم[18] مرا اقاله و رها كنید در حالى كه على در بین شماست من بهترین شما نیستم. 2ـ مرد یهودى از ابوبكر سؤال كرد، خبر ده از آنچه براى خدا نیست و در نزد او یافت نمى شود و خدا نمى داند ـ ابابكر درماند ـ نزد على (علیه السلام) آمدند، حضرت فرمود: براى خدا شریك نیست، و در نزد او ظلم یافت نمى شود، و خدا پسرى براى خود نمى داند. (با تلخیص) ابابكر و مسلمانان گفتند: «یا مفرج الكروب» (اى زداینده افسردگى ها و غم و غصه ها[19]). 3ـ لولا علىٌ لهلك ابوبكر = اگر على نبود ابابكر هلاك مى شد[20].
ب) 1ـ لولا علىٌ لهلك عمر = اگر على نبود عمر هلاك شده بود[21] كه 51 مورد از طریق خود عامه نقل شده است[22]. 2ـ «اغوذ بالله ان اعیش فى قوم لست فیهم یا ابا الحسن[23]» پناه مى برم به خدا كه در بین قومى باشم كه تو اى پدر حسن در بین آنها نباشى. 3ـ «اغوذ بالله من معضلة لا على لها» پناه مى برم به خدا از مشكلى كه على براى حل آن نباشد[24]. این تعبیر هم حدوداً ده مورد نقل شده است[25] «رد و الجهالات الى السنة و ردوا قول عمر الى على» نادانى ها را به سُنَّت و قول عمر را به على برگردانید[26]. «لولا علىٌ لضل عمر» اگر على نبود عمر گمراه شده بود[27] «لولاك لا فتضحنا» یا على اگر تو نبودى ما رسوا مى شدیم[28].
ج) عثمان: «لولاك لهلك عثمان» اگر على نبود عثمان هلاك شده بود[29]، پس در اوج مظلومیت بهترین فعالیت و راهگشایى را داشتند.
خامساً: بر فرض در ظاهر نتوانند بعضى از ظلم ها را از مردم دفع كند چون شاید نتیجه اى اعمال خودشان باشند و بناهم نیست در دنیا اصلا ظلمى نباشد، باز هم وجود ائمه (علیهم السلام) ضرورى است، براى اینكه نه تنها «لولا على لهلك عمر و ابوبكر و عثمان» بلكه «لولا على و لولا امام لهلكت الارض» هستى محتاج على و على گونه ها مى باشد چنانكه امام هشتم فرمود: «لو خلت الارض طرفة عین من حجة لساخت باهلها[30]; اگر لحظه اى زمین از حجت خالى باشد با اهلش از بین مى رود.
در منابع عامه مى خوانیم كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «النجوم امانً لاهل السماء و اهل بیتى امانً لامتى[31]» ستارگان امان اهل آسمان ها، و اهل بیت من باعث امان امت من مى باشند.
این است عظمت امامت، لذا خداوند ابراهیم را بعد از امتحان سخت و اعطاى نبوت و خلیلى اللهى آخرین مقامى كه به او مى دهد امامت مى باشد[32].
خلاصه ى جوابها این شد كه اولا: بعضى از ظلم ها از ناحیه خود مردم بوده.
ثانیاً: در اوج مظلومیت سپر بالاى مردم و حافظ منافع مردم بوده اند و به مردم كمك هاى مالى و… مى كردند.
ثالثاً: وظیفه اصلى، بیان احكام را در اوج مظلومیت انجام دادند.
رابعاً: و لو همه ظلم ها را دفع نكند هستى نیازى به امام دارد لذا باید باشد.
پی نوشت:
[1]- خوارزمى، مناقب خوارزمى (چاپ نجف) فصل 7، ص54.
[2]- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خ/39.
[3]- محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، (دار الحیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1403 هـ 1983 م) ج24، ص221، روایت 2.
[4]- كهف/29.
[5]- زخرف/39.
[6]- بحار (پیشین) ج24، ص230، روایت 34.
[7]- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه (دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1387) ج12، ص82.
[8]- سلطان الواعظین شیرازى، شبهاى پیشاور (دار الكتب الاسلامیة، چاپ 37، 326) ص509.
[9]- ر.ك: ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه (دار احیاء التراث العربى و… پیشین) ج15، ص186.
[10]- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 28، ص514.
[11]- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید (پیشین) ج2، ص56.
[12]- مسعودى مى گوید «فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجواه منه و ضغطوا سیدة النساء بالباب حتى اسقطت محسناً» پس هجوم برد بر على (علیه السلام) در خانه اش را آتش زدند، و آن حضرت با اكراه و اجبار از خانه بیرون كشیدند، و سیده زنان فاطمه را میان در و دیوار فشار دادند تا محسن خود را سقط كرد. (ابى الحسن على بن الحسین مسعود، اثبات الوصیة، چاپ بیروت) ص153.
[13]- نهج البلاغه، نامه 62، ترجمه محمد دشتى، ص600.
[14]- شرح ابن ابى الحدید (پیشین) ج11، ص113.
[15]- ابن واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ترجمه ابراهیم آیتى (وزارت فرهنگ و ارشاد، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ سوم، 1362) ج2، ص142.
[16]- تاریخ یعقوبى، (پیشین) ج2، ص142.
[17]- شبهاى پیشاور (پیشین)، ص547 و ص548.
[18]- محقق ذهبى، لسان المیزان (چاپ مصر) ج1، ص500.
[19]- احمد بن صدیق عمارى، على بن ابى طالب امام العارفین (چاپ مصر) ص99.
[20]- محمد بن عبدالرئوف منادى، فیض القدیر، شرح جامع صغیر (چاپ مصر) ج4، ص357.
[21]- بهجت افندى، تاریخ آل محمد، ترجمه از تركى قفقازى به فارسى (مطبعه آفتاب) ص125.
[22]- ر.ك: الامام امیر المؤمنین على (علیه السلام)، مجمع الغدیر مشهد، با همكارى شیخ مهدى فیضه ایمانى (مجمع الغدیر مشهد)، ص120 تا 137 و الغدیر علامه امینى (دار الكتب الاسلامیة) ج6، ص173، ج3، ص97 و شبهاى پیشاور (پیشین) ص410.
[23]- همان مدرك.
[24]- خطیب خوارزمى، مناقب (چاپ نجف) فصل 7، ص51.
[25]- الغدیر (پیشین) ج3، ص96.
[26]- مناقب (پیشین) ص50.
[27]- الغدیر (پیشین) ج6، ص327.
[28]- محمد بن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، (چاپ قاهره) كتاب الحج باب كسوة الكعبه و…، ج3، ص81.
[29]- روائح القرآن فى فضائل امناء الرحمان (چاپ 1278 لكهنو) و الغدیر ج8، ص214 و علاوه بر على (علیه السلام) ائمه (علیهم السلام) دیگر هم این گرهگشایى ها را داشتند. امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) آن همه مسائل را براى مردم بیان كردند، عده اى از سران مذاهب اربعه شاگردان امام صادق (علیه السلام) بلكه با واسطه همه آنها مى باشند، اكثر مسائل حج را از شیعه گرفته اند (استاد شیخ جواد تبریزى در درس خود) احتجاجات امام هشتم معروف است… .
[30]- محمد بن بابویه قمى، صدوق، عیون الاخبار الرضا (دار العلم قم) ج1، ص272.
[31]- حافظ سلیمان القندوزى الحنفى، ینابیع المودة (مكتبة بصیرتى قم) ص20.
شبیه این حدیث در علل الشرایع آمده است كه فقط ترجمه آن را نقل مى شود «جابر مى گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض كردم چرا به وجود پیامبر اسلام و ائمه (علیهم السلام) نیاز داریم؟ فرمود براى بقاى عالم بر صلاحش زیرا با وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یا امام خداوند عذاب را بر مى دارد، چنانكه مى فرماید، خداوند اهل مكه را تا زمانى كه تو در بین آنها باشى عذاب نمى كند و پیامبر فرمود: كه ستاره ها امان اهل آسمان ها و اهل بیت من امان اهل زمین مى باشند اگر ستاره هاى آسمانى نباشند بر سر آسمانى ها آنچه كه دوست ندارند وارد مى شود واهلبیت من هم اگر در زمین نباشد، گرفتاریهاى براى زمینى ها پیش مى آید، كه دوست ندارد (ابى جعفر محمد بن على، صدوق، علل الشرایع، (دار البلاغه) ص123 تا 103، روایت 1.
از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «لو ان الامام رفع من الارض ساعة لما جت باهلها كما یموج البحر باهله» اگر امام از زمین لحظه اى برداشته شود، زمین همچون دریا موج بر مى دارد. (محمد بن الحسن الحر العاملى، اثبات الهداة، مطبعة العلمیة، قم، ج1، ص130 و شبیه آن در ص121، ص110، ص111 و ص127).
[32]- انى جاعلك للناس اِماماً، بقره/124.
منبع : الشیعه