آیه الله ناصری عنوان کرد؛
«پیامبر مافوق درک انسان»
ما نمیتوانیم حق نبوت را ادا کنیم؛ همانطور که هیچکس نمیتواند حق خداوند را ادا نماید. در قرآن آمده: «ما قدروا الله حق قدره إنّ الله لقوی عزیز»؛(حج/74)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/12/06 ساعت 17:28
ما نمیتوانیم حق نبوت را ادا کنیم؛ همانطور که هیچکس نمیتواند حق خداوند را ادا نماید. در قرآن آمده: «ما قدروا الله حق قدره إنّ الله لقوی عزیز»؛(حج/74) دلیل اینکه هیچ کس قادر به قدرشناسی خداوند نیست این است که هر کاری که انسان در راستای قدرشناسی ازاو انجام دهد، خودش به توفیق او و با نعمتهای اوست که همین نیز احتیاج به شکری دیگر دارد. حق پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز همینطور است.
الان که ولایت، قائم به حضرت بقیةالله الاعظم است، حق ایشان را هم هیچ کس نمیتواند ادا کند؛ زیرا کسی میتواند حق دیگری را ادا کند که در درجه اول او را بشناسد. پیامبری که وجود این همه کهکشان و این همه منظومه شمسی و در یک کلام زمین و آسمان از برکات وجود اوست، چه کسی میتواند ایشان را تعریف کند و به وجود او شناخت پیدا کند. حضرت حق میفرماید: «لولاک لما خلقت الأفلاک»؛ (وافی/1/52) یعنی اگر تو ای پیغمبر نبودی، عالم وجود را نمیآفریدم. نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم چنین عظمتی دارند.
▪ رسول خدا خورشید هستی
در تعبیری، درباره آن وجود مبارک آمده: «فإنک شمس و الانبیاء کواکب»؛ یعنی تو همچو خورشیدی هستی که ستاره انبیاء دیگر از وجود تو نور میگیرد. راز این تشبیه چه است؟ وقتی که خورشید طلوع میکند ظلمتها را از بین میبرد، خورشید وجود نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز از حقایق نظام وجود از مراتب توحیدش، از مراتب نبوت، از مراتب ولایت پرده برداشته است.
وجه دیگر این تشبیه اینکه آیا سبب بقای عالم طبیعت و عمر دنیا چیست؟ اذعان میفرمایید که سیر شمس در دوازده برج، یعنی اگر خورشید این سیر منظم را نداشت، این کره خاکی از بین میرفت. اساساً وجود خورشید نبی مکرم اسلام با دوازده خلفایش نسبت به این عالم اینطور است که سبب بقای عالم هستند. بنابراین مقامات این بزرگواران بسیار عجیب و فوق درک ماست.
▪ وظیفه امت چیست؟
با این همه عظمت آیا درست است که انسان مسلمان، نمکنشناسی کند و مخالفت این خدا و این پیغمبر را بکند که در حقیقت با ولایت کلیه مخالفت میکند! آیا این سزاوار است؟ انسان خودش بنشیند و فکر بکند. به جان امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف قسم، هر عملی که انجام میدهیم، پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را میبیند. صریح آیه قرآن است که فرمود: «و قل إعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون»؛ (توبه/105) یعنی شما اگر چه در انجام عمل مختار هستید، ولی بدانید که خداوند و رسول او و همینطور انسانهای مؤمن اعمال شما را میبینند.
آنها حتی به نیتهای ما هم آگاهی دارند، حال ما با این رفتار و افکار باید نزد آن بزرگواران خجالت زده باشیم. پیغمبر با این روسیاهی من چطور شفیع من بشود؟ اگر چه ایشان طبق آیه قرآن «رحمة للعالمین» هستند، لکن ما هم باید به وظایف دینی و انسانی خودمان واقف و عامل باشیم تا بتوانیم مورد شفاعت قرار بگیریم.
▪ خلق عظیم پیامبر
منقول است آن زمانی که نبی مکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، اهالی یک روستایی دور افتاده که بتپرست بودند، نگران و ناراحت شدند. آنها به فردی از خودشان که خیلی شرور و خونریز بود، پیشنهاد دادند که اگر بتوانی خون این شخص را بریزی، ما هرچه دلت بخواهد، به تو میدهیم، او هم گفت: فردا سر او را برای شما میآورم. آن شرور در زمانی به مدینه رسید که حضرت پس از نماز جماعت در حال رفتن به منزل بودند. او از خود پیغمبر پرسید: این محمد که میگویند کجاست؟ حضرت فرمود: الان هوا گرم است تو هم خسته هستی، بیا برویم منزل، استراحت کن و غذایی بخور، پس از آن من دست محمد را در دست تو میگذارم. به این بهانه حضرت او را به منزل برد و شرایط مناسبی را برایش فراهم فرمود. آن عرب پس از بیدار شدن از خواب گفت: وعده کردی که دست محمد را در دستم بگذاری. حضرت هم دست مبارک خود را جلو آوردند و فرمودند: بگیر. جوان که تازه فهمیده بود این آقا همان محمد رسول الله است، با خودش گفت: این محمد که مردم از او بد میگویند، چه اخلاق نیکویی دارد، لذا همانجا شهادتین را بر لب جاری کرد و گفت: من میروم و همه مردم روستا را مسلمان میکنم.
این همان اخلاق نیکو هست که قرآن درباره ایشان فرمود: «إنّک لعلی خلق العظیم». تمام امید ما به همین اخلاق پیامبرمان است و امیدواریم لطف این بزرگوارها شامل حال ما بشود و ما را نجات بدهد.
منبع: وبسایت افق حوزه
الان که ولایت، قائم به حضرت بقیةالله الاعظم است، حق ایشان را هم هیچ کس نمیتواند ادا کند؛ زیرا کسی میتواند حق دیگری را ادا کند که در درجه اول او را بشناسد. پیامبری که وجود این همه کهکشان و این همه منظومه شمسی و در یک کلام زمین و آسمان از برکات وجود اوست، چه کسی میتواند ایشان را تعریف کند و به وجود او شناخت پیدا کند. حضرت حق میفرماید: «لولاک لما خلقت الأفلاک»؛ (وافی/1/52) یعنی اگر تو ای پیغمبر نبودی، عالم وجود را نمیآفریدم. نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم چنین عظمتی دارند.
▪ رسول خدا خورشید هستی
در تعبیری، درباره آن وجود مبارک آمده: «فإنک شمس و الانبیاء کواکب»؛ یعنی تو همچو خورشیدی هستی که ستاره انبیاء دیگر از وجود تو نور میگیرد. راز این تشبیه چه است؟ وقتی که خورشید طلوع میکند ظلمتها را از بین میبرد، خورشید وجود نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز از حقایق نظام وجود از مراتب توحیدش، از مراتب نبوت، از مراتب ولایت پرده برداشته است.
وجه دیگر این تشبیه اینکه آیا سبب بقای عالم طبیعت و عمر دنیا چیست؟ اذعان میفرمایید که سیر شمس در دوازده برج، یعنی اگر خورشید این سیر منظم را نداشت، این کره خاکی از بین میرفت. اساساً وجود خورشید نبی مکرم اسلام با دوازده خلفایش نسبت به این عالم اینطور است که سبب بقای عالم هستند. بنابراین مقامات این بزرگواران بسیار عجیب و فوق درک ماست.
▪ وظیفه امت چیست؟
با این همه عظمت آیا درست است که انسان مسلمان، نمکنشناسی کند و مخالفت این خدا و این پیغمبر را بکند که در حقیقت با ولایت کلیه مخالفت میکند! آیا این سزاوار است؟ انسان خودش بنشیند و فکر بکند. به جان امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف قسم، هر عملی که انجام میدهیم، پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را میبیند. صریح آیه قرآن است که فرمود: «و قل إعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون»؛ (توبه/105) یعنی شما اگر چه در انجام عمل مختار هستید، ولی بدانید که خداوند و رسول او و همینطور انسانهای مؤمن اعمال شما را میبینند.
آنها حتی به نیتهای ما هم آگاهی دارند، حال ما با این رفتار و افکار باید نزد آن بزرگواران خجالت زده باشیم. پیغمبر با این روسیاهی من چطور شفیع من بشود؟ اگر چه ایشان طبق آیه قرآن «رحمة للعالمین» هستند، لکن ما هم باید به وظایف دینی و انسانی خودمان واقف و عامل باشیم تا بتوانیم مورد شفاعت قرار بگیریم.
▪ خلق عظیم پیامبر
منقول است آن زمانی که نبی مکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، اهالی یک روستایی دور افتاده که بتپرست بودند، نگران و ناراحت شدند. آنها به فردی از خودشان که خیلی شرور و خونریز بود، پیشنهاد دادند که اگر بتوانی خون این شخص را بریزی، ما هرچه دلت بخواهد، به تو میدهیم، او هم گفت: فردا سر او را برای شما میآورم. آن شرور در زمانی به مدینه رسید که حضرت پس از نماز جماعت در حال رفتن به منزل بودند. او از خود پیغمبر پرسید: این محمد که میگویند کجاست؟ حضرت فرمود: الان هوا گرم است تو هم خسته هستی، بیا برویم منزل، استراحت کن و غذایی بخور، پس از آن من دست محمد را در دست تو میگذارم. به این بهانه حضرت او را به منزل برد و شرایط مناسبی را برایش فراهم فرمود. آن عرب پس از بیدار شدن از خواب گفت: وعده کردی که دست محمد را در دستم بگذاری. حضرت هم دست مبارک خود را جلو آوردند و فرمودند: بگیر. جوان که تازه فهمیده بود این آقا همان محمد رسول الله است، با خودش گفت: این محمد که مردم از او بد میگویند، چه اخلاق نیکویی دارد، لذا همانجا شهادتین را بر لب جاری کرد و گفت: من میروم و همه مردم روستا را مسلمان میکنم.
این همان اخلاق نیکو هست که قرآن درباره ایشان فرمود: «إنّک لعلی خلق العظیم». تمام امید ما به همین اخلاق پیامبرمان است و امیدواریم لطف این بزرگوارها شامل حال ما بشود و ما را نجات بدهد.
منبع: وبسایت افق حوزه