تبیان، دستیار زندگی

بررسی نظریه هشام در مورد جسم داشتن خدا

آیا هشام بن حکم کافر بود؟

منابع فرقه شناسی مخالف امامیه دیدگاههای مختلفی را به قدمای محدثان و متکلمان امامیه درباره ی ذات و صفات الهی نسبت داده اند. از جمله این اتهامات در مورد هشام بن حکم از شاگردان امام صادق (علیه السلام) است که اهل سنت وی را متهم به تشبیه و تجسیم نموده اند! این نوشتار می کوشد ضمن بیان شمّه ای از شخصیت هشام بن حکم در مورد اعتقاد وی در مورد ذات و صفات الهی به طور مختصر گزارش دهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خدا، الله،
هشام بن حکم (وفات 199 ق) از متکلمان و شاگردان برجسته ی امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) بود که در مباحث کلامی به خصوص در موضوع امامت سرآمد شاگردان آن ها به شمار می رفت. امام صادق (علیه السلام) در مورد او فرمود: «امثال تو باید با مردم گفتگو و مناظره کنند» و باز فرمود: «هشام با قلب و زبان و دستش به ما کمک می کند.»

اتهام به هشام!

ابوالحسن اشعری از جمله متکلمان اهل تسنن علاوه بر آن که هشام بن حکم را متهم به تشبیه و تجسیم در مورد ذات حق تعالی می کند، می گوید: او محال می دانست که خداوند از ازل عالم باشد بلکه او عالم بودن پروردگار را به علمی می دانسته که آن علم و سایر صفات حق تعالی نه او هستند و نه غیر او و نه بعض او.

البته در میان خود اهل تسنن نیز افرادی هستند که با وجود حکایت اقوال دیگران در مورد هشام بن حکم تصریح دارند که این مسائل آن قدر نسبت به هشام ناروا می نماید که نمی تواند به او نسبت داده شود!

شیعه در مورد صفات الهی و رابطه ی آن ها با ذات حق تعالی در میان فرق کلامی مختلف دیدگاه میانه و معتدلی را اتّخاذ نموده است که بر اساس آن نه می توان کلیه ی صفات را از حق تعالی سلب و نفی نمود و نه این که آن صفات را همچون صفات بشری منسوب به حق دانست!


از جمله ی ایشان شهرستانی است که چنین نگاشته است، هشام بن حکم صاحب تعمق در مباحث عقیدتی بوده است و غلو در حق علی (علیه السلام) را ناروا می دانسته است. از این رو نسبت تجسیم و تشبیه به او ناشی از مناظرات وی با سایر فرق کلامی نظیر معتزله بوده است.

هشام شاگرد معصومین (علیهم السلام)!

از این رو اگر کسی آگاه به دیدگاه امامان معصوم (علیهم السلام) و اصحاب و یاران خاص آن ها باشد هیچ گاه این گونه گزارش های آلوده به غرض را نمی پذیرد. هشام بن حکم از یاران ویژه ی امام صادق (علیه السلام) بوده؛ کسی که حضرت صادق (علیه السلام) او را با دست و زبانش یاور اهل بیت و مویّد به روح القدس می دانستند. از این رو آیا معقول می نماید که اعتقاد به جسمانیت خداوند و صفاتی که معلوم نیست عین خدا هستند یا غیر او به او نسبت داده شود؟!

شواهدی در دست است که مخالفان او یعنی معتزله و اشاعره خواسته اند شخصیت علمی و اعتقادی او را لکه دار کنند، زیرا او یکی از مدافعان حریم ولایت اهل بیت عصمت و طهارت بوده و گفتگوهایی با برخی از علمای معتزلی داشته و در آن مناظرات، آن ها را شکست داده است. به همین دلیل از طریق تهمت و نسبت ناروا خواسته اند او را بدنام کنند!

اعتقادات هشامی!

در سخنان هشام بن حکم چیزی که اشاره به عقیده جسم داشتن خداوند باشد دیده نشده است تنها برخی از کلمات او را همین مخالفان نقل کرده اند که در مقام مناظره بر سبیل معارضه با معتزلیان گفته است. بر اساس دیدگاه امامیه که برگرفته از آموزه های پیشوایان معصوم (علیهم السلام) است، اعتقاد به تجسیم و تشبیه و صفات حادث نسبت به خداوند متعال کاملاً مطرود و ناصواب است و یقیناً عقیده هشام بن حکم نیز در مورد صفات ثبوتی و سلبی خدای سبحان مطابق با عقیده امامان معصوم (علیهم السلام) است که به طور خلاصه این عقیده همان حد وسط بین تعطیل و تشبیه می باشد و افراط و تفریط در مورد صفات الهی که منجر به تعطیل و یا تشبیه تجسیم می شود از دیدگاه امامیه مطرود است.

بر اساس دیدگاه امامیه که برگرفته از آموزه های پیشوایان معصوم (علیهم السلام) است، اعتقاد به تجسیم و تشبیه و صفات حادث نسبت به خداوند متعال کاملاً مطرود و ناصواب است.


تبیین دیدگاه امامیه!

شیعه در مورد صفات الهی و رابطه ی آن ها با ذات حق تعالی در میان فرق کلامی مختلف دیدگاه میانه و معتدلی را اتّخاذ نموده است که بر اساس آن نه می توان کلیه ی صفات را از حق تعالی سلب و نفی نمود و نه این که آن صفات را همچون صفات بشری منسوب به حق دانست!

بر این مبنا مثلاً خداوند عالم است و نمی توان صفت علم را از خداوند متعال سلب نمود ولی از طرف دیگرعالم بودن خداوند غیر از عالم بودن انسان است و از نظر مرتبه بالاتر است. دیدگاه سلب صفات از خداوند یک دیدگاه معتزلی است که یکی از فرق کلامی اهل تسنن بوده است. همچنین تشبیه و تجسیم حق تعالی در صفات به صفات بشری دیدگاه برخی دیگر از فرق کلامی اهل تسنن بوده است.

امّا شیعه امامیه در حد وسط این دو نظریه ایستاده است که جانب افراط و تفریط در مبحث صفات حق تعالی را نمی پذیرد. گر چه در خود این دیدگاه نیز، رشد و توسعه هایی در طول زمان صورت گرفته است و تبیین آن به سوی معقولیت بیشتر پیش رفته است امّا هرگز امامیه در جانب افراط و تفریط این دیدگاه نلغزیده است. از این رو اتهام به شیعیان از همان ابتدا در این باره ناروا و نامعقول می نماید.

سخن پایانی...

درباره ی بسیاری از عقاید و مباحث کلامی در میان اهل تسنن و امامیه اختلاف دیدگاه اساسی وجود دارد. از جمله این مباحث بحث صفات خداوند متعال و ارتباط آن با ذات حق تعالی است که دیدگاه امامیه از همان ابتدا بر اساس آموزه های امامان شیعه (علیهم السلام) بر مبنای حد وسط میان تعطیل و تشبیه بوده است. از این رو نسبت برخی از مسائل در جانب تعطیل و یا تشبیه و تجسیم به متکلمان بزرگ شیعی نظیر هشام بن حکم نسبت های ناروایی است که عدم صحت آن ها به خوبی قابل اثبات است.

برگرفته از منابع و مآخذ:
1- رابطه ذات و صفات الهی- معروف علی احمدوند
2- مقالات الاسلامیین- ابوالحسن اشعری
3- الملل و النحل- شهرستانی
4- مقاله تکمله «صفات الهی در علم کلام»- احمد پاکتچی- دائرة المعارف بزرگ اسلامی- ج 8
5- الفهرست- ابن ندیم


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.