رهنمود های آیت الله مجتهدی تهرانی؛
«واجبــــات طلبگــــی»
حالا كه آمدهای طلبه شدی، به هر دلیلی...!، نیتت را درست كن، یعنی نیتت باید خالص برای خدا باشد، و باید خالص خالص برای خدا باشی. بگو: خدایا آمدهام آدم شوم و بعد از این، دست عدهای را بگیرم. حاج شیخ عبدالكریم حائری(ره) را در حرم امام حسین(ع) دیدند كه گریه میكند و به امام میگوید: آقاجان! من مجتهد شدهام، ولی میخواهم آدم بشوم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/12/17 ساعت 09:47
قدم اول، نیت:
حالا كه آمده ای طلبه شدی، به هر دلیلی...!، نیتت را درست كن، یعنی نیتت باید خالص برای خدا باشد، و باید خالص خالص برای خدا باشی. بگو: خدایا آمده ام آدم شوم و بعد از این، دست عده ای را بگیرم.
حاج شیخ عبدالكریم حائری(ره) را در حرم امام حسین(علیهالسلام) دیدند كه گریه میكند و به امام میگوید: آقاجان! من مجتهد شده ام، ولی میخواهم آدم بشوم. گفتند: ملاشدن چه آسان، آدمشدن چه مشكل. حاج شیخ عبدالكریم حائری(ره) فرمودند: ملاشدن چه مشكل آدمشدن محال است! این به خاطر این است كه ما در فكر آدمشدن نیستیم. دعا كنید آدم شویم و بمیریم. برسیم و بمیریم. دعا كنیم بارمان را به مقصد برسانیم و بمیریم. شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبرها جلوی در خانههاست و سن مردهها كم است؛ یكی شش ماه، یكی یك سال، یكی سه سال، یكی ده روز. از شخصی پرسید: جریان چیست؟ در جواب گفت: ما اینجا مردهها را جلوی خانه دفن میكنیم كه هر روز وقتی از خانه بیرون میآییم، به یاد مرگ و آخرت بیفتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و كارهایمان را میزان كنیم و این كه میبینی عمرها كم است، علتش این است كه ما عمر را از روزی حساب میكنیم كه شخص بیدار شود و خودش را بشناسد (و دست از گناه و معصیت بكشد).
اگر اینطور باشد، ما اصلاً عمری نداریم! دعا كنید بیدار شویم، و بفهمیم از كجا آمدهایم و در كجا هستیم و به كجا خواهیم رفت.
حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند: «رحمالله امراً علم من أین وفی أین و إلی أین»، شرح اصول کافی ملاصدرا/571/1. امیرمؤمنان(علیهالسلام) در روایت دیگری فرمودند: «تعجب میكنم از كسی كه به دنبال گمشده خویش میگردد، ولی به دنبال خودش نمیگردد!» ما خودمان را گم كردهایم. تا به حال گشتهای خودت را پیدا كنی؟
قدم دوم، صمت:
صمت یعنی سكوت. حرفهایی كه فایده ندارد، نزن. خداوند متعال میفرماید: «ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید»؛ هیچ كلامی از دهان شما بیرون نمیآید، مگر این كه نگهبانی آماده است و آن را ضبط میكند. نقل میكنند: طلبهای از دنیا رفت، او را در خواب دیدند و پرسیدند: حالت چطور است؟ گفت: مواظب اعمال و گفتههای خود باشید؛ زیرا حساب و كتاب خدا بسیار دقیق است. یك روز كه باران میبارید، من گفتم: به به عجب باران به موقعی! هنوز سر آن یك جمله گرفتارم و به من میگویند: مگر ما باران بیموقع هم داشتهایم؟! حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند: ایّاك و فضولالكلام فإنّه یظهر من عیوبك ما بطن و یحرّك علیك من أعدائك ما سكن؛ غررالحکم/4104/212؛ از حرف زاید و بیهوده دوری كن؛ چراكه عیوب پنهان تو را آشكار میكند و دشمنان تو را، كه با تو كاری ندارند، بر علیه تو تحریك میكند. وقتی ما طلبه بودیم، همین كه چند نفر جمع میشدیم، هممباحثم مرحوم حاج شیخ محمود تحریری مفاتیح را دست یكی از رفقا كه صدای خوبی داشت، میداد و میگفت: از مناجات خمسه عشر بخوان. این مناجات باعث میشد كه از سخنان بیهوده خودداری كنیم.
شخصی نزد آیةاللهالعظمی سیداحمد خوانساری(ره) آمد و یك ساعت با آقا صحبت كرد. آقا فقط با یك بله جواب او را دادند. بعضی علوم هستند كه جز از راه سكوت نمیشود به آنها رسید. حرفهای زاید را از كلامت خارج كن و هر حرفی را كه نمیدانی، نگو؛ و آنچه را هم میدانی، همهاش را نگو و ضمناً به هر كس هم نگو!
مخفی نماند كه سخن گفتن بیفایده وقتی است كه سخنی بگویی كه اگر آن را نگویی، ضرری به دین و دنیای تو نمیرسد و گفتن آن نیز نفعی برای هیچ كس نداشته باشد.
قدم سوم، جوع:
جوع یعنی گرسنگی، (یعنی تا زمانی که گرسنه نشدی چیزی نخور) غذا كم بخور و تا گرسنه نشدهای، نخور، و هنوز سیر نشدهای، دست بكش. حضرت امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) به امام حسن(علیهالسلام) فرمودند: آیا به تو یاد بدهم چهار خصلت را كه به سبب آنها از طبیب بینیاز شوی؟ امام حسن(علیهالسلام) عرض كردند: بله.
حضرت فرمودند: بر سر طعام منشین، مگر وقتی كه گرسنه هستی و تا هنوز به غذا اشتها داری، بلند شو و غذا را خوب بجو و هنگامی كه خواستی بخوابی، به بیت الخلأ برو كه اگر اینها را انجام دهی، از طب بینیاز میشوی.
مخصوصاً غذای طلبه باید سبك باشد. وقتی ما طلبه بودیم، شبها قدری میوه میخوردیم كه سحر بتوانیم بلند شویم. ظهرها هم غذای سبكی میخوردیم، گاهی سیبزمینی را در ماست میكوبیدیم و نمك میریختیم و این الویه ما میشد. گاهی هم آب دوغ و خیار، گاهی هم اشكنه درست میكردیم و میخوردیم. گوشت زیاد نخورید.
حضرت امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) گوشت كم میخوردند و میفرمودند: «لاتجعلوا بطونكم مقابرالحیوان»، شرح نهجالبلاغه/25/1؛ شكمهایتان را قبور حیوانات نكنید. امروزه با این همه غذاهای مفصل و چرب و نرم و چلوكباب و نوشابه و... شیخ انصاری(ره) درست نمیشود!
قدم چهارم، لقمه پاک: غذاهای ما امروز طاهر واقعی نیست و همین هم اثر دارد. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «أورعالناس من وقف عندالشبهة»، وسایل، 162/27؛ با ورعترین مردم كسی است كه هنگام شبهه توقف كند، یعنی دقت كند. مبادا این لقمه و یا این غذا حرام باشد.
وقتی مرحوم آیةالله اثنیعشری، صاحب تفسیر اثنیعشری را به زندان بردند، ایشان غذای زندان را نخوردند و فرمودند: همان نان و پنیر خودم را از خانه برای من بیاورید.
آیةالله شیخ محمدتقی بافقی(ره) را هم که به زندان بردند، ایشان غذای زندان را نخوردند و به سربازی پول میدادند و میفرمودند: از بیرون برایم غذایی تهیه كن.
وقتی آیةاللهالعظمی گلپایگانی(ره) طلبه بودند، ظهرها چند طلبه جمع میشدند و غذاهایشان را روی هم میریختند و میخوردند، ولی ایشان غذای خود را داخل غذاهای آنها نمیكردند و میفرمودند: از كجا معلوم پدر و مادر اینها راضی باشند كه من از غذای آنها بخورم؟
شیخ انصاری(ره) هم در زمان طلبگیشان، مهمان طلبه دیگری شدند و به او پولی دادند كه وقتی نان میخری، یك نان هم برای من بخر. طلبه رفت و نان خرید. شیخ دید نان، شیرهای است. پرسید: پول شیره را از كجا آوردی؟ طلبه گفت: نسیه خریدم! شیخ فرمود: از كجا معلوم زنده باشیم و پول این شیره را بدهیم؟ لذا از قسمتی كه شیرهای نبود، استفاده كرد.
منبع: وبسایت افق حوزه
حالا كه آمده ای طلبه شدی، به هر دلیلی...!، نیتت را درست كن، یعنی نیتت باید خالص برای خدا باشد، و باید خالص خالص برای خدا باشی. بگو: خدایا آمده ام آدم شوم و بعد از این، دست عده ای را بگیرم.
حاج شیخ عبدالكریم حائری(ره) را در حرم امام حسین(علیهالسلام) دیدند كه گریه میكند و به امام میگوید: آقاجان! من مجتهد شده ام، ولی میخواهم آدم بشوم. گفتند: ملاشدن چه آسان، آدمشدن چه مشكل. حاج شیخ عبدالكریم حائری(ره) فرمودند: ملاشدن چه مشكل آدمشدن محال است! این به خاطر این است كه ما در فكر آدمشدن نیستیم. دعا كنید آدم شویم و بمیریم. برسیم و بمیریم. دعا كنیم بارمان را به مقصد برسانیم و بمیریم. شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبرها جلوی در خانههاست و سن مردهها كم است؛ یكی شش ماه، یكی یك سال، یكی سه سال، یكی ده روز. از شخصی پرسید: جریان چیست؟ در جواب گفت: ما اینجا مردهها را جلوی خانه دفن میكنیم كه هر روز وقتی از خانه بیرون میآییم، به یاد مرگ و آخرت بیفتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و كارهایمان را میزان كنیم و این كه میبینی عمرها كم است، علتش این است كه ما عمر را از روزی حساب میكنیم كه شخص بیدار شود و خودش را بشناسد (و دست از گناه و معصیت بكشد).
اگر اینطور باشد، ما اصلاً عمری نداریم! دعا كنید بیدار شویم، و بفهمیم از كجا آمدهایم و در كجا هستیم و به كجا خواهیم رفت.
حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند: «رحمالله امراً علم من أین وفی أین و إلی أین»، شرح اصول کافی ملاصدرا/571/1. امیرمؤمنان(علیهالسلام) در روایت دیگری فرمودند: «تعجب میكنم از كسی كه به دنبال گمشده خویش میگردد، ولی به دنبال خودش نمیگردد!» ما خودمان را گم كردهایم. تا به حال گشتهای خودت را پیدا كنی؟
قدم دوم، صمت:
صمت یعنی سكوت. حرفهایی كه فایده ندارد، نزن. خداوند متعال میفرماید: «ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید»؛ هیچ كلامی از دهان شما بیرون نمیآید، مگر این كه نگهبانی آماده است و آن را ضبط میكند. نقل میكنند: طلبهای از دنیا رفت، او را در خواب دیدند و پرسیدند: حالت چطور است؟ گفت: مواظب اعمال و گفتههای خود باشید؛ زیرا حساب و كتاب خدا بسیار دقیق است. یك روز كه باران میبارید، من گفتم: به به عجب باران به موقعی! هنوز سر آن یك جمله گرفتارم و به من میگویند: مگر ما باران بیموقع هم داشتهایم؟! حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند: ایّاك و فضولالكلام فإنّه یظهر من عیوبك ما بطن و یحرّك علیك من أعدائك ما سكن؛ غررالحکم/4104/212؛ از حرف زاید و بیهوده دوری كن؛ چراكه عیوب پنهان تو را آشكار میكند و دشمنان تو را، كه با تو كاری ندارند، بر علیه تو تحریك میكند. وقتی ما طلبه بودیم، همین كه چند نفر جمع میشدیم، هممباحثم مرحوم حاج شیخ محمود تحریری مفاتیح را دست یكی از رفقا كه صدای خوبی داشت، میداد و میگفت: از مناجات خمسه عشر بخوان. این مناجات باعث میشد كه از سخنان بیهوده خودداری كنیم.
شخصی نزد آیةاللهالعظمی سیداحمد خوانساری(ره) آمد و یك ساعت با آقا صحبت كرد. آقا فقط با یك بله جواب او را دادند. بعضی علوم هستند كه جز از راه سكوت نمیشود به آنها رسید. حرفهای زاید را از كلامت خارج كن و هر حرفی را كه نمیدانی، نگو؛ و آنچه را هم میدانی، همهاش را نگو و ضمناً به هر كس هم نگو!
مخفی نماند كه سخن گفتن بیفایده وقتی است كه سخنی بگویی كه اگر آن را نگویی، ضرری به دین و دنیای تو نمیرسد و گفتن آن نیز نفعی برای هیچ كس نداشته باشد.
قدم سوم، جوع:
جوع یعنی گرسنگی، (یعنی تا زمانی که گرسنه نشدی چیزی نخور) غذا كم بخور و تا گرسنه نشدهای، نخور، و هنوز سیر نشدهای، دست بكش. حضرت امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) به امام حسن(علیهالسلام) فرمودند: آیا به تو یاد بدهم چهار خصلت را كه به سبب آنها از طبیب بینیاز شوی؟ امام حسن(علیهالسلام) عرض كردند: بله.
حضرت فرمودند: بر سر طعام منشین، مگر وقتی كه گرسنه هستی و تا هنوز به غذا اشتها داری، بلند شو و غذا را خوب بجو و هنگامی كه خواستی بخوابی، به بیت الخلأ برو كه اگر اینها را انجام دهی، از طب بینیاز میشوی.
مخصوصاً غذای طلبه باید سبك باشد. وقتی ما طلبه بودیم، شبها قدری میوه میخوردیم كه سحر بتوانیم بلند شویم. ظهرها هم غذای سبكی میخوردیم، گاهی سیبزمینی را در ماست میكوبیدیم و نمك میریختیم و این الویه ما میشد. گاهی هم آب دوغ و خیار، گاهی هم اشكنه درست میكردیم و میخوردیم. گوشت زیاد نخورید.
حضرت امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) گوشت كم میخوردند و میفرمودند: «لاتجعلوا بطونكم مقابرالحیوان»، شرح نهجالبلاغه/25/1؛ شكمهایتان را قبور حیوانات نكنید. امروزه با این همه غذاهای مفصل و چرب و نرم و چلوكباب و نوشابه و... شیخ انصاری(ره) درست نمیشود!
قدم چهارم، لقمه پاک: غذاهای ما امروز طاهر واقعی نیست و همین هم اثر دارد. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «أورعالناس من وقف عندالشبهة»، وسایل، 162/27؛ با ورعترین مردم كسی است كه هنگام شبهه توقف كند، یعنی دقت كند. مبادا این لقمه و یا این غذا حرام باشد.
وقتی مرحوم آیةالله اثنیعشری، صاحب تفسیر اثنیعشری را به زندان بردند، ایشان غذای زندان را نخوردند و فرمودند: همان نان و پنیر خودم را از خانه برای من بیاورید.
آیةالله شیخ محمدتقی بافقی(ره) را هم که به زندان بردند، ایشان غذای زندان را نخوردند و به سربازی پول میدادند و میفرمودند: از بیرون برایم غذایی تهیه كن.
وقتی آیةاللهالعظمی گلپایگانی(ره) طلبه بودند، ظهرها چند طلبه جمع میشدند و غذاهایشان را روی هم میریختند و میخوردند، ولی ایشان غذای خود را داخل غذاهای آنها نمیكردند و میفرمودند: از كجا معلوم پدر و مادر اینها راضی باشند كه من از غذای آنها بخورم؟
شیخ انصاری(ره) هم در زمان طلبگیشان، مهمان طلبه دیگری شدند و به او پولی دادند كه وقتی نان میخری، یك نان هم برای من بخر. طلبه رفت و نان خرید. شیخ دید نان، شیرهای است. پرسید: پول شیره را از كجا آوردی؟ طلبه گفت: نسیه خریدم! شیخ فرمود: از كجا معلوم زنده باشیم و پول این شیره را بدهیم؟ لذا از قسمتی كه شیرهای نبود، استفاده كرد.
منبع: وبسایت افق حوزه