تبیان، دستیار زندگی

«برهان صدّیقین» در شناخت خدا به چه معنا است؟

برهان را اولین بار شیخ الرئیس ابوعلى سینا، در نمط چهارم از كتاب اشارات، مطرح كرد و آن را «برهان صدیقین» نامید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
برهان صدیقین
صدّیق، مبالغه صادق است و آن، كسى است كه در اقوال، افعال، نیت ها و عهدهایش با خدا و خلق او ملازم صدق است.[1] این برهان را اولین بار شیخ الرئیس ابوعلى سینا، در نمط چهارم از كتاب اشارات، مطرح كرد و آن را «برهان صدیقین» نامید. از بیانات وى در ذیل این برهان معلوم مى شود كه جرقه هاى نخستین چنین برهانى را آیات نورانى قرآن، در ذهن و اندیشه او روشن كرده است.[2]
محقق طوسى، شارح بزرگ سخنان و آراى ابن سینا، دلیل این نام گذارى را چنین گزارش مى كند: «از آنجا كه روش قوم از [ الهیون ]راست ترین از دو راه [ طبیعیون و متكلمان] بود، این قوم را صدّیقین نام نهاده [ است] ».[3]
به دلیل آنكه در این برهان، با كمترین پیش فرض و مبانى، وجود خدا اثبات مى شود؛ پس از ابن سینا، حكیمان بزرگ اسلامى به آن توجه بسیار كردند و هر یك با تقریر و بیان خاصى، به تشریح آن پرداختند. حكیم الهى، میرزا مهدى آشتیانى، نوزده تقریر مختلف از برهان صدّیقین را مطرح كرده است.[4]
به هر حال، این برهان صرفا با نظر در حقیقت وجود، خداوند را اثبات مى كند. از همین رو، با برهان متكلمان (كه از راه حدوث زمانى وجود خدا را اثبات مى كنند) و با برهان طبیعیون (كه از طریق حركت وجود خداوند را اثبات مى كنند) و با برهان حكماى الهى (كه از طریق امكان ذاتى وجود خداوند را ثابت مى نمایند) و با برهان عرفا (كه از راه كشف و شهود به خداوند مى رسند) متفاوت بوده و تنها راهى براى صدّیقین است.
در این مجال، نمى توان به همه تقریرهاى برهان صدّیقین یا مهم ترین آنها اشاره كرد؛[5] ولى به دلیل آنكه تقریر علامه طباطبایى در كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم[6] از تقریرهاى دیگر روان تر و جامع تر است، بیان ایشان را مطرح مى كنیم:
«واقعیت هستى كه در ثبوت آن هیچ شك نداریم، هرگز نفى نمى پذیرد و نابودى برنمى دارد. به عبارت دیگر، واقعیت هستى بى هیچ قید و شرط، واقعیت هستى است و با هیچ قید و شرطى لاواقعیت نمى شود و چون جهان گذران و هر جزء از جهان نفى را مى پذیرد، پس عین همان واقعیت نفى ناپذیر نیست؛ بلكه با آن واقعیت، واقعیت دارد و بى آن از هستى بهره اى نداشته و منتفى است و البته نه به این معنا كه واقعیت با اشیاء یكى شود و یا در آنها نفوذ یا حلول كند و یا پاره هایى از واقعیت جدا شده و به اشیاء بپیوندد [ بلكه مانند نور كه اجسام تاریك با آن روشن و بى آن تاریك مى باشند و البته همین مثال نور در بیان مقصود خالى از قصور نیست]. به عبارت دیگر، او خودش عین واقعیت است و جهان و اجزاى جهان با او واقعیت دارد و بى او هیچ و پوچ مى باشند.
نتیجه :
جهان و اجزاى جهان در استقلال وجودى خود و واقعیت داربودن خود، تكیه به یك واقعیتى دارند كه عین واقعیت و به خودى خود واقعیت است [ و او همان خداوند و ذات لایزال حق است]».


پی نوشت:
[1]. تعلیقه بر شرح حكمت، صص 488 ـ 497.
[2]. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 66.
[3]. نصیرالدین طوسى، شرح الاشارات، ص 214.
[4]. تعلیقه بر شرح حكمت، صص 97 و 488.
[5]. براى آشنایى با برخى از این تقریرها، نك: على زمانى، امیرعباس؛ «برهان صدّیقین از دیدگاه حكماى مسلمان»؛ در كتاب حكیم سبزوارى كنگره بزرگداشت دویستمین سال تولد، صص 231 ـ 249.
[6]. ج 5، صص 76 ـ 86.

منبع : پرسمان دانشجویی
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.